برای یلدا از طرف شرکت پنجشنبه دعوت شدیم به:
باغ رستوران اسپرینگ گاردن(باغ بهار)
آدرس: جاده اصفهان بهارستان بعد از پمپ بنزین مَرق(لاین کنارگذر) روبروی دوربرگردان.
به دلیل اینکه آخر هفته مصادف با یلدا بود، تعدادی از همکاران نیامدند و از اونایی هم که اومده بودند تعدادی هم وسط مراسم خداحافظی کردند..
ولی من تصمیم گرفتم برم با اینکه برنامه ام این بود که سینی یلدایی ساده ای درست کنم و زمانم را نیاز داشتم…ولی باغ رستوران را انتخاب کردم
۱) درونگرایی:
به عنوان آدمی که درونگرا هستم، هر بار از سر کار میرم خونه، باید برم و در سکوت، خودم را بزنم تو شارژ…علتش این هستش که سر و صداهای زیاد و در جمعیت بودن، برای یه درونگرا باعث میشه انرژی زیادی ازش گرفته بشه…انرژی زیاد به معنای بد گذشتن نیستا…به معنای این هستش که مغزمون آرامش میخواد…
از طرفی من معاشرت را بسیار دوست دارم…برای همین در باغ رستوران خیلی بهم خوش گذشت…
اولین نکته ای که دوست دارم بگم همین درونگرایی و برونگرایی هستش…
اینکه درونگراها، ضد اجتماعی و منزوی نیستند…بلکه کمتر در جمع می تونن مکالمه و سر و صدا داشته باشند…
خیلی ها تا یه آدم منزوی و فرار از اجتماع می بینن که ارتباط اجتماعی معمولی را بلد نیست درست انجام بده، در وصفش میگن: فلانی درونگراست…
❌❌❌ در حالیکه “انزوا و ضد اجتماعی ” میشه یه ایراد رفتاری و ربطی به درونگرایی نداره…
❌❌❌ “بلد نبودن آداب و معاشرت” میشه یه ایراد رفتاری و ربطی به درونگرایی نداره…
کتاب سکوت قدرت درونگراها به نظرم یکی از کتاب های بسیار با ارزش برای یه فرد درونگراست؛
به من خیلی کمک کرد و شدیدا پیشنهاد میشه مطالعه کنین✅
۲)
وقتی در یک جمعی منفور میشی:
ما واحدهای مختلفی در شرکت مون داریم که برای هر واحد، یه میز اختصاص داده شده بود…من سر میز واحد خودمون نشستم ولی معاشرت با سایر میزها راحت بود و به همدیگه سر میزدیم…
یه همکاری داریم که عاشق عکس و فیلم گرفتن هست و بیشترین معاشرت را با سایر میزها داشت…
یه همکاری هم داریم که به صورت تنها وارد باغ شد، هیچ میزی پذیرای ایشون نبود …چون با همه دعوا کرده و همه از دستش دلگیر بودند… خدا خدا میکردند که سر میزشون نیاد😐
به قولی آدم دوست داشتنی ای در جمع شرکت نیست…
این برای من نکته داشت و به نظرم رسید با شما هم مطرحش کنم …
ما نیاز داریم در جامعه، با حفظ مرزهای خودمون، مردمداری کنیم✅
آدمهایی که کنار هم در یه جا کار میکنند یا در جمع فامیل و همسایه و …، همه شون باب دل ما نیستند..ممکن هست اخلاق هاشون را نپسندیم و یا فرهنگ هاشون با ما یکی نباشه…ولی دلیلی نداره که ضد اجتماعی بشیم و جنگ بیهوده کنیم…
اون همکاری که معاشرت میکرد و عکس میگرفت،دختر دوست داشتنی ای هست و شنیدم براش خواستگار پیدا شد🤩💃🤗
خیلی هم موقر و قشنگ برخورد میکرد…
اون یکی ولی در انزوا نشسته بود🙁
دخترای زیادی هستند که سبک زندگی شون شبیه همون دختر در انزوا هست…با همه میجنگن …زبون تیز و گزنده دارند…نق میزنن…
اینها باعث میشه که جامعه هم طردشون کنه…آدمهای درست سر راهشون برای ازدواج هم نیاد…
هیچ آدمی دوست نداره با دختری نق نقو و عصبی و جنگنده که دام دنبال زیر بغل مار هست و از کاه، کوه می سازه، ارتباط داشته باشه چه همجنس چه جنس مخالف…
۳)
کمی از فضای باغ رستوران بگم
همکاران، از در ورودی فیلمی نگرفتن…این فیلم را براتون از نت گرفتم که اگر خواستین برید، محیط قشنگ باغ را ببینین…فیلم از چند سال قبل هست ولی محیط همینه و تغییر نداشته…
این هم تیکه کوچیکی از دوربین خودم هست …
و هوای گرررم…بخاری سقفی داشت و برای من که سرمایی هستم، فضای گرم خوبی بود…
و در پایان مراسم، شرکت به ما بن های یلدایی داد…
اینم عکس دسته جمعی از پرسنلی که تا آخر مراسم موندن و عکس را به یادگاری تبدیل کردند…
۴)
سینی یلدایی ام را از برنامه ام حذف کردم😃
با اینکه ذوقش مونده بود …تصمیم گرفتم چون برنامه ام پُر هست، این سینی را موکول کنم به هفته آینده تا آخر هفته دیگه هم رنگ و بو داشته باشه و یک هفته دیگه به ذوق این سینی باشم:)
پنجشنبه تا ساعت ۱۸ باغ بودیم و بعدش هم رفتیم میهمانی(چون خیلی ها شاغل بودند، پنجشنبه دورهمی گرفتیم که شنبه سرحال باشیم)
تو هفته ای که گذشت، متوجه شدم که بلاگرها تنها شغل شون بلاگری باید باشه یا باید خیلی وقت برای عکاسی بذارند:)
چند تا چیز میز رنگی هم خریدم تا زندگی را پر رنگ تر کنم که در پست های بعدی نشون تون میدم…
دیدگاه ها (7)
سپیدهمی گوید:
۲ دی ۱۴۰۳ در ۲۰:۴۳گرانبهای عزیزم
چه خوبه سایتت
به جای شوآف کردن یلدا و عکس پشت عکس ، به مخاطبت سبک زندگی ات را میگی
خیلی دوست داشتم این دو سکانسی که گذاشتی
هم کتاب داشت هم نکته داشت هم مکان جدیدی معرفی شد.اصقهانی نیستم و اگر روزی سفر بیام حتما این رستوران را میرم.
گرانبها سوالی هم داشتم اگر مایلی جواب بده
یه کاربر هم تو سکانس اولت گفت.
لذت از لحظه حال راحت نیست.به نظرم سخت ترین کار دنیاست.چون باید نشخوار فکری نداشته باشی.عذاب وجدان نگیری که الان شادی و خانواده ات ناراحت و …
به نظرت باید نشخوار فکری را از بین ببریم تا لذت ببریم؟
من حقیقتش همیشه درگیر این قضیه ام که نمیتونم از شادی استقبال درستی کنم
ماهگلمی گوید:
۲ دی ۱۴۰۳ در ۲۰:۵۷سلام 😍😍😍
شکلاتمی گوید:
۲ دی ۱۴۰۳ در ۲۰:۵۹گرانبها سلام عزیزم
عالی بود🥰🥰🥰♥️♥️♥️
سارامی گوید:
۲ دی ۱۴۰۳ در ۲۱:۲۲از اون قسمت که ذوقتو گذاشتی هفته بعد خیلی خوشم اومد😍😁
ایده گرفتم😁
رویامی گوید:
۲ دی ۱۴۰۳ در ۲۱:۳۷خودت کدومی مهشید؟!اون شال قرمزه؟!🤔راستی تولدت کی هست؟!من فکر میکنم زمستونی باشی،😁من دی ماهی هستم
رویامی گوید:
۲ دی ۱۴۰۳ در ۲۱:۴۱خیلی محیط تمیز و دلنشینی داره
فروغمی گوید:
۲ دی ۱۴۰۳ در ۲۱:۵۸به به به
😍😍😍
مبارکا باشه