دیشب یه کلیپی دیدم که تکون خوردم ….
از برخی پرسنل ناشنوایی که در سروش کار میکنن پرسیدن:
آرزوی شنیدن چه صدایی را داری؟
جواب ها را ببینین:
۱) صدای پدر و مادرم
۲) صدای پسرم
۳) آهنگ
۴) صدای حرف زدن آدمها
۵) صدای سیستم ماشین
۶) من یه جایی خوندم که : صدای پرنده ها قشنگه …دوست دارم صداشونو بشنوم
ویدئو را ببینین :
دیدگاه ها (36)
Saharمی گوید:
۱۲ مهر ۱۴۰۳ در ۱۳:۱۵🥲🥲🥲🥲
داشتم فکر میکردم چقدر صدا ها برامون توی زندگی مهم هستن ولی ما اصلا بهشون اهمیت نمیدیم
حتی فیلم نگاه کردن معمولی هم بدون صدا و دیالوگ و آهنگ پس زمینه خیلییی کسل کننده س 🥲🥺
آیدا شاملومی گوید:
۱۲ مهر ۱۴۰۳ در ۱۳:۵۰رفتی تو فاز بلاگری…چند روز دیگه هم شوهرتو دستت میگیری و ویو میخوری و تبلیغات میری ههههه موفق باشی بلاگر عزیز
منیرهمی گوید:
۱۲ مهر ۱۴۰۳ در ۱۴:۲۰چقدر باید شاکر نعمتهامون باشیم…صدای پرنده ها گربه ها خنده بچه ها شرشر بارون زندگی سرشار از خوشیهای کوچیکه🥰🥰🥰
مهشیدمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۲۱:۴۴دقیقا 😍😍
ندامی گوید:
۱۲ مهر ۱۴۰۳ در ۱۶:۵۰چرا من با کلیپ اشکم درومد؟
Saharمی گوید:
۱۲ مهر ۱۴۰۳ در ۱۷:۰۳منمممم 🥲
فاطمهمی گوید:
۱۲ مهر ۱۴۰۳ در ۱۹:۵۰من اصلا با دوتا بچه وقت برای هیچی ندارم
یه بچه ده ماهه و دخترم که کلی تکلیف داره
برای لذت بردن از زندگی
همسرمم شاکی😭
ولی خدایا شکرت
مهشیدمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۲۱:۴۲امکانش هست چند ساعتی به مامانی خواهری برادری بدین نگه دارند؟
توتیامی گوید:
۱۲ مهر ۱۴۰۳ در ۲۱:۲۵سلام مهشید جان.ممنون وبلاگ خیلی خوبی هست.امیدوارم مثل بقیه تو دام نمایش نیوفتی که به نظرم نمیوفتی.چون خاکی و خوش قلبی 😚
مهشیدمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۲۱:۴۲سلام به روی ماه شما و ممنونم ازتون❤🙏
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۰۹:۱۳یسری داشتم صوت استاد شجاعی رو گوش میدادم
از همرزم های زمان جنگش میگفت که الان به چه دردهایی مبتلان
یکی پوستش سوخته و دیگه پوستی نداره
یکی چشمش ترکیده
یکی پا نداره
خیلی گریه کردم و خداروشکر کردم این نعمت ها رو دارم
دلم واسه این دوستان سوخت وافعا ای کاش بتونن یروز به شنوایی دست پیدا کنن❤️
یاد یه چیزی افتادم
داشتم با دوستم که قراره دانشجوی هنر بشه راجب تاریخ و علت نگرش های مردسالاری صحبت میکردیم
به اون زمان رفتیم که انسان تازه با این نعمت خالق شدن و مادر شدن زن آشنا شده بودن و چون براشون تازگی داشت به چشم یه چیز خیییلی ارزشمند میدیدنش و اون زمان الهه ای داشتن به نام حیات که مادر بود
ولی زمان که گذشت چقدر برای ما این مسئله عادی به نظر اومد و دیگه قدرش رو ندونستیم و شد بحث بقا و مردسالاری…
الان هم نگاه میکنم میبینم واقعا چیز عجیبیه
کلا به هر نعمتی عادت کنیم دیگه ارزشش از چشممون میره🤕
Saharمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۱۱:۳۶👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻
زهرا ننه گلابمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۱۲:۵۱مهشید من قبولت دارم و پیگیرتم و همیشه میخونمت.ولی به نظرم نباید عکس *** را تو فتوشاپ افشا میکردی.میدونی برا چی میگم،چون اون شاید با این کارا حالش خوش بود.الان کل ** سایت دارند در موردش حرف میزنن و میگن فیکه.حالش مطمئنم خیلی بد شده.نمیگم کارت اشتباه بودا میگم شاید اون فقط همون جا را داشته برای توجه گرفتن.شاید دلش میتواسته به جایگاهی برسه که خدمتکار داشته باشه و بنز سوار بشه و دکتر بشه و بیمارستان بسازه.زندگی دروغی ایجاد کرده که کمبودای زندگی واقعیش اذیتش نکنه.شاید به فکر خودکشی بوده و ابن کاربری را زده تا در رویا زندگی کنه.ها نظرت چیه؟
ساراگل-۲۹می گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۱۴:۰۹هیتلر هم خیلیا رو کشت.
جفری دامر هم با با قتل و خون ریزی به لذت میرسید. پس باید احازه بدیم به کارشون ادامه بدن چون اینطوری حلشون خوب میشه؟ نظرت چیه؟
زهرا ننه گلابمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۱۴:۲۷سارا جان قبول دارم ولی اونها قاتل بودند و جانی و مردمکش.ولی این یه کاربر معمولی بود که آرزوهاشو تو مجازی برآورده کرد.دیدم کاربری دوم ساخته و برا مهشید تاپیک زده خیلی دلم براش سوخت.نمیدونم منطقی نیست حرفام.شاید احساسیم
مهشیدمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۲۱:۲۷سلام به روی ماه تون.
حقیقتا این کاربر مدتها بود که عکس های دیگه ش لو رفته بود …پارسال یه کاربر عکس فیک ایشون را گذاشته بود…چیز جدیدی نبود…
البته قبول دارم ابن افراد در سایت آرامش پیدا میکنن و کمتر بقیه را آزار میدن…
شاید برای اطرافیانش بهتر بود که سرش تو سایت گرم زندگی مجازی باشه …نمیدونم…ولی کار خودم را اشتباه نمیدونم
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۱۴:۵۸مهشید یاد داستان هلن کلر افتادم
نوشته هاش و دلنوشته هاش خیلی قشنگه
حتما بخون
نویسنده ی کر و کور
که معلمی کمی مثل خودش داشته و تونست بهش خوندن و نوشتن یاد بده
به دختری که هیچی از آداب و دنیای اطرافش نمیدونست و مثل حیوانات میخورد و حمله میکرد
راجب زیبایی های دنیایی که نتونسته ببینه و نتونسته بشنوه صحبت میکنه
راجب دیدش نسبت به نعمت های دنیایی که لمس میکنه و برداشتی که ازش داره
خیییییلی قشنگه اگر وقت داشتی چیزایی ازش مطالعه کن
مهشیدمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۲۱:۴۱فلفلی خوندمش و واقعا قشنگه…سر یه جریانی تو یه سایت با فردی که کر و لال بود آشنا شدم ک باعث شد برم زندگی کلر را بخونم 🙏😍😍
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۲۲:۲۰چقدر خوب
فیلم مستندش رو هم دیدی؟😍
شاعر کور و اگر اشتباه نکنم کر ایرانی هم به اسم رودکی داریم
توی کتاب درسمون شعرایی ازش بود که خیلی گیرا و زیبا بود
واقعا چه حسی داره ندونی دنیا چه شکلیه
ندونی دنیا چه صداهایی داره
دلم گرفت🥺
خدارو شکر واقعا
نمیدونم چطور تشکر کنم بخاطر این نعمتی که دارم و قدرش رو نمیدونم🥺🥺
و بجاش بعضی ها از همین نبود نعمت به چه نعمت های دیگه ای رسیدن
از همون تاریکی هایی که ازشون حرف زدیم قبلا
و اون کلیپی که برات فرستادم میگه من داشته هام رو از نداشتن دارم
آنکه در ماه زندگی کند رنگ مهتاب رو نمیبیند
دنیای خدا خیلی ترسناکه
در عین ترسناکی خیلی قشنگه
فقط باید یه کوچولو اجازه بدی تا بتونی اون قشنگی هاش رو ببینی😍
مهشیدمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۲۲:۴۳مستندش را کامل ندیدم تیکه تیکه دیدم…
خیلی قشنگ بود کامنتت 👏🥰
دستت رو شد تموم شد و رفتمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۲۲:۳۰چرا نظر منُ نذاشتی؟فحش دادم؟
ببن مصمم شدم که فردا اسکرین بدم برات تو ** سایت…دستت رو میشه
مهشیدمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۲۲:۴۲موفق باشین😉
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۲۲:۴۴مهشید میتونی بیای تلگرام؟
مهشیدمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۲۲:۴۷فکر کنم نتونم بمونم تو تل …خیلی خوابم😅
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۲۲:۴۸فداسرت😁
دستت رو شده برام قصه هاتُ بلد شدممی گوید:
۱۳ مهر ۱۴۰۳ در ۲۳:۰۸نمیشه که بدون عکس ادعای واقعی بودن کنی.عکس کامل و مدرک بذار از خودت.شرکتی که کاد میکنی اسمش چیه؟
وقتی میگی *** فیکه خب فیکه باشه.خودت چی؟ مدرک بذار.تا فردا وقت داری بذاری وگرنه…
طرفدار افشاگرمی گوید:
۱۴ مهر ۱۴۰۳ در ۰۰:۰۲اسم کاربریت تو سایت چیه؟ فردا تاپیک میزنی؟منم میخوام ببینم.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۴ مهر ۱۴۰۳ در ۰۷:۱۳به منم کاربریت رو بده
میخوام بدونم چقدر تو کار و آرزوی بردن آبروی مردمی
دستت رو شده برام قصه هات بلد شدممی گوید:
۱۴ مهر ۱۴۰۳ در ۰۷:۵۰چه جالب🤣🤣🤣🤣🤣🤣
فلفلی کاربری حفظ آبروی مهشید😂
نترس مهشید جان با اکانت اصلیت جواب بده نه با این.
اگه میخوای افشا نکنم همین جا عکس و مشخصات بده.نمیشه که فقط فوتوشاپ بقیه را بزاری.چون عکس نمیدی لو نمیری.عکس بده تا بگم از کدوم بنده خدایی برمیداری.قبلا عکسایی که گذاشتی دیدم تو سایت و سرچ زدم میدونم مال کدوم شرکته.خب تو هم عقده داری جای اون آدم باشی.تو شرکت بزرگ کار کنی.شوهر خوب داشته باشی.چه فرقی با *** داری؟اون فقط ساده بود عکس میداد.تو عکس نمیدی لو نمیری🤣🤣🤣🤣🤣
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۴ مهر ۱۴۰۳ در ۰۸:۰۶اسم بنده خدا رو نمیبردی حالا😐
من به شخصه نمیدونستم این خانمه😐
آبروی این بیچاره اگر وسط چاه بود کلا بردیش ته چاه
میگم توی کار و آرزوی بردن آبروی مردمی میگی نه
دستت رو شده برام قصه هات بلد شدممی گوید:
۱۴ مهر ۱۴۰۳ در ۰۸:۲۸خب تو که جای اسمش بلدی ستاره بزاری پس بزار تا ابروش نره.دیگه به لطف تو همه میدونن کی بوده.چقدرم بد نقش بازی میکنی🤣🤣🤣🤣🤣
مهشیدمی گوید:
۱۴ مهر ۱۴۰۳ در ۰۹:۱۵بزرگوار من وقتی آی پی شما را باز میذارم، انتظار دارم که مطابق قوانین اینجا باشین.
بنابراین لطفا از آوردن نام دیگر سایتها و یا افراد خودداری فرمایید.
در مورد اینکه میخواهید افشاگری بفرمایید هم حتما در اون سایت اقدام کنید …
من اسم و فامیلم را به عوامل سایت مربوطه ارائه دادم و هویتم مشخص هست…
بی هویت در مجازی فعالیت نمی کنم.بنابراین هر چیزی دارید ارائه کنین البته مستند و بدون فتوشاپ.
موفق باشین.
آدم فروش دستتو رو شده براممی گوید:
۱۴ مهر ۱۴۰۳ در ۱۰:۵۶اطلاعات کامل ازت دارم فامیلت مگه ** نیست ؟ عکس از شناسنانه بده؟ اونی که من میشناسم تو شرکت ** کار میکنه…
اوپرامی گوید:
۱۵ مهر ۱۴۰۳ در ۱۵:۳۲ا سلام شادمهر عزیز
اصلا فکر نمیکردم اهل بلاگ خوندن باشید
Saharمی گوید:
۱۴ مهر ۱۴۰۳ در ۱۶:۳۵فکر کنم همونیه که عکس گذاشته بود تو سایت من که ندیدم تاپیکاشو
ولی چرا تا این حد پیگیر ؟
اوپرامی گوید:
۱۵ مهر ۱۴۰۳ در ۱۵:۳۱گریه کردم
چون نمیدونم چرا
ولی یاد کلیپ هایی افتادم که ادمها برای اولین بار می شنون
کودکان برای اولین بار میبینن
عینک ها و سمعک ها
مهشی از وقتی از هند اومدیم به نظرمون رانندگی ایرانی ها عالیه
ترافیک کاملا خلوته!!! چون صدای بوث نیست و توی خیابون گاو نیست