ESC را فشار دهید تا بسته شود

۲۰) بریم سفر(۲)

مطلب قبلی را اول بخونین : بریم سفر(۱)

ما همگی موقعیت های سخت را در زندگی مون تجربه کردیم …

موقعیت هایی که شب موقع خوابیدن مطمئن بودیم این جا ته خط ماست ولی صبح شده و ادامه دادیم …

گذر زمان باعث میشه:

۱) یا مسائل کمرنگ تر بشن؛

۲) یا منطقی تر بهش نگاه کنی؛

۳) یا حداقل کمی باد به سرمون بخوره و صبر بیشتری داشته باشیم؛

اگر در موقعیتی گیر کردی که افکار خودکشی داری و ته خط را حس کردی، خودکشی را بذار برای دقیقا ۴۰ روز دیگه …و تو این مدت یه سفر برو …

دلت خیلی میخواد  همین لحظه خودکشی کنی…بگو اول موهام را رنگ می کنم، ناخن هام را لاک میزنم، خاک یه گلدون رو عوض میکنم و یه سفر میرم بعد خودکشی…

همین که اولین تغییرات را میدی، ذهنت یه تکون کوچیک می خوره…ذهنت در اوج تاریکی و سیاهی، رنگ جدید می بینه …رنگ لاک و رنگ مو و …

اوضاع خیلی تغییر آنچنانی نمیکنه اونم زمانی که عشقی را از دست دادی یا آبروت رفته و …ولی ذهنت که ۱۰۰ درصد میخواست زندگی را تموم کنه، ۹۹ درصد میشه شایدم بهتر…

میدونی ذهن مثل یه ذره بین عمل میکنه موقع ناراحتی ها ….تمام تمرکزمون جمع میشه روی اون ناراحتی…ولی یهویی یه تکونی بهش بدی، متوجه میشه که تمام زندگی در این قسمت تاریک نیست…

من یه سفر قهرمانی داشتم یه تایمی…قبلا گفتم …اینکه تنهایی رفتم صفه و تلفنم را خاموش کردم و کوه را فتح کردم و تنهایی چایی خوردم و تنهایی برگشتم خونه …

وقتی اومدم خونه آیا مسیح به ارتباط برگشته بود؟ نه 

آیا مشکل حل شده بود؟ نه

اما من انجامش داده بودم …دلم لک زده بود برای چای شمالی دم کردن تو آلاچیق و خوردن با مسیح، اما اون نبود و من تنهایی چایی خورده بودم! 

میدونی چی شد؟ دوز ناراحتی و درد صحنه ها و خاطره ها کم شد… نه اینکه محو بشه و حذف بشه نه…فقط دیگه جزو خاطرات غم انگیز بود …مثل این هستش که یه تشک مشکی رنگ را برداری ببری بذاری تو یه اتاقی و روش ملحفه سفید بندازی…تشک همچنان سیاهه ولی سیاهی را دیگه نمی بینی ولی میدونی سیاهه…

سفر قهرمانی بعد از ظهر اون روز من، فتح صفه بدون مسیح و زندگی کردن و شبیه سازی اون خاطرات بدون اون آدم بود …میخواستم مغزم درک کنه و حس کنه که می تونم این کارها را هم تنهایی بکنم…

اون روز خیلی گریه کردم…گریه خودش شفاست …جلوی اشکم را تو کوه نگرفتم…از کسی خجالت نمی کشیدم…من مهشیدی بودم که باید خودم را به دوش می کشیدم …

سفر قهرمانی چیزی شبیه همینه …

موقعی که تصمیم میگیری سفر کنی، بیشترین توجهت به خودت جلب میشه و این خیلی خوبه…

برای همین هست همه مشاورین و روانشناسان در این حالت میگند باید تکونی به خودت بدی..مطمئن باش حالت هم تکون میخوره…

نمیدونم چه زمانی و چه کسانی این متن من را میخونن، ولی اگر در موقعیت خفه کننده ای هستی، جمع کن بریم سفر…

من اون روز یه کوله پشتی میخواستم و قوری و کتری و پیک نیک سفری و ضد آفتاب و یه رژ لب کم رنگ…

یه روسری قرمز سر کردم و به سختی لاک زدم و خوشتیپ رفتم سفر…میدونستم گریه ام میگیره، برای همین چشمام را که عادت داشتم سرمه بزنم، نزدم…گفتم میریزه پایین زشت میشم…حتی به ریز جزئیات هم دقت کردم تا ذهنم بپذیره…

لوازم سفرت را یادداشت کن …تو ذهنت مرور نکن ..

میدونین چرا میگم بنویسین؟ چون ذهن کارای عملی را خیلی خوب باور میکنه و حس میکنه رفتی از مرحله ۱ به مرحله ۲…

سفر قهرمانی می تونه یک ساعت باشه، یا نصف روز یا شاید ۴۰ روز …

مهم شروع کردنشه…

موقع کات کردن سفر اینطوری میشه:
۱)

باور نمیکنم این بلا سر من اومده باشه…نه مطمئنم بر میگرده و پیام میده…

من به این قسمت میگم:  خوش باوری ابلهانه…

۲)

بعد از چند روز : نه نه طاقت ندارم دیگه نمیتونم…خوبه خودم زنگش بزنم …خوبه بهش بگم نمیتونم و برگردیم به هم…

من به این قسمت میگم: نعشگی ویرانگر

مرحله دوم همون مرحله ای هست که معتادین مواد مخدر، هیچ وقت نمی تونن مواد را ترک کنند…چون در این مرحله وا میدن و همه چی بر میگرده به مرحله اول…

اگر ما از رابطه ای به درستی فاصله گرفتیم ولو اینکه طرف را هم دوست داریم، باید مرحله دوم را با هر مشقتی شده رد کنیم …برگشتن به همون سرزمین قبلی بدون تغییر، باعث میشه ما بازنده بشیم…

مثلا فرض کنین که چون پسر تصمیم به ازدواج بعد از ماه ها ارتباط نگرفته، کات کردی…خب تصمیم تو درسته …بعد از یک هفته دوباره دلت تنگ میشه و برمیگردی به همون سرزمین …آیا چیزی تغییر کرد؟ نه!

تازه این رفتن و آمدن خیلی فرسوده ات می کنه و فقط مواد بهت میرسونه که معتادتر بشی و ترک کردن سخت تر از قبل میشه…

باید بتونی این مرحله از سفرت را رکورد بزنی و بری مرحله سوم …سخت ترین مرحله همینه…همونجایی که تصمیم میگیری بنویسی و سفر کنی و تنهایی ات را حرمت بدی …همون جایی که شروع رشد فردی توست…جاییکه تو با خودت روبرو میشی و حس طفلکی بودن داری و تیمارت بر عهده خودت هست نه هیچ چیزی از دنیای بیرون از تو…

همون جایی که خودت را به تخت می بندی که سراغ مواد نری…گوشی ات را خاموش میکنی که سراغ گوشی نری …

۳)

مطمئن می شی در توهم بودی …متوجه می شی که اشتباه زیاد کردی…واقعیت ها تو صورتت میخورند و این دردناکه ولی مرحله دوم را رد کردی و اوضاع بهتره …

متوجه می شی که مهرطلب بودی و یا آویزون بودی یا باج دادی یا …چقدر تحقیر شدی و چقدر آبروت رفته …

من به این قسمت میگم:  جستجوگری 

مرحله سوم که میشه خیلی کارا برای خودت خواهی کرد…

میری سراغ اساتید…

مشکلات فردی و فکری ات را شروع می کنی حل کردن …

ارتباطت با طبیعت و خدا بهتر میشه …

قدرتهای زندگی مثل خداوند این مرحله خیلی به چشم میاد چون باید تکیه گاه امن پیدا کنی…

میفهمی که ورژن ضعیف خودت را باید تیمار کنی…خجالت ازش نکشی…

می فهمی که مهم نبود که جلوی پارتنرت فلان رفتار را کردی و تحقیر شدی مهم اینه که خودت را الان ببخشی و دریابی …

مرحله ای که فقط به حس خودت و رشد خودت فکر میکنی نه اینکه دیگران و پارتنر سابق چی فکر میکنه و کجاست و ….

مرحله بخشش خودت هست و باید جشن بگیری.

مهشید

مهشید هستم.یه دختر دهه شصتی که نرم افزار کامپیوتر خوندم. dgbaha برگرفته از عبارت "دختر گرانبها" است.در این جا کنار هم هستیم تا بالنده و گرانبها بشیم.

دیدگاه ها (142)

  • آواتار فریبا

    فریبامی گوید:

    ۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۱۱

    سلام مهشید جان.
    خیلی عالی بود.من الان در همون وضعیتم.اومدم سایتت را باز کردم دیدم وصف حال منه.باید فردا عصر یه تور یا کوهی جایی برم و شروع کنم

  • آواتار فریبا

    فریبامی گوید:

    ۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۱۲

    راستی مهشید جان چند تا مثال بزن از این سفرها.من شاغل نیستم ولی مثال کاری هم بزنی بازم میفهمم.به مثال نیاز دارم

  • ستارهمی گوید:

    ۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۱۹

    ازت ممنونم مهشید جون 😍❤️ بابت پست خوبت❤️😍💋
    اتفاقا منم یه زمانی میخواستم خودکشی کنم ،چون از دست آدم های دروبرم مریض و خسته و افسرده شده بودم و از عالم و آدم متنفر بودم 🙁🥺.ولی یه روز به خودم اومدم و دیدم دارم لاک میزنم و رژ میزنم و میخندم و تازه فهمیدم که من اگه خودکشی کنم هیچی درست نمیشه و این آدما همون آدما میمونن و با رفتن من هیچی عوض نمیشه و اتفاقا این آدما از مرگ من خوشحال میشدن که دیگه ستاره ای نیست .دیگه ستاره ای نیست که عقده هامون سرش خالی کنیم و بهش حسادت کنیم یا ازش متنفر باشیم.
    من اونجا بود که سخت ترین تصمیم زندگیم رو بگیرم.
    تصمیم گرفتم که قوی باشم و قوی و محکم تراز قبل سرجام وایسام و فکر مرگ و خودکشی و بیرون کنم و بیشتر به سلایق و علایق شخصی ام اهمیت بدم و دریک کلمه اگه بخوام بگم خواستم زندگی کنم😊🌸🩷🍃.
    درسته سخت بوداما من انجامش دادم و یه جورایی مسیرسفرقهرمانی ام رو رفتم و برای نصفه دیگه سفرم دارم تلاش می کنم مهشید جون😍❤️🌹💋.

  • آواتار فلفلی_قلقلی

    فلفلی_قلقلیمی گوید:

    ۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۲۳

    برای من وضعیت همینه
    منتها باید از کمال‌گرایی جدا بشم😪😂😂
    لامصب متوجه شدم این کمال‌گرایی باز منو ترسونده بوده
    اومدم به طرف گفتم نمیخوام باهات بخونم به این دلیل
    بعد گفت داری بهونه میاری
    خلاصه حسابی احساساتم رو بروز دادم
    بعد دیدم دارم سخت گیری میکنم
    بدبختی اینه پارتنر یه آدمه
    این آدم نیست نمیدونم چه غلطی کنم😂😑

    • آواتار فلفلی_قلقلی

      فلفلی_قلقلیمی گوید:

      ۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۲۸

      این لامصب باید هر سری مچش رو بگیرم
      خیلی سوسکی میاد توی افکار من
      چون عادت کردم و بهش معتاد شدم
      هر چقدر ریشه یابی کنم از یه جای دیگه میزنه بیرون😐

    • آواتار فلفلی_قلقلی

      فلفلی_قلقلیمی گوید:

      ۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۳۳

      امروز توی دوره کتابخوانی بودم
      و صحبت از ذهن آگاهی و تجربه بودن در لحظه بود
      من نتونستم ارتباطش رو با حل کردن افکارم پیدا کنم چون با این نیت قرار بود ذهن آگاهی انجام بشه
      هی من سوال میکردم هی مشاوره جواب میداد هی از یه زاویه دیگه میپرسیدم😂
      آخرش گفت فاطمه انقدر سعی نکن بفهمی
      ما آدم ها لازم نیست همه چیزو بفهمیم
      واقعا پیشم عجیب بود یکی بهم بگه این چیزی که دارم توضیح میدم بهت رو سعی کن نفهمی😐😂
      متوحهم نیاز نیست انسان تمام مسائل رو بفهمه
      ولی اینکه دارم آموزش میبینم و اون آموزشه بی نتیجه باشه یعنی چی؟
      قبلا آره کتابی میخوندم ولی متنش یادم نمیموند اما می‌فهمیدم روی ناخودآگاهم تاثیر گذاشته و برام مهم نبود
      اما حداقل میفهمیدم😂😐
      خلاصه دارم سعی میکنم هر چه بادا باد بودن رو تمرین کنم
      نگرانم از اونور بوم بیوفتم
      ولی خب ببینم چی میشه
      یه چله بگیرم برای همین نفهمیدن ها😁😑😂

        • آواتار فلفلی_قلقلی

          فلفلی_قلقلیمی گوید:

          ۲ آبان ۱۴۰۳ در ۲۲:۰۳

          آره دلبر شیرینم🤗😂🥰
          سلامت باشی گلم
          البته نمیخواستم لو بدم یهو از دهنم در اومد
          به اندازه کافی اطلاعات دادم اینجا😂
          من بیشتر😍
          اسمت هم حتی دلبره

          • آواتار فلفلی_قلقلی

            فلفلی_قلقلیمی گوید:

            ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۱۴

            ممنونم از حس رضایتی که بهم میدی🤗😍
            خدا رحم کمه فقط شناسایی نشم🤣
            وای عزیزم😍🤗

          • ستارهمی گوید:

            ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۵۹

            فلفلی جون😍❤️
            نمی‌دونم سریال ترکی شربت زغال اخته رو نگاه می کنید یا نه .یک زن توی سریال که نمونه قوی آفرودیت و زن دلبره و من خیلی باهاش همذات پنداری می کنم و دوستش دارم و شخصیتش شبیه خودمه.
            دختر داستان که اسمش دعا هست .یک خاله جوان و خوشکل وخوشتیپ و خیلی خوش اخلاق و شاد و خنده رو و روشنفکر و باحال و خفن داره به اسم شعله 😍.شعله زن جذاب و مستقلیه که هنرمند و کسب و کار خودشو داره.گالری هنری داره😍.چون شعله مهربون و احساساتی و یه ذره بی پروا ولی پرانرژی هست همه بهش میگن دیوونه و احمقه ولی شعله خیلی قوی و باهوشه و خیلی خواهرزاده هاشو دوست داره و عاشق دعاست 😍.شعله نمونه کامل یه آفرودیتی و انرژی زن دلبره.یه خاله اوپن مایند و خفن و باحال😍😎💪.
            خیلی شخصیتش شبیه خودمه و خیلی دوستش دارم و باهاش همذات پنداری می کنم 😂🤭.
            شاید باورت نشه فلفلی😍ولی فیلم رو که میبینم میگم چرا کارگردان شخصیت منو آورده توی سریال😂🤣.
            اگه میخوای انرژی دلبرت رو فعال کنی بهت دیدن این سریال رو پیشنهاد می کنم😍❤️🤭.
            دیدن فصل یک و دو شربت ذغال اخته با زیرنویس فارسی و تمرکز روی شخصیت شعله فکر کنم بهت بیشتر از اون سایته کمک کنه😍❤️💋

          • ستارهمی گوید:

            ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۳:۳۰

            خانومی 😍 چون گفتی عاشق فیلم و سریال و کارتونی.گفتم شاید سریال برات بهتر باشه تا مقاله تو بحث تقویت زنانگی 😍
            معمولا فیلم و سریال و کارتون بهتر از نوشته و مقاله برای یادگیری هرمطلبی جواب میده جیگر 😍❤️🌹.

        • آواتار فلفلی_قلقلی

          فلفلی_قلقلیمی گوید:

          ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۱۶:۴۱

          آخ آخ گفتی
          الان که یادم اومد از بچگی سر فهمیدن مطالب اینطور بودم
          باید از همه زوایا می‌فهمیدم و برام روشن میشد اونوقت میتونستم یه مسیر راه بکشم
          الان خدا رو شکر بعد گلی برنامه بنوشتن
          الان یه برنامه معقول با شرایطم نوشتم
          حقیقتا جلوتر که میرم
          با این گریه ها و انفجار هیجاناتی که راه انداختم😂
          حس میکنم داره اون خاطرات و غم ها گم کم ازم فاصله میگیرن
          و دارم کم کم به لذت میرسم تا حدودی
          و همین کنترل کمال‌گرایی من رو آروم تر میکنه
          خدا رو شکر فعلا همه چی خوبه
          انشالله کمالگراییم عود نکنه
          چون من نیاز به قدرتنمایی دارم
          و این کمال‌گرایی و چاشنی رقابت طلبیش موجب میشه که من به لذت برسم ولی خب لذتی که قبلش کلی سردرگمی و عذابه
          برای همین ممکنه ناخودآگاه توی تله اش بیوفتم
          اما خوبه که قبلا بخاطرش شکست خوردم و به همین دلیل آگاهم

  • آواتار دونه برفی

    دونه برفیمی گوید:

    ۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۵۱

    خداروشکر که من جزو آدمهایی هستم که به مطالب این وبسایت دسترسی دارم
    مهشید جون من ادم کمالگرایی هستم و مدتها بود میخواستم نظر بنویسم اما با خودم میگفتم بذار بعدا بیام سر فرصت یه کامنت خوب بذارم
    و میدونی واسه کمال گراها اون فرصت هیچ وقت نمیاد
    الانم بسکه دوستت دارم هر چی به ذهنم میاد مینویسم
    نمیدونم برات چه آرزویی بکنم
    از خدا میخوام پاداش این الگو بودنت رو با کرامت بی انتهای خودش بهت ببخشه عزیزم

  • آواتار منیره

    منیرهمی گوید:

    ۲ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۲۶

    مثل همیشه عالی بود مهشیدجان…این سفر بارها برای من هم‌اتفاق افتاده و باعث رشد بیشترم شده همیشه به این‌نتیجه رسیدم تمرکزم‌ رو روی رشد خودم بزارم…به قول مولانای جان تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود بر افروز…چراغ دلت همیشه روشن و پرنور🫶😘❤️

  • آواتار ندای مظلوم

    ندای مظلوممی گوید:

    ۲ آبان ۱۴۰۳ در ۲۲:۰۹

    سلام مهشید جان.یه سوال دارم شما تا حالا نفرین کردی؟ممکنه مثلا کسی نفرین کرده باشی و نبخشیش؟ اگه چیز بدی بهت یکی بده تو دلت نمیمونه؟

    • مهشیدمی گوید:

      ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۰۹:۵۲

      سلام به روی ماه تون
      بله سالها قبل این مدلی بودم…چند سال اخیر نه …به خدا میسپارم …
      نفرین یه جوری هست…انگار باعث میشه مغزت و زبانت به چیزای بد آغشته بشه …
      ولی خب من از هر حرفی هم نمیگذرم…حرف را با خودم حمل نمیکنم ولی می سپارم به خدا

      • آواتار ندای مظلوم

        ندای مظلوممی گوید:

        ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۰:۳۰

        من تو سایت یه حرفی به یه کاربری زدم چند روز قبل.حقیقتش بد برداشت کرده بودم ازش،
        بعدش متاسفانه گره خورد تو کارم عجیب و غریب هم گره خورد.فکر کنم اون کاربر نفرینم کرد.شما هم میشناسیدش.میتونم اونجا تو خصوصی بگم کدوم کاربر بود؟باهاش حرف می زنین؟

        • مهشیدمی گوید:

          ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۰:۴۴

          من آی پی شما را گذاشتم روی حالت ” کامنت با تایید ادمین”.
          کامنت بعدی تون فقط برای خودم ظاهر میشه و منتشر نخواهد شد🙏
          همین جا می تونین بگین به من و من بهشون منتقل می کنم.

  • آواتار فلفلی_قلقلی

    فلفلی_قلقلیمی گوید:

    ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۱۶

    وای بعد کلی تلاش و کشمکش رفتن با کمال‌گرایی تونستم بالاخره یه برنامه روزانه مناسب برای کنکور و روزم بنویسم😮‍💨😂
    خیلی سخت بود که نه از اینور بوم بیوفتم نه از اونور
    توش هم تفریح باشه
    هم کارهای خونه لاشه
    هم به خودرسیدگی باشه
    هم درس باشه
    ولی خب این از روز اول چله😁✌️
    هدفم هم متناسب گذاشتم
    خدا رحم کنه

    • ستارهمی گوید:

      ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۲۹

      آفرین فلفلی 😍 تو الگوی منی ☺️
      منم دارم یک سفر قهرمانی رو تجربه می کنم ❤️😍
      منم می‌خوام با نیمه تاریک وجودم آشتی کنم و یه سر به کتابخونه ای چیزی بزنم تا بتونم سفر قهرمانی دومم رو آغاز کنم فلفلی 😍🥺.
      موفق باشی عزیزم 😍❤️

      • آواتار فلفلی_قلقلی

        فلفلی_قلقلیمی گوید:

        ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۳۶

        ای جانم خوشحال شدم😍🥰
        وای تفریحگاه من کتابخونه است😂😍
        دوستان خوب
        کتاب های خوب
        مکان خوب
        محیط خوب
        ولی خب کمال‌گرا میشم فعلا فاصله بگیرم بهتره😂
        انشالله کلی پیشرفت میکنی😍👌

    • آواتار Sahar

      Saharمی گوید:

      ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۴۵

      منم امروز روز اول چلمه
      از صبح پاشدم به درس
      ساعت ۷ یه لقمه ریاضی داشتم
      بعد فیزیک و بعد درست کردن فلش کارت واسه زبان (ایده مامانم بودا البته که خیلی به کارم اومد 🥰😁)
      فلفلی میگم که تو قبلا گفته بودی ک توی تند خوانی و حافظه دستی بر آتش داری درسته🥰؟

      • آواتار فلفلی_قلقلی

        فلفلی_قلقلیمی گوید:

        ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۳۷

        ای جانم😍موفق باشید حتما
        یه ذره گلم
        یه دوره ثبت نام کردم ولی هنوز وقت نکردم ببینمش

  • ستارهمی گوید:

    ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۴۵

    مهشید جون 😍
    میتونم یک سوال بپرسم؟
    من خودم یک دختر میانگرا و خیلی احساسی و عاطفی ام.
    سوال این جاست که من به خاطر اینکه احساساتی و مهربونم همه فکرمیکنن اصلا قوی نیستم.
    درصورتیکه من سخت ترین اتفاقات رو از سرگذروندم و به اصطلاح پوستم کلفت شده و قوی بار اومدم.
    چون از وقتی خودم رو میشناسم دختر لوس وننری نبودم و مثل بقیه ی دخترای فامیل و همکلاسی هام نازکش نداشتم.چون من بچه اول و تک دختر خانواده بودم و همیشه مجبور بودم قوی باشم و نمی‌تونستم لوس باشم 😍❤️💋.
    مهشید جون😍
    نقطه عجیب ماجرا این جاست که من به خاطر مهربونم و احساساتی بودنم از سوی خانواده و فک و فامیل و دوستان متهم شدم ضعیف و ساده و احمق و دیوونه بودن 🙁😭😪 اصلا خیلی هاشون حتی مامانم رک توی روی خودم بهم گفتن تو عقل نداری ستاره😐😬😕😔.درصورتیکه اصلنم من اینطوری که اونا میگن نیستم😒🤨😖😳.
    درسته بعضی وقتا به خاطر احساساتی بودنم یه خریت هایی کردم که ازشونم درس گرفتم و درسته یه خرده احساساتی و بی پروا و به قول فلفلی 😍پرشور شوق و اکتیوم ولی اصلا اونجوری که اونا میگن نیستم .
    مهشید جون 😍
    آدم می‌تونه در عین مهربون و پرانرژی و احساساتی بودن خیلی قوی و مستقل و جذاب باشه؟
    مرسی بانو😍❤️💋🌹🙏.

    • آواتار فلفلی_قلقلی

      فلفلی_قلقلیمی گوید:

      ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۳۹

      دقیقا من همچین اقوامی دارم
      و میتونم بهت بگم تو هر چیزی میتونی باشی
      من خودم الان آدمی شدم که به سختی احساساتم رو بروز میدم
      بخاطر سرکوب های فامیل😐
      و وسواس فکری برای اشتباه نکردن گرفتم
      هم از تفریح به سختی لذت میبرم
      هم از روابطم
      الان دارم تمرین میکنم بیشتر خودم رو بروز بدم
      بیشتر احساساتم رو به زبون بیارم
      این چیزایی که گفتی با هم منافاتی ندارن
      راحت باش تو خیلی قوی هستی😍💪

      • ستارهمی گوید:

        ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۹:۱۳

        بهت حق میدم فلفلی 😍 از سرکوب می‌ترسی 🥺.
        چیزی که من تایه سال پیش بودم🥺 و میخواستم به خاطرش بزنم زندگیمو نابود کنم ولی یک کار عاقلانه که کردم با فک و فامیلم یک سالی هست که ارتباطم رو اول باهاشون کم کردم و بعدش قطع رابطه کردم تا راحت باشم و کمتر مریض بشم فلفلی❤️ و فقط روی خودم تمرکز کردم😍🥺.
        میتونی ارتباطتت رو باهاشون کم کنی و به برنامه های مورد علاقه خودت برسی 😍 فقط روی خودت تمرکز کن تا بتونی به اهدافت فکر کنی.
        تو به این همه آدم های سمی دورت نیاز نداری.بدتر این آدمای سمی مریضت میکنن و تورواز هدفت و سرچشمه زلال زندگی دورت میکنن.
        عزیزم😍❤️لازم نیست جلوی آدمای سمی و غیر قابل اعتماد احساساتت رو بروز بدی یا درباره زندگیت بهشون اطلاعات بدی مثل اینکه چیکار می کنی چیکار نمی کنی(خودم اینکار رو نمی کنم چون اعتقاد دارم یه سری مسائل خصوصین و فقط به خودم مربوطه😍😊🌸).چون بدتر اذیتت میکنن.
        من احساساتم رو توی یک دفتر نوشتم و اسمش رو گذاشتم دفتر احساسات .توهم میتونی یک دفتر احساسات برای خودت درست کنی تا خودت رو یادت نره و فقط با خدا درد و دل کنی نه با آدمای سمی و غیرقابل اعتماد😍❤️🌹.
        ممنونم عزیزم😍 که منو قوی می‌دونی 🙏❤️.
        این خصوصیات آفرودیت هست که پراز پارادوکس باشه 😍❤️
        درعین جذاب بودن و احساساتی بودن خیلی قویه🩷 درعین وابستگی خیلی مستقله 🩷.درعین لطافت می‌تونه خیلی خشن باشه 🩷و درعین آرومی می‌تونه خیلی وحشی باشه 🩷.درعین سادگی می‌تونه خیلی سیاست مدار باشه🩷.
        این خاصیت آفرودیت😍 هاست فلفلی ❤️
        منم پرواز تضاد و پارادوکسم و یه خورده درکم برای دیگران سخته برای همین قضاوت نادرست از شخصیتم پیش میاد که اونم طبیعیه فلفلی جون 😍 ☺️😂.

        • آواتار Sahar

          Saharمی گوید:

          ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۵۰

          سلام ستاره جان
          منم باهات موافقم و چند وقتی میشه که اطلاعات از خودم نمیدم به بعضی آدما به قول مامانم آب از دستم نمیچکه 😂
          یه جا خونده بودم یه زندگی خصوصی همیشه برنده اس 👌🏻

        • آواتار فلفلی_قلقلی

          فلفلی_قلقلیمی گوید:

          ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۰۱:۰۲

          ببین چیزی که میدونم
          اینه که انسان میتونه هر چی بخواد باشه
          البته به اون شکل روانشناسی زرد نمیخوام بیانش کنم
          تو هم میتونی چیزی باشی که بخوای
          هم چیزی که هستی
          تو مثلا یه شخصیت آفرودیت هستی
          میتونی حتی آرتمیس بشی
          ولی قضیه اینه تو کدوم رو انتخاب کنی
          میتونی اصلا هردوشون باشی
          ببین نظرم اینه انسان همه چیز رو در وجود خودش داره
          همه ی ما میتونیم نقاشی کنیم
          یکی استعداد داره زودتر یاد میگیره
          یکی دیرتر
          ولی انسان بخاطر اینکه نقاشی تو وجودش بوده خلقش کرده
          و مغز خلاق انسان خالق نقاشی با انسانی که بعدا نقاشی رو یاد میگیره فرقی نداره
          البته که تفاوت در تصمیم هاییه که میگیریم
          من در نظر دارم میتونم همین دختر بقولی احمق بمونم
          ولی با کلی ویژگی های خوب و کارآمد دیگه
          میتونم احمق باشم ولی تلاشگر
          انسان صفر و صدی نیست
          و هیچ وقت هم نمیشه
          حتی وقتی به تکامل میرسه
          که این خاکستری بودنش رو قبول کنه و خودش رو در آغوش قدرت مطلق رها کنه
          البته انسان باید تلاش کنه
          قوت های خودش رو پیدا و شکوفا کنه
          یا تقویت کنه
          یا ضعف های خودش رو بشناسه و قدرت خودش کنه
          یا اون ها رو تقویت کنه
          ولی این وسط قوت هایی هستن که دیگه فرصت نمیشه بهشون رسیدگی کرد
          عمر کوتاهه
          انسان هر چیزی میتونه باشه
          میتونه مثل طبیعت خودش بمونه و خودش رو شکوفا کنه
          درختی که هوا تمیز میکنه
          درختی که میوه میده
          یا مثل تمدن و تکنولوژی با زمان بره جلو و تغییر گنه
          درختی که تبدیل به کتاب میشه
          هم کتاب انسان رو نجات میده
          هم درخت
          اما قضیه اینه میخوای روی چی تمرکز کنی؟
          البته گاها میشه فقط شاخه هات میرن برای کتاب شدن
          کتاب کلفتی نمیشه ولی خب رسالت خودش رو میرسونه
          از اونور اکسیژن کمی میدی
          ولی دوتا کار رو کردی
          اما واقعا به این نتیجه رسیدم
          دنیا برعکس گفته های صفر و صدی یسری ها
          که زندگی فقط رشده
          من میگم نه فقط رشد نیست
          رشد یک فراینده
          بخوای نخوای اتفاق میوفته
          گاها تو اون رشد رو شکل میدی مثل خمیر
          گاها دنیا تو رو شکل میده
          اما اول و آخرش شکل میگیری
          بخشی از دنیا تلاشه
          رسیدن از نقطه صفر به نقطه بالاتر
          بخشی دیدن و پذیرفتن نقطه صفر
          بخشی هم لذت بردن از اون صفر عزیز
          بچه ها این کارو میکنن
          اون صفر ساکت رو میذارن زیر پا و شوت میکنن
          گاها شیشه ای رو میشکنن حتی
          ولی خب گاها شاکر همین میشیم که خاطره ای هست برای بعدا
          و ستاره ی عزیزم
          تو یه آفرودیت بی نظیری و دوست دارم بیشتر از رسیدن از صفر به صد
          صد خودت رو به نمایش بذاری چون لذت بخشه
          و به شخصه لذت میبرم
          از رقص انرژی زنانه در وجود تو
          و از شیدایی و شیوایی احساساتت
          و صداقت و شفافیت ابراز آنچه که در روحته
          من این گل زیبا زو میتونم هر لحظه ببویم و هیچ وقت خسته نشم
          چه بسا خاری هم داشته باشه
          زیباییش رو هیچ وقت از دست نمیده
          زیاد نوشتم
          میخواستم کمی هم تلنگری باشه به خودم

    • آواتار فلفلی_قلقلی

      فلفلی_قلقلیمی گوید:

      ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۰۲:۳۱

      حقیقتی رو بخوام بگم
      سحر وقای صحبت میکردی من معذب و شرمسار میشدم و سعی میکردم خودم رو اوکی کنم
      جلوتر که میرم میبینم تو همون شخصیتی هستی که من در خودم سرکوب کردم
      و شرایط خارج شدن ازش رو ندارم
      چون مسئله ای هست که این هزینه اشه
      رابطه ای که بین خودم و بابامه
      با کنار زدن پرده ها برام الان شده یه چیز پر فشار
      از طرفی میخوام علاقه اش رو بدست بیارم
      از طرفی میخوام فقط باهام دشمن نباشه
      از طرفی میخوام رهام کنه
      از طرفی میخوام تاییدم کنه
      و با کمال‌گرا بودن و سرکوب چیزی که هستم میخوام سعی کنم یکی از این ها رو بگیرم
      حس طرد شدن دارم
      بلاتکلیفی ها اومدن برام جلو
      کنکوری که غیر اون راهی ندارم
      نامزدی که الان بخاطر بی محلی بابا نبودش رو بیشتر حس میکنم
      و بابایی که برام شده نقطه وسط درد و کلافگی های من
      کمال‌گرایی رو رها کردم و الان حس گم‌شدن رو دارم
      پر از تناقض شدم
      دوست دارم تنها باشم و کسیو نبینم
      از طرفی از این تنهایی بیزارم
      دوست دارم های های اشک بریزم
      ولی دلم رضا نمیده
      دوست دارم بارم رو ببندم و از این دردخانه سفر کنم
      اما پشت این درد عشقیه که انتظار پیدا شدنش رو میکشم
      عشقی مردانه
      محبتی پدرانه
      سخت چسبیدم به به دست آوردنش
      یا لااقل از بین رفتن اون نفرتی که توش نقشی نداشتم
      دوست دارم دست بردارم از این که بخوام چیزی رو آشکار کنم
      یا چیزی رو بدست بیارم
      ولی من ۵ ساله موندم روی الاکلنگی که یک طرفش خالیه
      همه جا تاریکه
      و هیج کسم نیست و میخوام بازی کنم
      ولی کسیو برای همبازی بودن ندارم
      گاها میام روی فلفلی بودن میشینم
      گاها برای اینکه احساس تنهایی نکنم میرم روی صندلی محبت پدرانه میشینم
      میخوام وسط بشینم ولی این تعادل خستگی میاره
      و لذتی نداره
      چون تک نفره دارم تلاش می‌کنم
      میدونی این الاکلنگ هیچ جاش لذت نداره اصل داستان اینه
      میبخشید مهشید این متن پر از منفی شد
      حقیقتا میخوام فقط منفی باشم
      میخوام ضعیف باشم
      میخوام بجای حل کردن یکم بشینم تا دنیا حلش کنه

  • آواتار Sahar

    Saharمی گوید:

    ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۵۰

    سلام مهشید جونم امیدوارم حالت بهتر شده باشه
    منم این هفته مریض بودم 😁 ولی خوب شدم دیگه اخرای مریضیه 🤧

    وقتی این پستو میخوندم قشنگ حست میکردم
    منم قبلا وقتایی ک ناراحت بودم پامیشدم با انگشت به چشمم سایه ای رنگی میزدم و …
    ولی یه جایی متوجه شدم ک دوش گرفتن واسه آروم شدن و ب آرامش رسیدنم بهتر کمک میکنه
    بعدش هم لوسیون بدن و بادی اسپلش 😁🥰

    منم امروز سفر قهرمانی درس رو شروع کردم 😅

  • آواتار Sahar

    Saharمی گوید:

    ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۵۱

    آیا آنانی که شب گریه می‌کنند، می‌دانند؟
    الله و فرشتگانش بسیار نگران می‌شوند؟
    و آنجاست که خداوند می‌فرماید :
    “یؤتِکُم خَیْراً مِمَّا أُخِذَ مِنْکُمْ”
    قسم به خودم که برای تو بهتر از چیزی که از دست داده ای نصیبت می‌گردانم.
    -آیه ۷۰ سوره انفال.

    اینم دیروز خونده بودم گفتم بفرستم 🦋🐦❤️

  • آواتار Sahar

    Saharمی گوید:

    ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۵۶

    مهشید جان من توی پست سفر قهرمانی زن دلبر (عبور از نقاط تاریک) دو کامنت گذاشتم ممنون میشم وقت بزاری نظرتون رو بهم بگین❤️🐦

    واای من از این جوجوعه خیلییی خوشم اومده هی دلم میخواد برات بفرستمش خیلی گوگولییععهه 😭😍🐦❤️🐦❤️🐦🥲🐦🐦🐦

  • آواتار فلفلی_قلقلی

    فلفلی_قلقلیمی گوید:

    ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۱۹:۰۹

    امروز اومدم یه کار جالب کردم
    برای مدتی از بطن خودم خارج شدم
    از احساساتم دور شدم
    از معیارهای سخت گیرانه ام
    از کمبودهام
    از کنجکاوی ها و بلندپروازی هام
    و چقدر یه لحظه آرامش گرفتم
    انگار هر چی که در سرم بود خیال و توهم بود
    و راست میگن در این دنیا هیچی وجود نداره
    و ما انسان ها هستیم که سعی داریم بهش معنا بدیم
    با افکارمون
    احساساتمون
    وابستگی هامون
    معیارهامون
    و …
    بقول مولانا
    دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
    ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
    اینو دوست دارم قاب کنم بزنم روی دیوار

  • ستارهمی گوید:

    ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۲۰:۰۸

    مهشید جون😍میتونم یه سوال بپرسم 🥺؟
    من فهمیدم انرژی دلبر 😍رو دارم این مورد که کشف شد.
    من دختریم 🌸که خیلی تفکرم سنتی نیست و خیلی تفکرم مدرنم نیست (یه چیزی بین سنتیو مدرن).با وجود اینکه چادری ام ولی سیاسی نیستم و از فوتبال وسیاست و کارهای فنی خوشم نمیاد.از نظر تیپ معمولیم. خیلی روشنفکرم وخشک مذهبی نیستم وتیپم برام مهمه وبه تیپم خیلی اهمیت میدم😍☺️.ازکارخونه و خونه داری خیلی خوشم نمیاد😑 ولی انجام میدم.کاربیرون و مطالعه دوست دارم ولی کار بیرون بیشتراز۸ساعت😪 نمیتونم بکنم(از کار کارمندی خوشم نمیاد) و عاشق بچه ام و بچه ها منو دوست دارن ولی رسماً مادرانگی نمی‌کنم☺️.رمان می‌نویسم و میخونم و گاهی خیال پردازی میکنم ولی نه خیلی زیاد و افراطی.روحیه ام لطیف و ملایمه و عاشق کارهنری ام😍.
    سوالم اینه نمی‌دونم همه انرژی هام متعادله یا ترکیب انرژی دلبر با یه انرژی دیگه ام؟
    مرسی بانو 🙏❤️🎀.

  • ستارهمی گوید:

    ۳ آبان ۱۴۰۳ در ۲۰:۴۶

    ببخشید مهشید بانو 😍🥺
    من یه مطلب درباره انرژی ها خوندم گفتم براتون بذارم اینجا ❤️🩷.
    هر زنی درون خود چهار کهن الگو (نقش) دارد. که این کهن الگوها نتیجه بررسی “زن” طی قرن‌های متمادی است.
    نقش زن مادر (Mother Role)(دیمیتر)
    نقش زن روحانی (Spiritual Role)(پرسفون و هرا وهستیا)
    نقش زن جنگجو یا ملکه آمازون (Fighter Role)(آتنا و آرتمیس)
    نقش زن ملکه, لوند و بازیگوش (Queen or Princess Role)(آفرودیت )
    زنی که در او کهن الگوی مادر پر رنگ‌تر باشد، در روابط خود، خصوصا با مرد، نقش مادر را ایفا میکند. سرویس‌های مادرانه، تر و خشک کردن و .. (فکر میکنم همه با نقش مادر آشنا هستیم و نیازی به توضیح نباشد)
    زنی که کهن الگوی روحانی در او پررنگ‌تر باشد یعنی زن نجیب/زن متعهد/ زنی که به معنویات اهمیت میدهد/ زنی که رابطه خوبی با هستی دارد و ..
    زنی که در او کهن الگوی جنگجو پر رنگ باشد زنی است که می‌خواهد از موجودیت خود و خانواده‌اش دفاع کند. این زن باعث پیشرفت خود/خانواده و جامعه و همچنین موجب حفاظت از خود و خانواده از خطرات می‌شود. زن هدفمند/قوی/اهل رقابت/تیزبین. کسی که تا به هدف نرسد دست برنمیدارد. زنی که رقیبش را تار و مار میکند.
    و اما کهن الگوی زن لوند،
    زن شجاع/ با دل و جرات/ قوی و باهوش.محاسبه‌گر و زیرک. شوخ طبعی و شیطنت دارد. هر جایی که باشد جذابیت او همه را تحت تاثیر قرار میدهد. محبوب و قابل ستایش. صدایی دلفریب و افسونگر دارد. جذابیت ظاهری دارد. هم ظرافت دارد و هم وحشی است!
    هم شوخ و شنگ و هم جدی/ هم مادر است و هم خیلی وقتها مادری نمیکند/ هم نجیب است و هم عشوه‌گر و طنّاز/ خالق لحظات شیرین/ میتواند دنیا را روی انگشتش بچرخاند.
    در رابطه با مردان بیش از آنکه بخشنده باشد, طالب و گیرنده و متقاضی است. مردان در کنار این زن با اینکه حس میکنند او عاشق است اما میفهمند که این زن میتواند به آنها نیازی نداشته باشد.
    نکته های مهم:
    *تمامی این الگوها در تمام زنان وجود دارد. اما غالبا الگوی زن لوند کشته شده است. و در هر زنی یک یا دو تا از الگوها پررنگ تر است.
    * یک زن سالم تمامی این الگوها را در صورت متعادل دارد. و این ۴ الگو باید در همه زنان به تعادل برسد تا به سلامتی کامل برسند.
    * لوندی ذاتی است! نمیشود ادای آن را درآورد. گاهی خیلیها ادای لوندها را ( خندیدن لوند, صدای لوند, لباسهای لوند، حرکات سکسی، جلف بودن و هرزه گری و…) در می‌آورند اما لوند نیستند دلچسب نیستند. و فقط از لحاظ جنسی تحریک می‌کنند. زن لوند با روسپی زمین تا آسمان تفاوت دارد. زن لوند همه چیز است و مرد را از همه لحاظ خلع سلاح می‌کند!
    در طول تاریخ چنین زنانی کم بوده اند. و غالبا اگر در خانه‌ای زن لوندی پیدا میشد او را سرکوب میکردندیامیکنند.

    • آواتار Sahar

      Saharمی گوید:

      ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۰۲

      پس من اونقدرام انرژی دلبرم کم نیست
      چند نفر بهم گفتن ک صدام خوبه
      ،پایه ی خوبی داره واسه گویندگی 🤭
      چهرمم اوکیه
      مهشید من یه تفکری جدیدا اومده توی من نمیدونم مثبته یا ن
      قبلا مثلا خودمو نگاه میکردم توی آینه فقط نظرم این بود ک زیبام
      ولی الان که نگاه میکنم میگم من زیبام ولی معمولیم عملی ندارم ولی صورتم تناسب داره (از وقتی نارضایتی های کاربرای نی نی سایتو از عمل هاشون خوندم 😂🤦🏻‍♀️)
      و حس میکنم بیشترین زیبایی که یه صورت میتونه داشته باشه اینه که تناسب داشته باشه فرقی هم نمیکنه که چه عمل هایی کرده باشه یا نه اصلا
      ولی از وقتی این تفکره اومده حس میکنم تو خیابون نگاه ها بیشتر شده روم نمیدونم ، شایدم انرژی ساده دلیم میخواد بهم غلبه کنه 😂🤦🏻‍♀️

      • ستارهمی گوید:

        ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۱۵

        خب سحر خانم 😍 راستش منم قیافه ام ساده و معمولیه ولی زیبا به نظر میرسم. پلنگ نیستم و تا حالا عمل نکردم ولی مهشید جون😍تشخیص دادن من انرژی ام زن دلبره.
        به نظر منم زیبایی توی سادگیه 😍چون سادگی هیچوقت از مد نمیفته.
        به نظرم این انرژی ها ربطی به ظاهر ندارد به درون ربط داره .به نظرم هرکسی می‌تونه انرژی دلبر رو داشته باشه عزیزم😍
        به نظر منم دلبر ❤️هستی وانرژی دلبر رو داری.درباره زیبایی منم باهات موافقم .قرینه بودن صورت و تناسب داشتن خیلی مهمه و فقط پلنگ طور بودن قشنگ نیست سحر خانم 😍.
        از نظر انرژی به نظرم همش رو داشتن خوبه حتی ساده دل😍.
        به نظرم همش رو باهم داشته باش و به تعادل برسون 🌸شاید این تفکره کمترشد🙂.

        • آواتار Sahar

          Saharمی گوید:

          ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۱۶:۳۲

          ستاره جان صبحت باهات دلنشینه 😍 و اون انرژی از پشت گوشی هم حتی حس میشه
          قبلا ک این انرژی ارکتایپ هارو نمیشناختم همش فکر میکردم ک بعضی از دخترا چجوری همه جذبشون میشن ؟؟ حتی دختر ها

          درسته باید همه ی انرژی ها در تعادل باشه
          منم به ساده دل بود نیاز دارم چون انرژی دانشمندم بالاس و تنها مشکلم با این ساده دلی همین تفکره البته خداروشکر خیلی نسبت به قبل بهتر شده
          ولی میدونی چیه بعضی از حرکت دختر هارو میبینم پیش پسرا ، چندشم میشه 🤦🏻‍♀️ نمیدونم چرا یا من جاش خجالت میکشم🤦🏻‍♀️😂 موذب میشم
          یا مثلا حرکت عاشقانه ای میبینم اینجوریه 😂💔
          تو تا حالا اینجوری شدی ؟

          • ستارهمی گوید:

            ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۳۹

            باعث افتخار سحر جان هم‌صحبتی باشما😍❤️
            اون دخترهایی که گفتی امکان داره یکی از سه تا تایپ اولشون آفرودیت باشه و ازانرژی دلبر استفاده میکنند ولی امکان داره ادا یا نقاب باشه و واقعی نباشه😍.
            البته این که جاشون خجالت بکشی یا موذب بشی طبیعیه و بهت حق میدم عزیزم😍❤️🎀.چون همون جور که گفتی انرژی دانشمندت زیاده و یه دانشمند از این رفتارها خوشش نمیاد و این رفتارها رو بد می‌دونه☺️.کلا کسی که آتنا یا آرتمیس تایپه و انرژی دانشمند در اون زیاده از رفتارهای لوس و ننر و عشوه خرکی (رفتار رو پرسفون های ناآگاه یا پرسفون های که نقاب آفرودیت هستن انجام میدن) بدشون میاد که این رفتار برای شما طبیعیه.
            دانشمند انرژی خوبیه 😍.کلا خردو فکرکردن خوبه و به تعادل آدم کمک میکنه.من انرژی دلبرم زیادتره و توی مسئله آرکیتایپ آفرودیت تایپم (تا حالا عشوه خرکی نیومدم وقیافه ام معمولی ولی زیباست )ولی کنارش انرژی دانشمندم دارم تا متعادل بمونم😍❤️.
            خب سحرجونم 😍❤️ این نوع رفتارهایی که میگی اتفاقا توی دروبری های من زن و دخترای فک و فامیلم و دخترای همکلاسیم خیلی زیاده و منم این رفتارها رونه دوست دارم و نه قبول دارم.
            در واقع چه جوری بگم منظورم رو.این دخترهایی که گفتی ذاتن لوند نیستن. رفتار و ظاهرشان لونده ولی شخصیت شون لوند نیست به اصطلاح ادای لوند بودن درمیارن به خاطر همینه که به آدم حس خوب نمیدن سحرجون😍
            یه تیکه از مطلبی که خوندم درباره این رفتارهاودخترهایی که گفتی رو اینجا اسپویل میکنم برات عزیزم 😍❤️ امیدوارم جواب سوالت باشه خانومی☺️🌸.
            (نکته های مهم:
            *تمامی این الگوها در تمام زنان وجود دارد. اما غالبا الگوی زن لوند کشته شده است. و در هر زنی یک یا دو تا از الگوها پررنگ تر است.
            * یک زن سالم تمامی این الگوها را در صورت متعادل دارد. و این ۴ الگو باید در همه زنان به تعادل برسد تا به سلامتی کامل برسند.
            * لوندی ذاتی است! نمیشود ادای آن را درآورد. گاهی خیلیها ادای لوندها را ( خندیدن لوند, صدای لوند, لباسهای لوند، حرکات سکسی، جلف بودن و هرزه گری و…) در می‌آورند اما لوند نیستند دلچسب نیستند. و فقط از لحاظ جنسی تحریک می‌کنند. زن لوند با روسپی زمین تا آسمان تفاوت دارد. زن لوند همه چیز است و مرد را از همه لحاظ خلع سلاح می‌کند!
            در طول تاریخ چنین زنانی کم بوده اند. و غالبا اگر در خانه‌ای زن لوندی پیدا میشد او را سرکوب میکردند/میکنند).

          • آواتار فلفلی_قلقلی

            فلفلی_قلقلیمی گوید:

            ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۵۹

            مثل اینکه ستاره و سحر خیلی خوب میتونند باهم ارتباط برقرار کنند😁

      • ستارهمی گوید:

        ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۲۰:۰۴

        فلفلی جون 😍 من ازت کمک می‌خوام خواهر😍میتونی بهم کمک کنی🥺؟اگه یه سوال بپرسم جواب میدید🥺؟(البته اگه جوابشو بدونی عشخم❤️)
        فلفلی جون😍
        من فهمیدم انرژی دلبر 😍رو دارم این مورد که کشف شد.
        من دختریم 🌸که خیلی تفکرم سنتی نیست و خیلی تفکرم مدرنم نیست (یه چیزی بین سنتی و مدرنیته).با وجود اینکه چادری ام ولی سیاسی نیستم و از فوتبال وسیاست و کارهای فنی خوشم نمیاد.از نظر تیپ معمولیم. خیلی روشنفکرم وخشک مذهبی نیستم وتیپم برام مهمه وبه تیپم خیلی اهمیت میدم😍☺️.ازکارخونه و خونه داری خیلی خوشم نمیاد😑 ولی انجام میدم.کاربیرون و مطالعه دوست دارم ولی کار بیرون بیشتراز۸ساعت😪 نمیتونم بکنم(از کار کارمندی خوشم نمیاد) و عاشق بچه ام و بچه ها منو دوست دارن ولی رسماً مادرانگی نمی‌کنم☺️.رمان می‌نویسم و میخونم و گاهی خیال پردازی میکنم ولی نه خیلی زیاد و افراطی.روحیه ام لطیف و ملایمه و عاشق کارهنری ام😍.
        سوالم اینه نمی‌دونم همه انرژی هام متعادله یا ترکیب انرژی دلبر با یه انرژی دیگه ام؟
        مرسی فلفلی جون 😍🌹 🙏❤️🎀.

          • ستارهمی گوید:

            ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۵۸

            یعنی انرژی ساده دل و دلبر❤️😐؟
            خب من اونقدرا هم ساده دل و ساده لوح نیستم فلفلی جون 😍 🙁🥺.
            ترکیب پرسفون و آفرودیت که شخصیت مرلین مونروعه که😂.چون مرلین خدابیامرز ترکیب آفرودیت ،پرسفون و دیمیتر بوده🤭مطمئنم اگه یه ذره آتنا یا آرتمیسش رو تقویت می کرد شاید تا همین الانم زنده می‌موند.
            راستش فلفلی جون 😍 من دیروزتست آرکی تایپ دادم.
            اولین و غالب ترین کهن الگوم آفرودیت دراومد.
            دومین کهن الگوم آتنا بود.سومیش هم بین پرسفون و هرا متغیر بود😅🤦.
            هی قیافه ام هم معصومه وهم جذاب😐. یه خورده معصوم میزنه قیافم و همه گول میخورن ولی شیطونم هستم یه جورایی شیطنت زیرپوستی دارم😂.
            به اصطلاح آب زیرکاهم😂.
            یعنی انرژی دلبر و دانشمند و ساده دل رو دارم😐😑؟
            انرژی کدومش قوی تره😬؟
            وای خدایا خودت به من رحم کن با این ترکیب سم😂🤦.

          • آواتار فلفلی_قلقلی

            فلفلی_قلقلیمی گوید:

            ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۲۲:۳۴

            فقط ساده لوحیش رو نبین خودآگاهی بالا داره و نماد معصومیته
            تو همه زمینه ها که ساده لوح نیستی
            وقتی چیزی مثل آفرودیت رو داری مثلا در روابط آگاهی
            حالا که میبینی آتنا هم داری فقط قسمت ساده لوحی پرسفون دفع میشه یا قسمت های دیگه ای رو تغذیه میکنه
            نمیشه این شکلی قضاوت کرد
            هیچ معاینه روانی بالینی روش نشده
            که دیده شه علت خودکشیش چی بوده
            خیلی مسائل هستن که میتونه یه انرژی رو قوی یا زیاد کنه
            مهم نیست چه انرژی داشته اینکه از اون انرژی چطور استفاده میشه مهمه
            و گاها اینکه یه انرژی جطور ایجاد میشه هم مهمه
            مثلا مرلین انرژی آفرودیت و پرسفون داشت خب موجب شد نماد لوندی و دلبری بگیره پس استفاده کرد
            اما اینکه چرا انقدر این انرژی در او قوی شده
            ممکنه بخاطر این بوده باشه که از طرف پدر محبتی ندیده باشه یا طرد شده باشه و از این طریق میخواد اون کمبودهای خودش رو جبران کنه و دیگران رو به سمت خودش جذب کنه

            انرژی ها گاها میسازن و گاها ساخته میشن
            گاها تو با انرژی مثلا دانشمند به دنیا میای و خب استفاده میکنی و پیشرفت میکنی یا پیشرفت میدی
            گاها تو با انرژی مثلا ساده دل به دنیا میای
            ولی بخاطر شکست هایی که خوردی انرژی دانشمند رو در خودت بالا میبری
            گاها ما مفعول انرژی ها میشیم
            گاها هم فاعلش میشیم
            یعنی ممکنه مثلا انرژی دانشمند ما رو به سمت خودکشی بکشونه
            و مفعولش بشیم
            مثلا الان من مفعول کمال‌گراییم هستم
            که البته الان کمی تحت کنترل تره
            گاها نه تو تصمیم میگیری که حتی با وجود دانشمند نبودن دانشمند باشی
            مثلا کسی که تا دیروز بدون فکر عمل می‌کرد
            امروز میبینی داره برای رابطه هاش حساب کتاب میکنه
            این مبحث انرژی ها خیلی گسترده است
            ازش استفاده کن

          • آواتار فلفلی_قلقلی

            فلفلی_قلقلیمی گوید:

            ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۲۳:۳۰

            اینو گفتم راحب خودم یه چیزی یادم اومد
            یادمه قبل اینکه درگیر تله های شخصیتیم بشم
            این انرژی ها رو داشتم
            آفرودیت و پرسفون و هستیا و دیمیتر
            ولی بعد شدم آتنا و آرتمیس و دیمیتر و هستیا
            ببین جای آفرودیت و پرسفون دوتا چیز دیگه اومد
            در واقع من بخاطر مشکلاتی که توش افتادم باید آفرودیت و پرسفون رو سرکوب میکردم
            پرسفون و آفرودیت در کنار هستیا و دیمیتر خوب بودن
            در تعادل میوفتادن هم تفکرم رو داشتم هم بیخیالیم رو
            هم منطق و هم احساساتم رو
            هم حمایتگری هم خودخواهی
            ولی بخاطر اینکه من از طرف آفرودیت و پرسفون احساس خودکم بینی پیدا کرده بودم سعی کردم سرکوبش کنم
            و برای نجات از این وضعیت به دانایی و خرد هستیا و حمایتگری دیمیتر روی آوردم
            و انرژی های دیگه ای رو روی آورد
            پس نگاه کن انرژی ها بر یکدیگر تاثیر گذار هستن

            حقیقتا باید با انرژی های مردانه جلو میرفتم ولی خب وبلاگ مهشید چیزی راجب تداخل نرژی های مردانه نگفته پس منم بازش نمیکنم
            اما همانطور که میدونیم کنار هورمون استروژن و پروژسترون
            هورمون تستسترون که هورمون مردانه است در زنان هست
            ولی به درصدی کمتر
            و ما زن ها انرژی های مردانه رو هم داریم

            اگر انرژی های زنانه به مشکل بخورن انرژی های مردانه بروز پیدا میکنن
            یا همون کهن الگوهای مردانه
            مثلا برای من هفاستئوس خیلی فعاله
            و بخاطر اینه که آفرودیت در من بشدت سرکوب شده
            چون هفاستئوس همسر آفرودیت و آتناست
            آتنا همسر مشابه هفاستئوسه
            و آفرودیت همسر مکمل هفاستئوس
            و من باید بگم بجای اینکه آتنا در من شدید شده هفاستئوس در من شدید شده
            و با بالا بردن آفرودیت میشه آتنا رو هم به سطح خوبی رسوند
            البته این مسئله یکم پیچیده است
            باید خودت مطالعه کنی

          • ستارهمی گوید:

            ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۲۳:۴۲

            هی فلفلی جون 😍 یعنی اون الگویی که واسه من توله توی شما سرکوبه😐؟
            عجیبه واقعن😐
            درباره مرلین که درست گفتی🎀❤️.
            ولی مرلین چون یه مادر مریض داشت عاشق این بود که مادر بشه و برخلاف مادرش مادر خوبی بشه که نشد پس الگوی دیمیترم داشته☺️
            خب از بحث مرلین که بگذریم .
            با حرفات موافقم عزیزم 😍❤️
            ولی با این حساب آخرش نفهمیدم پرسفونم یا آفرودیت؟
            چون اکثریت منو به چشم پرسفون میبینن نه به چشم یه آفرودیت و اینکه ویژگی های پرسفونی بهم نمیخوره زیاد.
            توی انرژی مردانه من از تیپ زئوس خوشم میاد نمی‌دونم چرا فلفلی😍🤣😂.

          • ستارهمی گوید:

            ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۲۳:۵۲

            البته فلفلی😍من تا حالا رابطه با پسرا نداشتم.تا حالا دوست پسر نداشتم.نه اینکه از نظر جنسی سردباشما نه اصلا دوست ندارم پسرا رو آدم حساب کنم و دوست دارم به اصطلاح براشون نازکنم😍
            تعجبه که آفرودیت باشم و تو رابطه نرفته باشم😐.

          • آواتار فلفلی_قلقلی

            فلفلی_قلقلیمی گوید:

            ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۰۰:۲۰

            آره متاسفانه
            میتونی هر دوش باشی
            البته گاها بخاطر اطلاعات پیش زمینه غلط ممکنه بد بنظر بیاد
            پرسفون واقعا برای آرامش روح نیازه
            آنقدر سعی نکن دفعش کنی.الان که من ندارمش محتاج بدست آوردنشم
            چون اگر در تعادل باشه
            در جای مناسب میتونی تفکر کنی و در جای مناسب نکنی

            حالا درسته آفرودیت آیت ویژگی ها رو داره ولی کل وجودیت تو آفرودیت نیست
            ۷ تا انرژی زنانه دیگه و ۸ تا انرژی مردانه دیگه داری
            ممکنه بخاطر چهارچوب ها نرفتی تو رابطه
            یا شخص مورد نظر رو نیافتی
            یا فرصت رابطه داشتن رو نداشتی
            یا شرایطش و …

  • آواتار ارام

    اراممی گوید:

    ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۴۳

    منم که عمریه از این سفرا دارم مثال زیااااده دقیقا سال اول کنکور بعد از قبول نشدنم یه شبه خودمو جمع و جور کردمو…
    ده سال پیش بعد از اولین عشقی که مجبور بودم ترکش کنم بازم شمارشو حذف کردمو دیگه بهش زنگ نزدم شاید شش ماه گریه کردم تو خلوت اما هییچوقت بهش برنگشتم
    وبعد از اون باز خواستگاری که بعد از مدت ها اشنایی و عادت کردن یه اتفاقی افتاد و گذاشتمش کنار وهمون زمان بخاطر اینکه فکرم مشغول شه و بهش زنگ نزنم تمرکزمو گذاشتم رو امتحانی که فقط دونفر میخواستن وازمون
    استخدامی دادم و قبول شدم وبعد ازاونم سفرهای قهرمانی متاهلی
    من بعد از متاهلی خیلیییی تنش داشتم همشم سریع شروع میکردم به سفرقهرمانی به قول شما
    اما بنظرم از بس از اینا داشتم الان فرسوده شدم و دوست دارم یه مدت کلا بی خیال اراده و تلاش و …بشم🤪🤪🤪 ویه گوشه استراحت کنم بعد از هرشکست دیگه پانشم تلاش کنم،😅😅😅

  • آواتار فلفلی_قلقلی

    فلفلی_قلقلیمی گوید:

    ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۳۹

    سفر قهرمانی من شده گریه های ظهرانه و عصرانه و شبانه
    در مقابل این کنکور لعنتی
    هی کمالگراییم میاد جلوو من همش در کشکمشم باهاش
    سر برنامه ریزی طولانی مدت مونده بودم و دوست داشتم ای کاش مشاوری بالاسرم بود
    بعد یادم میاد من هدفم کوچیکه پس نیاز به این همه سخت گیری نیست
    برنامه ریزی رو اندازه خواسته و توانایی هام گذاشتم
    رسیدم مقابل تست هایی که نمی‌فهمیدم چرا فلان جواب شدن و توضیح پاسخنامه رو نمیفهمیدم
    میگفتم کاش معلم داشتم
    با خودم اومدم دیدم تعداد خیلی زیادی نیست
    گفتم بذار برم توی تلگرام توی گروه های درسی بپرسم
    رسیدم به اینکه کتابم خیلی قدیمیه و کلی مطلب اضافه دارم
    گفتم فعلا بذار یا با پی دی اف جلو برم
    یا اضافه ها رو نادیده بگیرم
    تا بعد پول جمع کنم برای خرید
    خلاصه تو یه جنگ حسابیم
    کمال‌گرایی بهم حس کمبود میده
    بعد خالی کردن گریه هام به خودم میام که چقدر دارم سخت میگیرم

    • آواتار فلفلی_قلقلی

      فلفلی_قلقلیمی گوید:

      ۴ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۵۳

      تصمیم گرفتم این کنکور رو امسال یا سال بعد برای همیشه ببندمش
      خوشبختانه کمالگراییم توی فهمیدن همه چیز خیلی خیلی کم شده
      هر روز به خودم میگم من همینی که هستم کافیم
      بذار استفاده کنم از توانایی هام و لذت ببرم
      دوتا چالش بزرگ در زندگیم دارم
      یکی کنکور
      و دیگری بابام
      کنکور رو با هر ضرب و زور تموم کنم میتونم وقت بذارم واسه رابطه با بابام
      بابام مرکز ناراحتی هام شده
      علت ایحاد گمالگراییم
      علت سرکوب احساساتم و خودسانسوریم
      علت انتخاب اشتباه در رابطه هام
      علت ترس و وابستگیم به بابام
      علت نفرتم از مادری کردن

      حقیقتا دیدم خیلی هاش واقعا ربطی به بابام نداشته
      ولی همیشه مامانم از بابام مثال زده
      اگر اینطور کنی بابا ال میکنه
      اکر اونطور کنی بابا بل میکنه
      شاید اگر اون تقصیری هم نداشته باشه ولی از اون برای من یه آدم وحشی غیرقابل کنترل و غیرمنطقی و خودخواه یاد میشه
      که همیشه ازش ترس دارم
      همیشه نمیتونم رفتارهاش رو پیش بینی کنم
      همیشه پشت سرمه
      همیشه باهام دشنمه
      همیشه بهم بدبینه
      همیشه ازم دوره
      همیشه منو سرکوب میکنه
      الان به جایی رسیدم بتونم آگاه باشم و بتونم در حد توان کنترل کنم
      ولی این هم یه سفر بو بعدا می‌طلبه
      فعلا لین سفر کنکور رو تموم کنم
      که فقط کنکور نیست
      سفر جنگ با کمال‌گرایی و وسواسمه
      سفر جنگ با خاطراتیه که خیلی دردها رو برام تداعی میکنه
      سفر جنگ با احساسات ناکافی بودنمه
      سفر جنگ با غرور بیجامه
      سفر جنگ با اضطرابمه
      امیدوارم تا ۲۳ سالگیم این سفر تموم بشه
      چون دوست دارم سفر بعدیم رو قبل ازدواج تموم کنم
      که با شخصی درست و ازدواجی درست داشته باشم
      البته باز دارم کمال‌گرایی میکنم
      ولی خب برنامه ریختن عیب نداره😁

  • ستارهمی گوید:

    ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۱۴:۵۱

    دختر گرانبهای عزیزم.
    تازگیا یه چیزی فهمیدم.با مطالعه دوباره آرکی تایپ ها و انرژی ها به یه نتیجه رسیدم.
    فهمیدم پرسفون تایپم البته پرسفون آگاه و ملکه.
    انرژی اصلی و درونی ام هم زن ساده دله.
    *نکته مهم:
    “شاید برای شما جالب باشد”
    اینکه چرا شبیه دلبر و آفرودیت به نظرمیومدم دلیلش اینه که پرسفون آگاه می‌تونه تا حدودی شبیه آفرودیت باشه .
    به خاطر همین باهم اشتباه گرفته میشوند.

  • آواتار فلفلی_قلقلی

    فلفلی_قلقلیمی گوید:

    ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۱۹:۳۶

    هر چی جلوتر میرم بیشتر حس میکنم پرسفونم قویه😂😑حقیقتا داشتم تو دلم میگفتم کاش من هم پرسفون بودم ولی دیدم بعضی جاها دارمش😂

    • آواتار فلفلی_قلقلی

      فلفلی_قلقلیمی گوید:

      ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۱۹:۵۲

      خب من یه پرسفونم که با آرتمیس در جنگه🧐اگر بشه این دوتا رو به تعادل رسوند عالی میشه
      و علت پرسفون بودنم اینه که به طرحواره اطاعت دچارم 🧐🧐
      خوبه کشف خوبیه

        • آواتار فلفلی_قلقلی

          فلفلی_قلقلیمی گوید:

          ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۱۹:۵۸

          مهشید یادم رفته بود چقدر درس خوندن رو دوست دارم
          امروز داشتم ریاضی های سال های گذشته رو مرور میکردم تا به داداشم یاد بدم
          خیلی خوب می‌فهمیدم و مشکلی نداشتم
          و اتفاقا همین درس من رو خیلی توی دبیرستان شکننده کرد
          چون معلم سخت گیر و سرزنش کننده ای داشت
          من رقابت طلب بودم و اینکه باعث شده بود آخر بشم من رو خیلی شکسته بود
          چون خودم رو کم میدیدم
          خوشحالم این ۲ ۳ سال رو صرف چیز باارزشی کردم
          الان راحت تر با احساساتم و ترس هام کنار میام

          • آواتار فلفلی_قلقلی

            فلفلی_قلقلیمی گوید:

            ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۲۰:۲۲

            مهشید جوووون😍😍🥰
            فایده نداره باید بدم اسمم رو عوض کنن😂
            کاش ستاره هم میومد فلفلی فلفلی راه مینداخت😁

          • ستارهمی گوید:

            ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۲۰:۳۱

            حق داری فلفلی جون 😍❤️💋🌹
            منم یه خورده خستم نمی‌دونم چرا 🙁😭😑؟
            حس می کنم روحم خسته است😕😐😑.دارم افسردگی می گیرم 😭.
            چون من متاسفانه پاییز و بهار اصلا حالم خوب نیست😕😭🥺.
            بی حال و افسرده ام و افسردگی فصلی میگیرم 🥺نمی‌دونم چرا؟
            آنقدر حالم بده میشه که حوصله هیچکس رو حتی خودمم ندارم🥺😭😕😐🙁😪.
            این افسردگیه بعد دردیه مهشید جون ❤️ 😍 و فلفلی جون ❤️😍.
            کلا زیاد افسرده نمیشم مگه اینکه تحت فشار روحی شدید باشم😭🥺😕😪.
            الانم همون موقع است مهشید جون 😍❤️
            از وقتی که نتیجه کنکور اومد و دانشگاه پیام نور قبول شدم و مامانم و فک و فامیل دست شون درد نکنه خوب حالمو گرفتن و ضدحال زدن 🥺😕😭.
            نشستن به مقایسه من با دختراشون(همیشه خدا تا تقی به توقی میخوره درحال مقایسه کردن من با دخترای خودشونن 😡)
            انگار هنوز باورندارن من با بقیه دخترا فرق میکنم حتی با دخترای اونا🥺😕😑.
            ببخشید 🥺😕 مهشید جون ❤️😍 فلفلی جون ❤️😍 من به اندازه ۱۹سال از دست آدمای زبون نفهم و سمی زندگیم درد دارم😍❤️🌹💋🎀.
            کلا زیاد افسرده نمیشم مگه اینکه یه فشار روحی شدید پیش زمینه اش باشه🥺😭😞.
            فلفلی جان ❤️😍 جان به قربانت کنم ای خوب خوبان 😍❤️مرا به صرف عشق کردی تو مهمان 😍❤️
            اینم تقدیم به فلفلی جون ❤️😍 که شعر دوست میدارد.

      • ستارهمی گوید:

        ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۲۰:۵۵

        درسته منم حدس میزدم دیمیتر نباشی فلفلی جون 😍❤️
        البته منم یه آفرودیت و زن دلبرم ولی دلبر خسته و کوفته فلفلی 😍🥺😬.
        شما دعا کن من خوب شم قول میدم صبح تا شب برای تو و دختر گرانبها ❤️ آفرودیت بازی دربیارم 😂🤣
        خوبه فلفلی جون😍❤️؟

        • آواتار فلفلی_قلقلی

          فلفلی_قلقلیمی گوید:

          ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۰۵

          دیمیتر بودم عزیزم
          و هستم تا حدودی
          ولی نمیدونم چطور شد این چند وقت توی وبلاگ مهشید پیشرفت عجیبی گردم دیمیتر فعلا رفته تعطیلات😁
          الان فعلا در نقش دختر دیمیتر فرو رفتم😜😜
          خوشحالم اومدی
          دیدارت مایه موباهات و خوشحالیه😍😍
          امیدوارم زودی حالت بهتر بشه گلم

          • ستارهمی گوید:

            ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۱۱

            فعلا من یه آفرودیت خسته ام . ولی به فلفلی بیشتر میاد پرسفون باشه 🤭 فلفلی جون ❤️ 😍 به من میاد چی باشم😉؟ این بیس پرسفون که حالا اومده بالا به خاطر افسردگیم هست😅.
            هروقت افسرده میشم ناخودآگاه بیس پرسفونی ام میاد بالا و قلقلک میده 😐😅.
            خدا بهم رحم کنه که جنگی درونم برپاست اون سرش ناپیداها فلفلی جون ❤️😍

          • آواتار فلفلی_قلقلی

            فلفلی_قلقلیمی گوید:

            ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۱۴

            آفرودیت و پرسفون😁
            حالا چیم به پرسفون میخوره؟
            من متاسفانه خودم رو یه آدم بداخلاق خشک و سرد خودم رو تصور میکنم😂😐
            ولی تو جمعش میکنی بهت باور دارم😍💪

          • ستارهمی گوید:

            ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۳۴

            سرد و خشک نیستی فلفلی جون ❤️😍
            چون کامنت هات همچین حسی رو به من نمیده عزیزم 😍❤️
            شاید خودت اینجور فکر می کنی 🥺😐
            ولی اصلنم اینجوری نیست😐😅.

          • آواتار فلفلی_قلقلی

            فلفلی_قلقلیمی گوید:

            ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۴۰

            آره خب از بس بابام همین ها رو بهم میگفت😮‍💨🧐
            چمیدونم خشکی
            بی احساسی
            گیجی
            خودخواهی
            و …
            نمیدونم چرا بابام یه کلمه آدمیزادانه از دهنش در نمیومد😐
            مرسی عزیزم
            این تعریفت باعث میشه بتونم با دید بهتری خودم رو ببینم😍❤️🥰

          • ستارهمی گوید:

            ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۵۹

            بابات اشتباه می‌کنه فلفلی جون ❤️😍
            خیلی بهش توجه نکن😕🙄😳.
            خب مامان منم بهم میگه بی عقلی و سیاست نداری و ولخرجی و چمیدونم بی پروا و عقده ای 😑😐😑.
            خب من باید به حرفش گوش بدم ؟معلومه که نه🙄😮‍💨
            توهم ولش کن تا بتونی راحت زندگی کنی فلفلی جون😍❤️.

          • آواتار فلفلی_قلقلی

            فلفلی_قلقلیمی گوید:

            ۶ آبان ۱۴۰۳ در ۰۰:۱۲

            مرسی عزیزدلم از تعریف قشنگت😍
            بهم روحیه میدی😍😍🥰🥰
            این یه داستانی داره که بعد برات میگم
            که چرا انقدر نظر بابام برام مهم بوده و تاثیر گذار بوده

  • ستارهمی گوید:

    ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۲۰:۴۸

    مهشید جون ❤️ 😍
    شیطونه میگه فردا برم یه سیم‌کارت جدید بخرم هیشکی بهم زنگ نزنه تا از دست این جادوگرهای شهر اوز راحت شم🤣🤣😂😂.
    نه جدی فردا می‌خوام برم خط ام رو عوض کنم و پیش یه روانشناس خوب برم 😍❤️
    (حالا به همه روانشناسا برنخوره با لحن سریال لیسانسه ها بخونید😂) ولی مهشید جون ❤️😍 ازشون خوشم نمیاد چون خیلی بد قضاوتم میکنن و کردن تا حالا😭🥺🤮🤢 تا میرم پیش شون مشکلمو میگم یه طرفه قضاوتم میکنن و همه تقصیرا رو گردن من میندازن😡 میگن تو مریضی😐 دیوونه ای😐 روانی هستی😡 مامان و بابات و فک و فامیلات سالمن😐😑 بعد که میگم اگه راست میگیدمن مریضم چه جوری خوب شم 🤔؟هیچی نمیگن یا یه مشتی چرت و پرت تحویلم میدن که به دردم نمیخوره و ازشون تا حالا نتیجه نگرفتم🤢🤮.
    به خاطر همین از روانشناسان عزیز متنفرم😡🤢🤮😂.
    به خاطر همینم اصلا دوست نداشتم روانشناسی بخونم و روانشناس بشم ازبس که چندش بازی دیدم از روانشناسان 🤢🤮🤢🤮.
    خدا به داد من برسه مهشید بانو 😍❤️
    یاد یه شعر از مولانا میفتم که میگه:
    {امروز کسی محرم اسرار کسی نیست
    ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست
    جايی که برادر به برادر نکند رحم
    بيگانه برای تو برادر شدنی نيست}

    • مهشیدمی گوید:

      ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۲۰:۵۵

      به به ستاره جون 😅😍😍
      میدونی من میگم اصلا مشکلی نداری ولی روی خودت عیب میذاری یا میذارن…خیلی به موارد فکر میکنی و هَمِش میزنی …برای همین موضوع بزرگ میشه …
      در حالیکه تمام اینها در مسیر زندگی رخ میده و باید از کنارش رد شی‌.‌…اینکه یکی به شما به اندازه لیاقت و ارزشت نگاه نمیکنه تقصیر شما نیستا…این آدم شما نیست

      • ستارهمی گوید:

        ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۰۵

        اوناعیب میذارن چون خودم رو خودم عیب نمی‌ذارم خودمو دوست دارم😍خیلی هم خودمو دوست دارم 😍همین که الان اینجام یعنی خودم رو دوست دارم 😍 ولی تلقین حرف منفی هم خیلی مهمه مهشید جون ❤️😍
        چون میگن کلمات ارتعاش دارن حتی اسم ها😍❤️.
        اصلا مهشید جون ❤️😍
        باورت میشه من اصلا از بعضی ها انرژی منفی میگیرم 🥺
        تا میبینمشون سردرد یا یه حالتی مث سرماخوردگی بهم دست میده حتی خیلی بی دلیل🥺🤔.
        دونفر از آشناهام رو که میبینم خیلی اینجوری میشم🤢🤢🤮🤮.
        وقتی پیشم نیستن حالم بهتره مهشید جون ❤️😍.

  • ستارهمی گوید:

    ۵ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۵۴

    راستی مهشید بانو 😍❤️
    یه چیزی فهمیدم.
    امروز از روی بیکاری داشتم مصاحبه های چندتا بازیگر رو می‌خوندم که به به نتیجه ای رسیدم گفتم باشما در میان بذارم شاید جالب باشه ☺️🌸🩷.
    فهمیدم لیلا حاتمی آفرودیت آتناست و انرژی درونی اش دلبر و دانشمند🙂.
    مه لقا باقری (همسر جواد عزتی)آفرودیت تایپه و انرژی درونی اش زن دلبره🙂.
    مژده لواسانی آفرودیت تایپه و ترکیب پرسفون و آفرودیت هست (ولی آفرودیتش از پرسفونش خیلی بیشتره) و انرژی درونیش ساده دل و دلبره🙂.
    شبنم قلی خانی پرسفون تایپه ولی پرسفون ملکه است.ترکیب پرسفون و آتنا و هراست.
    انرژی درونیش ساده دل و دانشمند و کدبانو هست🙂.
    سحر قریشی هرا تایپه.ترکیب پرسفون و هراست با آفرودیت سرکوب شده متاسفانه (که باعث روابط سمی اش شده)انرژی درونیش ساده دل و دلبره 🙂.
    مرلین مونرو آفرودیت تایپ بوده ولی ترکیب پرسفون و آفرودیت و دیمیتربوده.انرژی درونیش ساده دل و دلبر و مادر بوده🙂.
    آدری هپبورن پرسفون تایپه ولی پرسفون ملکه است.ترکیب پرسفون و آفرودیت و آتناست.انرژی درونیش ساده دل و دانشمند و دلبره🙂.
    امیدوارم درست تشخیص داده باشم و اطلاعاتی برای شما مفید باشه مهشید جان😍❤️
    من خودم به شخصه این عزیزانی که نام بردم رو خیلی دوست دارم 😍❤️

  • آواتار فلفلی_قلقلی

    فلفلی_قلقلیمی گوید:

    ۶ آبان ۱۴۰۳ در ۰۰:۱۰

    یه چیزی خیلی عجیبه مهشیدجان
    اون مدتی که داشتم روی دیمیتر کار میکردم
    الان حس میکنم از بین رفته و هیچ وقت وچود نداشته
    البته مطلقا هر وقت به بچه داشتن فکر میکنم مغزم یه بار خیلی بزرگ میبینش
    چون وقتی این کارو میکردم بچه بودم و واسم بزرگ بود و مغزم اینجا از دیدگاه کودک درون مشاهده میکنه
    و وارد پرسفون شدم
    و هستیا که انرژی معنوی بود وارد پرسفون شده
    و اون تفکر و تحلیل گریم تا حدودی به حد اندک رسیده
    یجوری شدم انگار هیچ وقت دیمیتر و هستیا نبودم
    پرسفون مثبت رو نمیگما
    پرسفون منفی رو میگم بیشتر
    دختری که کاملا مطیعه
    نمیتونه به خانواده نه بگه
    فرمانبر و بی مسئولیته
    در روابط نیاز داره با مردی حامی باشه
    و ممکنه در رابطه گیج بشه و برای ازدواج دچار تردید بشه
    تکانشیه و احساساتش رو خیلی زیاد حس میکنه
    در جمع و بیرون انرژی زیادی از دست میده و لازمه در خلوت و سکوت باشه تا بتونه خودش رو جمع کنه.
    من اینطور نبودم
    چقدر جالب
    وقتی به مشکلاتت اهمیت نمیدی و سرکوب میکنی
    لایه هایی ایجاد میشه که شخصیت های خاصی از تو رو شکل میده
    این لایه ها انرژی هستن
    برای همین ما احساسات منفی داریم.تا بهمون هشدار بدن یه جای کار میلنگه و داریم آسیب میبنییم
    ولی خب معمولا دنبال این هستیم یا اون هیجان رو سرکوب کنیم یا بطور انفجاری بروز بدیم
    یعنی در مقابل زخممون یا داد بزنیم یا مسکن تزریق کنیم
    حاضر نیستیم بریم سراغ درمان
    حس میکنم این آخرین لایه من باشه
    فعلا توی دوران کنکور کمی زاحب کمال‌گرایی مطالعه میکنم
    بعد کنکور میرم سراغ این

    • ستارهمی گوید:

      ۶ آبان ۱۴۰۳ در ۱۴:۳۵

      خب فلفلی جون 😍❤️
      خوبه که خودتو شناختی ☺️🌸
      میتونی از انرژی های دیگه ات استفاده کنی و پرسفونه رو از منفی به مثبت تغییر بدی.
      انگار داری رشد می‌کنی و یه سفر قهرمانی بزرگ رو پشت سر می‌ذاری درست مثل من🙂.
      انشالله عزیزم😍
      من مطمئنم تو میتونی دختر😍❤️😎💪.

  • آواتار Sahar

    Saharمی گوید:

    ۶ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۴۲

    فلفلی الان میدونم ک وقتی ستاره بهت میگفت فلفلی جون چه حسی داشتی 😂😍
    الان یکی به من گفت دقیقا ، واای نمیدونی رو قلبم یه شکوفه زد 😍😍😂😅

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *