توضیح مقدماتی:
آی پی چیست؟
به زبان خیلی ساده که حتی دانش کامپیوتری هم نداشته باشید تعریفش کنم:
یک عدد ۴ قسمتی است که برای شناسایی دستگاههای سختافزاری در شبکه استفاده میشود.
اگر علاقه مند هستین از اینجا بیشتر بیاموزید.
راه های تغییر آی پی را از اینجا بیشتر بیاموزید.
خب بریم سراغ چندتا اسکرین از پیام های مختلف کاربران که متاسفانه همه اینها یک ترول هستند.یک ترول یعنی یه نفر!
احتمالا در پایان این قسمت متعجب بشین و سوالات ذهنی زیادی براتون ایجاد بشه…چون معمولا این مدل آدمها را ما در دنیای واقعی نمی بینیم یا حداقل این مدلی نمی بینیم…
البته نسبت به ترول که در قسمت دوم معرفی شد، ترول مورد توجهی نیست ولی می تونه برای نوجوانان و کسانی که مستعد پیشرفت هستند در دنیای مجازی و واقعی بشه همون “راهزن عزت نفس“…
۱)
در تصویر بالا، هنگامه خواستگاری داره و نیاز به مشاوره داره…
هنگامه خودش را اینطور معرفی میکنه:
دکترای دانشگاه تهران و رشته مهندسی نرم افزار.
جیمیل و آی پی آدرس این ترول را مشاهده میکنین…آی پی آدرس ۸۲.۱۸۰.۲۳۳..
عدد آخر آی پی را مخفی کردم…
خب من به ایشون پاسخ خودم را داده بودم .پاسخ های خودم را نمیذارم که قاتی (قاطی) نکنین…
۲)
در تصویر بالا، هنگامه با همون جیمیل، ولی آی پی آدرس دیگری داره به فعالیتش در وبلاگ من ادامه میده…
همچنان هم سوال میکنه…
ولی جالب تر اینکه محدثه وارد میدون میشه که همون هنگامه است با جیمیل متفاوت:) ظاهرا هنگامه با دکترای نرم افزار کامپیوتر دانشگاه تهران (!) نمیدونست جیمیل اینجا تغییرش مهم نیست …چون هر کسی کامپیوتر بلد باشه میدونه که با تغییر جیمیل تو هر سایتی، چیزی پنهون نمیمونه و آی پی ها، داستان را بر ملا میکنن…بگذریم
تا اینجا دو نفر شناسایی شدند ولی یک نفر بودند…
پس شد: ۵.۲۱۱.۲۳۱ و ۸۲.۱۸۰.۲۳۳
من جواب محدثه را در پست کیمیاگری همون روزها دادم
۳)
هنگامه با همون جیمیل هم از من تشکر میکنه بابت راهنمایی که کردم …
چیزی که اینجا مهمه این هست که آی پی سوم هنگامه هم لو رفت…ظاهرا با موبایل خانواده و دوستان و کامپیوتر و … داره با وبلاگ من ارتباط میگیره و تا اینجا مشکلی هم نبود…
پس هنگامه با سه آی پی : ۵.۲۱۱.۲۳۱ و ۸۲.۱۸۰.۲۳۳ و ۷۷.۲۲۱.۱۴۱
۴)
در تصویر فوق سمیه را داریم…نظرات را از پایین تصویر به بالای تصویر رویت کنین..(کامنت ها به ترتیب از پایین به بالا هستند طبق تاریخ)
سمیه با آی پی ۵.۲۱۰.۵۵ فحاشی میکنه به فریما …
سمیه می بینه کامنتش تایید نشد!
تلاشش را با دستگاه دیگه و آی پی ۲۱۷.۶۶.۲۰۶ میکنه و همچنان با فحاشی های بسیار زشت ادامه میده
من بلاک میکنم…
بلاک در وبلاگ من دو حالت هستش:
۱) یا بلاک فیزیکی میکنی پیام های طرف بهت نمیرسه
۲) یا بلاک محتوا میکنی …
من سمیه را بلاک “محتوایی” کردم…یعنی در کدهای برنامه نویسی کدش را اینطور نوشتم : اگر کاربری با این دو آی پی پیام دادند، نظرشون به عنوان “نامعتبر” بیاد بره تو بخش هجویات وبلاگم…
بلاک محتوایی این جا بهتر از بلاک فیزیکی بود…چون میخواستم ببینم که سمیه نام و یا جیمیلش را عوض میکنه در ادامه یا نه…اگر عوض کنه بتونم بقیه موارد را هم شناسایی کنم…
تا مدتها با اسم سمیه پیام میداد و پیام هاش به عنوان نامعتبر دیده میشد…شایدم عذرخواهی کرده باشه و یا شایدم پیاماش در ادامه مثبت بوده ولی خب من ندیدم…
۵)
در تصویر فوق سمیه با آی پی ۷۷.۲۲۱.۱۴۱ که همون آی پی هنگامه بود!!! میاد و فحاشی میکنه!
پس هنگامه، محدثه و سمیه همگی یه نفرن…
۵.۲۱۱.۲۳۱ و ۸۲.۱۸۰.۲۳۳ و ۷۷.۲۲۱.۱۴۱
آی پی آخر ۷۷.۲۲۱.۱۴۱ را یادم رفت بلاک محتوایی کنم و از این آی پی دیگه پیامی نیامد تا رسیدیم به ۱۹ ام آبان
۶)
در تصویر فوق ما منیره را داریم با آی پی ۷۷ و این دفعه با روش جدیدی کارش را در وبلاگ من ادامه میده…
میگه این وبلاگ صرفا نظر مهشید هست نه روانشناسی یونگ؛ و مهشید امانت دار نبوده …
من از نظر منیره خیلی خیلی متعجب شدم…انگار با یکی طرف بودم که نه کتاب سایه را خونده، نه یونگ، نه اصلا مطالعه ای تو این وبلاگ داشته…مثل کسی که چیزی ازت پیدا نکرده و گفته بذار یه گیری بدم…ولی بازم من پاسخ درستی بهش دادم با اینکه اینجا فهمیدم همون ترول هست و آی پی اش را هم همچنان باز گذاشتم…
ادامه مبحث باعث تعجب تون میشه
۷)
من به منیره گفتم رشته ام روانشناسی نیست و کامپیوتر هست ولی ۱۰۰ درصد به گفته هام مطمئنم چون از اساتید آموختم…
مثل کسی که تا حالا وبلاگ من را نخونده و تازه دوزاری اش افتاده میگه:
پس که این طور رشته تخصصی ات نیست …
و شروع می کنه خودش را پرزنت کردن…
و میگه مهشید تو به اندازه کافی بلد نیستی و تحصیلات مرتبط نداری برای همین اشتباه میگی و …
۸)
منیره خودش را کارشناس ارشد روانشناسی بالینی معرفی میکنه!!!
دوسالی هم هست درمانگر یونگی هست …
پس هنگامه دکترای نرم افزار چی شد؟:)
ادامه ماجرا را هم ببینین که در جواب کاربر فاطمه نوشته:
۹)
منیره میگه درگیر مراجعین زیادمم و وقتم پُر هستش و …
اگر گفتین مشکل این ترول چی هست که این دروغ ها را میگه؟
۱۰)
این بار با اسم هما میاد فحاشی میکنه و من آی پی ۷۷ را هم بلاک کردم …
نیاز به خالی کردن خودش با فحش داره چون دوست داشت من با منیره بجنگم و نجنگیدم و جواب نقدش را محترمانه دادم…دوست داشت بعد از منیره من دیگه ادامه ندم و وبلاگم متوقف بشه و نشد…دقیقا در فحاشی اش ، این را گفت که تو نباید وبلاگ داشته باشی!!
در ادامه خودش را با اسامی مختلف معرفی کرد …
اما حدس زد پیاماش به دستم نرسیده باشه و شروع کرد به خودش توهین کردن و اسامی بدی روی خودش گذاشت.(تصاویرش را اینجا نذاشتم چون کلمات زشتی بود)
به چشمام احترام گذاشتم و تصمیم گرفتم علاوه بر بلاک محتوایی نظراتش، اسمش را هم بلاک محتوایی کنم و ۶ کاراکتر اجازه ثبت بدم تا ببینم چقدر تلاش می کنه برای نام تغییر دادن…به آب و آتیش زد..ولی خب نمیدونست پیاماش نمیرسه …
کلی اسم عجیب غریب و کلی پیام نا معتبر تا همین دیروز ازش داشتم که دیگه اسکرین نمیدم چون همگی “نامعتبر” ثبت شده…به اسم حنا و رزا و آنتی و ….
در حال حاضر هم نامش را کلا یک کاراکتری کردم که اسمش هم در وبلاگم نیاد…
احتمالا بعد از خوندن این پست باید یه دستگاه یا ترفند جدید جور کنه برای ادامه فعالیتش در این وبلاگ تا حداقل پیاماش برسه به دستم …
تلاشش مستدام:)
در ادامه، مبحث قربانی و مثلث کارپمن را داریم که حقیقتا در زندگی خودم خیلی کاربرد داشته و این مبحث میتونه خیلی بهتون کمک کنه…
ترول ها میتونن همون قربانی های گذشته باشند که تو مجازی نقش جلاد را بازی میکنند…
برای همین اگر ترول را بشناسین، دیگه راهزن نیست…ولی همین ترول در سایت تبادل نظر دیگری، برای خیلی از کاربرها راهزن بود…
نام این ترول در اون سایت را هم خواهم گفت..
ترول ها را باید معرفی کرد و شناخت، علت معرفی شون را پست های بعدی میگم…
دیدگاه ها (69)
سفیدروددمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۴:۵۵یکی از بلاگرها میگفت که تو دام مزاحمین نیوفتین
جواب به فحاشی هاشون ندین
اینا مریضن و دنبال توجه شما هستند.
من خودم یه آنلاین شاپ دارم که تازه زدم و فالورام تازه رسید بعد از ۵ ماه یه هزارنفر
یه ترول داشتم با پیج های مختلف میومد مزاحمت.
فهمیدم جزو فامیلهامه😐
مهشید جان شاید فامیلت باشه از موفقیت و شادی هات فشاریه🧐
سفیدرودمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۶:۰۴من اشتباه کردم با هر پیجی اومد سراغم پا به پاش فحش دادم😂
هی اون فحش داد هی من
تا دیدم محلش نذارم بهتره.هم اعصاب خودم خورد نمیشه هم اون جواب نگیره میفهمه نخوندم.
مهشیدمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۷:۲۲بله جنگ بیهوده است
مخصوصا وقتی متوجه میشی دلیل ناراحت ترول ها چیه
مهشیدمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۷:۲۵👌👌
نه فامیل نیست …در قسمت بعدی علت رفتارش را توضیح میدم …
آناهیتامی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۵:۱۰مهشید جان یه سوال دارم که بیربط به تروله
شوهرم وقتی من بهش خیلی محبت میکنم انگار سرد میشه.
وقتی کمی دور می ایستم به سمتم با سرعت میاد.
تصمیم گرفتم همیشه تشنه بذارم بمونه تا رابطه مون بهتر باشه.
نظرت چیه در مورد این کار؟
مهشیدمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۷:۲۵حقیقتا این چیزی هست که از چندین نفر شنیدم و همگی هم همین راه حل را پیدا کردند …
یه سوال:
شما در طول روز مشغولیات زیاد داری؟
این سوال شاید سوال درستی باشه برای این مبحث …چون همه اون خانمها یه وجه مشترک داشتند..سرشون خلوت بوده …شاید شما بلعکس باشین…
رویامی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۷:۳۱🤭منم تجربه مو بگم مهشید دقیقا همینه وقتی یه جا نشستم همسرم خیلی پیگیرم نیست وقتی تو اتاقی جایی باشم همش سرک میکشه دنبالم میگرده،😁 کلا مردا از پیگیری زیاد خوششون نمیاد بنظرم این خانم افراطی محبت میکنه و همسرش دلزده میشه
مهشیدمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۷:۴۶👏👏👌👌
کاملا درسته
مریم سمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۵:۴۶عجب آدمایی پیدا میشن😮
مهشیدمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۷:۲۲😶
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۶:۲۸این مبحث مثلث رو گفتی و چه جالب من این چند روز باهاش درگیری شدیدی داشتم
اتفاقی افتاد که من باید متناسب با شرایط و البته قانون کاری خلاف ارزش های سفت و سختم میگردم
تقریبا چند روز حال شدیدا بدی داشتم
کلی خشم اومد بالا
کلی حال بد
رفته بودم تو دام قربانی و داشتم تک تک ظلم هایی که بهم شده بود رو یادآوری میکردم
مدتی توی یه دوره کتابخوانی هستم
که تسهیلگرش مشاور کوچه
توی یکی از جلسات من این مسئله رو گفتم
مسئله چی بود؟
کسی صدای من رو نمیشنوه
گسی من رو نمیبینه
من وجود ندارم
و بارها این جمله رو توی اون جلسه تکرار کردم
و مشاور بهم گفت فلفلی تو الان همش رفتی توی جلد قربانی و انتظار داری بقیه کاری کنن
آیا خودت نباید کاری کنی؟
من جوابی نداشتم چون سال ها بود این تصور رو داشتم و اتفاقا همین تصور رو سرکوب کردم
وقتی این سوال ازم پرسیده شد ناخودآگاهم مجبور شد چیزایی رو بالا بیاره
چیزایی که پنهان کرده بود
و میدونی چی اومد بالا؟
فلفلی تو لاق حرف زدن نیستی
تو لایق وجود داشتن نیستی
تو نیاید وجود داشته باشی
تو باید بمیری
تصویر یه کودک برام اومد بالا
گوشه دیوار نشسته بود
و سرش پایین بود
توی یه اتاق تاریک بود
مدام میگفت تو باید بمیری
تو نباید وجود داشته باشی
تو نفرت انگیزی
نمیتونم بگم چقدر میل به خودکشی در من اومد بالا و اون جا فهمیدم چرا این مسئله رو سرکوب کرده بودم.
حقیقتا قربانی واسه من بی آزارترین نقشی بود که میتونستم توش باشم
چون اگر باهاش رو به رو میشدم میخواستم بلایی سر خودم بیارم
و اگر میشدم جلاد بلایی سر دیگران میآوردم
میخوام به کاربر منیره بگم
تویی که این همه اطلاعات داری
به داد خودت برس
یروز این جلاد بازی هات از حرف زدن فراتر میره
و نمیتونم این رو برات ترسیم کنم که چقدر هزینه های سنگینی بعدش میدی
برو مشاور
و با خودت صادقانه رو به رو شو
درد داره خیلی خیلی درد داره میدونم
ولی بهت قول میدم بعد هر دردی راحتی هست
فقط کمی دلسوز خودت باش
مهشیدمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۷:۱۹چه خوب که بدون سانسور در مورد خودت حرف زدی…
میدونستی این ترول همون اوایل به شما هم فحش داده؟
چون رو به رشدت دید…
کلا از آدمهایی که بلند شدن و تو سفر قهرمانی میرن بدش میاد
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۹:۰۲مهشید من تا الان فکر میکردم رشد درد کمی داره
واسه من واقعا دردش کم بود
ولی این آخری من رو بیچاره کرد
اینکه خودت رو کودکی بی پناه پیدا کنی و از طرفی خودت بخوای وجود خودت رو انکار کنی
من دوبار اقدام به خودکشی داشتم
و نمیدونستم علتش خودم هستم نه بقیه
آره میدونستم من خودم کاری میکنم دیگران من رو کنترل کنن
اما نمیدونستم این ظلم های بزرگی که از دیگران میبینم مسببشون خودم هستم
من یک شب کامل با خودم کلنجار رفتم که دوباره به خودم آسیب نزنم
دائم خودم رو در آغوش گرفتم
دائم به خودم محبت کنم
سردرگم بودم و هی به ریسمانی چنگ میزدم که حال خودم رو خوب کنم و یا حواسم رو پرت کنم
حتی جرات جواب دادن به سوال های خودم رو نداشتم
اینکه چرا خودم رو نالایق میدونم
اینکه چرا خودم رو بی ارزش میدونم
اینکه چرا دلم میخواد محو بشم
میفهمم واسه منیره هم حتما سخته
قطعا سخته درک میکنم
اما این طوری بودن هم سودی نداره
حالت همیشه بد هست
همیشه در حال پیگیر بودن هستی
همیشه در حال کنکاش زندگی بقیه هستی
خب پس خودت چی؟
با اون همه استعداد و لیاقت و خلاقیت میخوای چکار کنی؟
میخوای به پایین آوردن مهشید ادامه بدی؟
چرا خودت رو ازش بالاتر نمیبری؟
به این نگاه میکنی مهشید چی داره که تو نداری؟
به این نگاه کن تو چه چیزایی داری که مهشید نداره.
کاش میشد رو به روی این ترول ها قرار بگیرم و بپرسم از چی داری فرار میکنی؟و کمک کنم پیداش کنن و در آغوشش بگیرن.
مهشیدمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۱:۰۳👌👌👌
بله رشد هزینه داره…
رشد درد داره…
منیره کسی هست که قطعا استعدادهایی داره مثل همه آدمها ولی اونها را فریز نگه داشته چون مدام در حال جنگیدن در جبهه های اشتباه هست…
جنگ های اشتباه، باعث میشن فرصت را برای میدان های درست از دست بدی…
میدان پرورش استعداد و پرزنت کردن خودمون در جای درست و بدون دروغ و رو راست بودن با خودمون میشه میدان درست…
حقیقتا فکر میکنم من هر آنچه میخونم وی یاد میگیرم از کتاب و اینترنت و اساتید، سریع میارم تو زندگیم و اجراییش میکنم …برخی خیلی کتاب خوندن و علم بالایی دارند ولی به مرحله اجرا در زندگی شون نرسیده …
مثلا فردی اگه بره بالای منبر خیلی چیزا بلده ولی اجرا نکرده …عالم بی عمل میشه …
حدس میزنم منیره هم همینه …علم داره…عمل نداره…در جای اشتباه داره مبارزه میکنه
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۱:۵۶درست میگید
ای کاش منیره به خودش بیاد
مهشیدمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۴:۵۸👌👌👌
دختر پرتقال 🍊می گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۷:۱۷فلفلی جون 😍❤️.
میشه دوباره آنلاین شی مرسی عزیزم 😍🙏🏻
فاطمهمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۲۰:۴۳مهشید یعنی به فلفلی چون داره پیشرفت میکنه فحش داده؟
باورم نمیشه
حدس میزنم همون باشه که با کاربر رهگذر که کنکوری بود درگیر شد.اونم مدام میگفت دانشگاه تهران درس خونده.فکر کنم نتونسته درس بخونه و انتقام این شکست ها را داره میگیره.
مهشیدمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۰:۵۱بله متاسفانه😶
دختر پرتقال 🍊می گوید:
۱۷ آذر ۱۴۰۳ در ۱۴:۵۷فلفلی جون ❤️😍.
آنلاین میشی یه لحظه عزیزم ☺️
مرسی 😍❤️.
رویامی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۶:۲۹الان یه سوال در مورد آی پی!! یعنی برا اینکه بخواد بهت پیام بده باید گوشیش رو عوض کنه؟!!!میشه یه توضیح واضح تر بدی از آی پی؟!مربوط به گوشی هست یعنی؟!
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۶:۳۹آره دیگه سخت افزار یعنی گوشی موبایل و …
مثل اکانت مجازی که یه آیدی داره
موبایل و کامپیوتر هم همین هستن
فقط آیدی کامپیوتر و موبایل عوض شدنی نیستن
رویامی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۷:۰۸ممنون متوجه شدم،☺️فقط یعنی اگه سیمکارتش رو بذاره گوشی یه نفر دیگه باز میتونه پیام بده دیگه؟!!!!
مهشیدمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۷:۱۶بله رویا جان
اصلا نیازی به سیمکارت نداره
چون من با شماره موبایل نیست وبلاگم …هنوز بخش ثبت نام نذاشتم برای اینجا …فرصت نشده …
اگر بذارم، مجبوره با شماره های مختلف بیاد و کارش سخت تر میشه …
در حال حاضر با دستگاه های مختلف میتونه وبلاگ من را باز کنه و پیام بده …
مثلا یه لحظه گوشی دوستش را بگیره بیاد تو وبلاگم و نظر بده و وبلاگم را ببنده و دوستشم نفهمه( هیستوری بروزرش را پاک کنه)
البته وی پی ان هم میتونه آی پی را تغییر بده ولی یه نکته ای داره که مفصل هستش….
ولی این کاربر با چند دستگاه وارد شده نه وی پی ان
دختر پرتقال 🍊می گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۶:۲۲فلفلی جون 😍❤️.
عزیزم توی بله آنلاین میشی چون چندتا پیام برات فرستادم امیدوارم بخونیشون☺️🌸.
Saharمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۱۹:۳۴مهشیددد من فکر میکردم ک تو نمیبینییییی😬😂😂😂😂😂 یادته بهت گفتم فکر میکنم ک یه نفر با چند تا اکانت میاد اینجا ؟؟ نگوووو تو خودت میدونستیییی😂😂😂
وای چه باحااال 🤭😆 ای کاش ما هم میتونستیم ای پی بقیه رو ببینیم 😆🤦🏻♀️
مهشیدمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۰:۵۵سحر جان ❤🙏
بله یادم هست و زیرکانه هم فهمیده بودین👏👌
آقای هانترمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۲۰:۱۲سلام ادمین
خدا قوت بابت سایت خوب تون.
کاش ترول ها در *** سایت هم به همین صورت معرفی می شدند.
قبلا تو *** سایت IP چک می شد ولی الان حتی بخوایم هم چک نمی کنند.
یه موضوع دیگه اینکه من میخواستم در مورد زنان صحبت کنم.شاید حرفم رو بی احترامی تلقی کنین به مقام زن ولی قصدم چنین جسارتی نیست.
من فکر میکنم زنان نسبت به پیشرفت همجنس شون حسادت زیادی میکنن.هم پیشرفت هم چهره هم موقعیت اجتماعی.
ترول ها حس میکنم زن هستند و مردان کمتر چنین کارایی میکنن.ما قدرت طلبیم و وارد جنگ تن به تن می شیم و اینطوری زیر زیرکی حسادت نمی کنیم.شاید حسادت به پول و موقعیت اجتماعی کنیم ولی میگیم دمش گرم اما نمیریم ترول اون شخص بشیم.فقط به بدبختی خودمون فکر میکنیم شایدم دزدی چیزی بشیم 😂
علیمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۲۱:۴۲هانتر داداش من باهات موافقم تا حدودی
ولی تک و توک تو ما مردا هم هست
تو خانما بیشتره
شنیدی میگن مردا پرنسس شدن.فکر کنم اون پرنسسا ترول هم بشن
مهشیدمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۰:۵۳سلام وقت بخیر
ممنون از بازدیدتان🙏
حقیقتا نمیدانم این مبحث تو کدوم جنس زیادتر باشه.
برای همین جنسیت را مطرح نمیکنم👌
دریامی گوید:
۱۷ آذر ۱۴۰۳ در ۲۱:۵۰با خودش درگیر بوده
درونش مسائل حل نشده داشته …
دلم براش سوخت ،
ولی کاش مبحث آی پی هارو رو نمیکردی شاید بعدا جالبتر هم میشد کاربرا 😂
مهشیدمی گوید:
۱۷ آذر ۱۴۰۳ در ۲۱:۵۲😁👌👌
معصومهمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۲۱:۵۷مهشید جان مطالبت را دوست دارم.آموزشات هم کامپیوتریه هم فتوشاپی هم روانشناسی هم رشد دهنده😍😍
خدا خیرت بده
مهشیدمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۰:۵۱معصومه جان ممنونم🙏🥰
آدامسمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۲۲:۱۸این چه سمی بود من خوندم مهشید؟
بابا بره خودشو درمان کنه این *** چیه دیگه
بابا مریضی که شاخ و دم نداره
وا بده لعنتی
اعصابم خورد شد
اخه یعنی چی این همه نقش بازی میکنی و فرو میری تو نقشت
ابروی هر چی زنه میبرن اه اه حالم بد شد
مهشیدمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۰:۵۱🌹🌹
خانمی که من باشممی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۲۲:۵۹سلام مهشید جان
خدا صبرت بده 😂
این یارو همونی نیست که قبلا میگفت جامعه شناسه و حسابداره؟ اگه اون باشه باید بگم که دلت نسوزه براش
میخواست درمان بشه از اون سال شده بود.این حسودیش جلوتر از خودش میره
مهشیدمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۰:۵۰سلام جان تون سلامت🙏
بله همونه 👌👌
حقیقتا دلسوزی برای این افراد سودی نداره
باید خودش برای روحش دلش بسوزه که نسوخته
فریبامی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۲۳:۱۴مثلث کارپمن یه معادله ریاضی میشه ادمین؟
مهشیدمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۰:۴۹نه فریبا جان
چون سه ضلع تشکیل دهنده این مبحث میشه:
جلاد و قربانی و رابینهود
اسمش شده مثلث
مربی بدنسازیمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۲۳:۱۵چقدر حالش بده
مهشید شما دکترای نرم افزار دارید؟ شاید به این حسادت کرده و نرم افزار دوست داشته و موفق نشده
مهشیدمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۰:۴۹من دکترا ندارم😶
پرسفونهمی گوید:
۱۵ آذر ۱۴۰۳ در ۲۳:۵۱مهشید جان الان با خوندن این مطلب هم متعجب هستم هم وحشت زده😨
من بشخصه اون پست هایی که این خانم در رابطه با مبحث سایه و راهنمایی که راجب شغل روانشناسی کردن خوندم و اصلا هم به ذهنم خطور نکرد که این خانم یک متقلب هست…
البته ناگفته نمونه که بخشی که نظر من رو جلب کرد راهنمایی ایشون راجب شغلی بود که در کاربری منیره خودشون رو باهاش معرفی کردن و زیاد به انتقادشون به شما توجهی نکردم…
الان فقط دارم به این فکر میکنم که این خانم مگه چطور زندگی دارن که انقدر شدید و بیمار گونه دارن برای تخریب شما انرژی میزارن، از طرفی هم خیلی منزجر شدم هم خیلی غمگین، امید وارم آرامشش رو پیدا کنه
مهشیدمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۰:۴۷جان تون سلامت 🙏🙏
من بیشترین تعجبم این هستش که خودش را چرا در نمیابه….اینجا نهایت کاری که میتونه بکنه پیام فرستادن هست و کمکی بهش نمیکنه😶
پرسفونهمی گوید:
۱۷ آذر ۱۴۰۳ در ۰۰:۰۸واقعیتش به نظرم هنوز به مرحله ی بریدن نرسیده، احتمالا هنوز این خانم بین راه هست، اون قسمت هایی که به بیراهه رفتن موقتا درد رو آروم میکنه و تا چند وقتی باعث فراموشی میشه. فکر کنم هنوز تا اون جمله ی خب این همه کار کردی یا این همه مدت اینطور بودی،فایدش چی بود؟ فاصله داره
ما آدما اکثرا تا به اون نقطه نرسیم برای تغییر قدمی برنمیداریم، انگار ایشون هنوز از بیراهه رفتن خسته نشده
شخصا امید وارم سریع تر خسته شه و راهشو پیدا کنه👀
مهشیدمی گوید:
۱۷ آذر ۱۴۰۳ در ۱۱:۳۵احتمال داره این مورد باشه …ولی اینطور که خودش گفته متولد ۶۰ هست
پرسفونهمی گوید:
۱۷ آذر ۱۴۰۳ در ۲۳:۳۴نمیدونم مهشید جان شاید من اشتباه میکنم ولی نظرم اینه که این موارد زیاد ربطی به سن نداره، تکرار الگوهای اشتباه برای برخی ممکنه تا آخر عمر طول بکشه برای بعضی دیگه هم همون بار اول متوقف شه، این چیزا زمانی پرده ازشون برداشته میشه که آدم آماده ی پذیرش و تغییر بشه، برای بعضی ها هیچوقت اتفاق نمی افته، بعضی ها هم متوجه میشن ولی توی همون قسمت آگاهی گیر میکنن، برای همین گفتم احتمالا بین راه باشن ولی هنوز از جنگ های بیهوده خسته نشدن، هنوز معتقدن دردشون با این روش آروم میشه ،شایدم هیچوقت این مسیرو تمام نکنن و همینجایی که هستن بمونن، تا آخر هم خودشون رو زخمی کنن هم دیگران
مهشیدمی گوید:
۲۰ آذر ۱۴۰۳ در ۱۹:۳۹👌👌
بله به سن ربطی نداره
اما خب آدم یه جایی باید به خودش بیاد
مهشیدمی گوید:
۱۸ آذر ۱۴۰۳ در ۱۸:۰۹پرسفونه جان
👌👌
آمیتیسمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۱:۳۱گرانبها جان شما شغل خاصی دارید؟ موقعیت تون خاصه؟
فکر کنم این ترول شما را میشناسه و فامیل یا همکارتون باشه.چون آدم ها نسبت به کسی که مجازی باشه با هر شغلی نباید اینقدر به هم ریخته بشن.مثلا همین ترول اگه بلاگرهای اینستا که ۲۰۰ میلیون حداقل درآمد دارند، همین حساسیت ها را داره؟ من فکر میکنم روی شما فوکوس داره چون شما را میشناسه و شاید مقایسه شده با شما .
راستی مهشید جان من از تاپیک های بانوآرتمیس شما را میشناسم.
مهشیدمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۴:۵۹حقیقتا من از نظر خودم شرایطم متوسط و معمولی است.
تلاش زیادی کردم که از منفی ۲۰ بشم مثبت وگرنه موقعیت و شرایط خاصی که خیلی تو چشم باشه نه
دختر پرتقال 🍊می گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۲:۳۰سلام مهشید جون ❤️😍.
اصلا باورم نمیشه همچین آدم هایی وجود داشته باشند فکر نمی کردم صاحب این اکانت همچین کارهایی رو بلد باشه کاش سایت ثبت نامی بشه تا شاید این مشکل ترول مجازی کم بشه .
ببخشید مهشید جون 😍❤️ یه سوال دارم که خیلی به این بخش ربطی نداره میشه ازتون بپرسم 🥺؟
من همه بهم میگن ساده و بی سیاستم و به چشم بقیه ساده و بی سیاست میام ولی در ذات خودم اینجوری نیستم .سیاست رو حس می کنم ندارم و اگه داشته باشم شبیه اون سیاستی نیست که بقیه میشناسند .
مهشید جون ❤️😍 من انرژی ام زن دلبره.یه سوال کدوم انرژی ها ساده هستن و سیاست زنانه ندارن؟زن دلبر ازاوناس که سیاست زنانه داره یا اصلا اینجوری نیست؟
مهشیدمی گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۴:۵۷سلام به روی ماهتون عزیزم
🙏❤❤
سیاست زنونه اگر به معنای زیرکی باشه، میتونه تو تمام
انرژی ها باشا به غیر از انرژی پرسفون که خیلی بلدش نیست …
سیاست زنونه یه مهارت هستش در واقع …
مثلا اگریه زن بلد باشه کجا چی بگه، میتونه در زن دلبر یا دانشمند یا مادر باشه ولی ساده دل ها انرژی شون جوری هست که اصلا به فکر سیاست و زیرکی نمی افتند …یا کمتر هستند
دختر پرتقال 🍊می گوید:
۱۶ آذر ۱۴۰۳ در ۱۶:۰۷راستش مهشید جون 😍❤️ من اون سیاست زنانه که تو همه انرژی ها گفتید هست یعنی باهوشی و زیرکی و عاقل بودن رو دارم ولی نمیدونم چرا به چشم همه خنگ و ساده و احمق میام؟
شده حکایت مرلین مونرو خدابیامرز
چون میگن مرلین مونرو ضریب هوشی اش بالا بوده حتی از انیشتین هم بالاتر بوده و اتفاقا زن زیرک و باهوشی بوده ولی هالیوود به خاطر منافع خودش دوست داشته مرلین رو ساده و احمق ببینه .
دروبریای من سیاست دارن مهشید جون ❤️😍 و خودشون رو خیلی سیاست دار و بالا میدونن ولی میدونی سیاست اونا چیه و چرا منو احمق میدونن ؟
چون اونا دزدی و هیزی و شارلاتان بازی و حق این و اون رو خوردن و کارای این شکلی رو سیاست میدونن ولی من از این کارا خوشم نمیاد و این کارا رو سیاست نمیدونم و چون از این کارا استفاده نمی کنم احمقم .
چون منم این سیاست زنانه رو دارم ولی ترجیح میدم تو کار و حرفه و درسم از این زیرکی و باهوشی و عاقلی استفاده کنم .
در واقع اونا سیاست منفی دارن و من سیاست مثبت و این باعث میشه که اونا فکرکنن من سیاست ندارم و احمقم چون من به شغال باج نمیدم و منتظر دوست پسرم نیستم که بیاد با هزارتا منت برام کادو بخره و بعد همه جا بگم که خیلی سیاست دارم و با رندی این کادو رو از دوست پسرم کشیدم و یه دختر مستقلم و به کسی وابسته نیستم و خودم کار میکنم و دوست پسر ندارم و منتظر کسی نیستم احمق و بی سیاستم از نظرشون.
در واقع احمق واقعی اونا هستن نه من .
ازتون ممنونم حالا جواب این همه سال از سال های زندگیم رو گرفتم ❤️😍😎💪🏻.
اراممی گوید:
۱۷ آذر ۱۴۰۳ در ۰۸:۱۸همیشه دلم براهمچین ادمایی میسوزه
چون پر از ناکامی هستن و حتی قدرت و دانش اینو ندارن که یه تغییری تو زندگیشون تو اراده و تلاششون بدن فقط گیر میکنن لابلای ادمای موفق و به هرکدوم یه تنه میزنن
مطمئن باشین دل خودشون ناارومتره و حتی بااین تنه ها و اذیتا اروم نمیشن
مهشیدمی گوید:
۱۷ آذر ۱۴۰۳ در ۱۱:۳۵دقیقا جنگ بیهوده!
نرگسمی گوید:
۱۷ آذر ۱۴۰۳ در ۱۶:۵۲سلام 🌷
مهشید جان میشه درمورد مهرطلبی بیشتر توضیح بدی🙏
ببخشید سوالم ربطی به بحث نداره🌿
مهشیدمی گوید:
۱۷ آذر ۱۴۰۳ در ۲۱:۵۲سلام به روی ماه تون
مهرطلبی را در بخش سایه ها اشاره کردم بهش که از حس بی ارزشی میاد…اونجا را مطالعه کردین؟
موانامی گوید:
۱۸ آذر ۱۴۰۳ در ۱۰:۵۳مهشید جان این ترول
همونی نیست سر خودش معطل بود و میگفت دانشگاه تهرانم و بی ادبی میکرد یه مدتم هست پیداش نیست تو *** سایت
قبلا هم در موردش نوشته بودی
هنوز درگیر توئه؟
وای این خیلی مریضه
مهشیدمی گوید:
۱۹ آذر ۱۴۰۳ در ۱۶:۳۹بله همونه موانا جان
مهشیدمی گوید:
۲۰ آذر ۱۴۰۳ در ۱۹:۳۸موانا جان همونه😅😅
نرگسمی گوید:
۱۹ آذر ۱۴۰۳ در ۰۰:۵۶بله خوندم
من چند مورد از ویژگی های مهرطلبی رو دارم اما نه همش رو
الان نمیدونم مهرطلب محسوب میشم یا نه
چونکه فقط چند تا از ویژگی هاش رو داشتم
مهشیدمی گوید:
۲۰ آذر ۱۴۰۳ در ۱۹:۳۸نرگس جان چه خصوصیاتی دارید که فکر میکنین مهرطلبین؟
نرگسمی گوید:
۲۱ آذر ۱۴۰۳ در ۱۸:۲۶مورد اول اینکه وقتی به دیگران خوبی میکنم انتظار دارم که اون فرد جواب خوبی من رو بده در غیر این صورت خیلی عصبی میشم و ذهنم آشفته میشه
مورد دوم هم اینکه من میتونم نه بگم این مورد رو مشکلی ندارم اما بعد از نه گفتنم دچار عذاب وجدان میشم که چرا این جواب رو دادم
با توجه به این موارد میشه بگم گفت که مهرطلب هستم؟
مهشیدمی گوید:
۲۳ آذر ۱۴۰۳ در ۱۳:۲۲نه نرگس جان نمیشه گفت مهرطلب هستین …
نه را میگین به هر صورت
من فکر میکنم احساسات تون جلوتر از منطق در روابط هست و این برای همه مونم هست …مختص شما نیست …مثلا من هم روی برخی نه ها دچار عذاب وجدان میشم …یا انتظار دارم از برخی آدم ها …ولی مرحله بعدی را بلدم…میگم این منم مهشید و رفتارم اینه و دلیل نمیشه همه مثل من باشند و جواب خوبی را متقابلا بدن …
یا اگر عذاب وجدان گرفتم روی نه، قشنگ واکاوی میکنم و می بینم کار بهتری نمیشد بکنم چون حسم بد میشد و اگر بله میگفتم به خودم ظلم میکردم و …
نرگسمی گوید:
۲۳ آذر ۱۴۰۳ در ۲۰:۴۷خیلی ممنونم مهشید جان بابت توضیحاتت
متوجه شدم 🙏🙏❤️❤️😍😍
مهشیدمی گوید:
۲۴ آذر ۱۴۰۳ در ۱۶:۲۵❤️❤️😍😍
دختر پرتقال 🍊می گوید:
۱۹ آذر ۱۴۰۳ در ۱۵:۵۴ببخشید فلفلی جون ❤️
یه دقیقه آن میشی عزیزم🥺
مرسی🙏🏻
سیمینمی گوید:
۲ دی ۱۴۰۳ در ۲۳:۱۳چقدر عقده داره و حسودیت رو میکنه
وای باورم نمیشه یکی اینجوریه
این مریضه کاش درمان کنه
مهشید این آدم به همه چیزت حسودی میکنه.به رشته ات به ازدواجت به زندگیت به همین سایتت.چقدرم پیگیره.هر بارم میخونه بیشتر حسادتش میزنه بالا.
موجود حال به هم زنیه🤢🤢🤢