گاهی برای اینکه ما از حس بی ارزشی رها بشیم و حس ارزشمندی بکنیم، فکر میکنیم باید زیادی باشیم…میوفتیم تو تله ایثار…
مثلا من اگر بچه ای باشم که از طرف خانواده ام و جامعه ام و مدرسه و اطرافیانم نادیده و سرکوب شده باشم، ارتباط هام مریض میشه و این طور میشه:
۱) در خانواده ام شروع می کنم فراتر از توانم وظیفه قبول کردن حتی جای والدین و برادر و خواهرم …به اصطلاح باج دهنده میشم تا ارزش گذاری بشم…
۲) به ناراحتی هام و رنج های درونی ام بها نمیدم! من حق ناراحتی ندارم …نیاز به همدردی ندارم …از پس خودم بر میام…
۳) مطالبه نمی کنم و سانسور میکنم خودم رو…اعتراض نمیکنم…بی احترامی بشه بهم چیزی نمیگم …
۴) تو روابط عاطفی، هزینه های مالی و جسمی پارتنرم هم میدم …از جون و دل مایه میذارم و خودم را نادیده می گیرم.
۵) دهندگی، سرویس دادن، مهرطلب بودن جزوی از این تله ایثاره…
۶) در تنهایی به شدت عصبی و ناراحت و همراه با خشم هستم..
۷) و بدتر اینکه این آدم ها به موقع هم جبران مافات می کنند و ضربه زننده میشن …چون مدام از جسم و روح شون کار میکشن و خودشون را نادیده میگیرند و یه جایی میزنن زیر همه چی …همون جایی هست که همه اطرافیان چشاشون گرد میشه و میگن :
وای تو چقدر سنگدلی…تو چقدر بداخلاقی …تو چقدر بی انصافی …تو اصلا حق نداشتی اینجوری رفتار کنی و…
چون ایثارگر، به همه فقط دهندگی نشون داده و مغز و چشم اطرافیان، هرگز بر نمیتابه که ایثارگر بخواد اعتراض کنه اونم با خشم و ….
۸) زنانی که بعد از طلاق، هویت شون گره میخوره به پسرشون و همه زندگی را به پای پسرشون میریزن…
با ازدواج پسرشون، مادر، تمام حس ارزشمندی اش را یه دفعه از دست میده چون هویتش با پسرش تعیین میشه…
بماند که این پسرها ازدواج های پر چالشی دارند و دختر مقابل شون بیچاره میشه چون با یه پسری طرفن که خیلی دهندگی از مادرش دیده و از زنشم همین را میخواد …احتمالا پسرهای پرنسس…
و بدتر اینکه دختر در این زندگی، اگر مهرطلب باشه بیچاره میشه…
می بینین؟ همه چیز به هم ربط پیدا می کنه ….یک زن بدون تله های شخصیتی، با پسر پرنسس اصلا وارد رابطه نمیشه که بخواد تحملش کنه …بنابراین تله ها میتونه خیلی خیلی زندگی مشترک را به فنا بده مخصوصا که دو طرف، تله داشته باشن!
دیدگاه ها (21)
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۵ مهر ۱۴۰۳ در ۱۷:۲۸دقیقا یادمه بخاطر اینکه توی خانواده بزرگارین سرویس دهندگی من بودم
جاهایی میومد از شدت خشم و قربانی شدن پرخاشگر و عصبی میشدم و تیک های عصبی چندساله دارم
اولا با میل خودم بود این سرویس دادن ها اما بعدها شد وظیفه
بعدها شد اگر انجام ندم خودخواه و بی مسئولیت و سنگدل و بی خاصیتم
بهم برچسب عصبی بودن میزدن
نمیدونستن چقدر پر شدم چقدر پر شدم
الان هم اگر اعضای خانواده بخوان بهم نزدیک بشن بخوان یا درخواستی کنند لجبازی یا پرخاشگری میکنم
دیگه نمیتونم تحمل کنم
کاسه صبرم پر پر شده
همه چیز رو بخاطر دیگران انجام دادم
هویت دیگران رو به دوش کشیدم
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۵ مهر ۱۴۰۳ در ۱۷:۴۲ایثارگران این رو نمیدونن که وظایف و خدمات و مطالبه ها و رفع نیازها
باید در تعادل و در چهارچوب های خاص و آداب خاص باشند
نیازهاشون رو طلب کنند
با وجود اینکه دیگری به زحمت میوفته
وای در توانشه
ب وظیفه ای رو انجام بدن که در حد توان هاشون هست
و لازمه
ما توی جامعه ای زندگی میکنیم که باید نیازهای هم رو با توجه به استعداد و توانایی هامون رفع کنیم
اما قبلش باید به نیازهای خودمون توجه کنیم
یا لااقل به ارزش های خودمون
ایثارگران فکر میکنن بدهکارند
ولی نیستند
ایثارگران فکر میکنند قوی هستند و وظیفه اشون اینه که نذارن ضعیف ها سختی بکشن
در صورتی که وظایف به اندازه آدم ها رو قوی میکنه
ایثارگران فکر میکنند هویتشون به خدمات دادن بنده
بعضی هاشون ارزش های عجیب و غریبی دارن که این ایثارگری رو توجیه میکنه
مثل اعتقادات دینی
مثل اعتقادات اخلاقی
مثل اعتقادات اجتماعی
که بهم کمک کنید
که ایثار کنید
اما هیچ وقت به این فکر نمیکنن
اگر من قراره دیگری رو خوشحال کنم خودم چی؟
من باور دارم ما انسان ها خودمون و هویتمون امانتیم و باید حواسمون به این من فاطمه
به این من زهرا
به این من سهیلا
و … باشه
ایثارگران دورشون رو افراد سودجو و احمق گرفته و متاسفانه هیج وقت نمیتونن پیشرفت ذهنی کنند
و از این تله بیان بیرون
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۵ مهر ۱۴۰۳ در ۱۷:۴۹الان داشتم تصویر رو نگاه میکردم
یادم اومد ایثارگران چقدر جلوی رشد رو میگیرند
فکر میکنند دارن بهترین کار رو توی دنیا میکنند
ولی دارن ظلم میکنند
این انسان اگر خودش پل نمیشد
آدم های سودجو یاد میگرفتن پل بسازن و پیشرفت ذهنی کنند
چون انسان در سختی پیشرفت میکنه
Saharمی گوید:
۱۵ مهر ۱۴۰۳ در ۲۰:۰۰یاد اون جمله افتادم که میگه زیادی فداکاری کردن بقیه رو راضی و خوشحال نمیکنه (اگرم بکنه موقتیه) بلکه باعث میشه که اونا ضعیف بشن چون بعدا نمیتونن خودشون کاراشونو هندل کنن
مثل مامان ها که همش همه کار های خونه با خودشه و وقتی که اون نباشه همه کار ها میمونه
یاد مامان بزرگم افتادم :
مامانم بزرگم کلا خیلی آدم تمیزیه هر روووز صبح که از خواب بیدار میشه کل خونه رو طی میکشه با اینکه خونه شون بزرگه اولین کاری که میکنه اینه
بعد مامان بزرگم ترشی درست میکنه ، رب انار ، لواشک ، رب گوجه و …
همه ی کار های خونه هم رو دوششه
از لباس شستن بگیر تا پاک کردن قاشق های شسته شده با دستمال
این اواخر کمر دردش زیاد شده و ما هر چییی بهش میگیم که بابا آنقدر خونه رو تمیز نکن یا انقد سر پا واینستا یا انقد بچه هارو بقل نکن دیگه یه سنی ازت گذشته گوش نمیده
میگه شما هارو بزرگ کردم دیگه اونام انتظار دارن که بچه هاشونو بزرگ کنم یا اصلا نمیتونه قبول کنه که یک دو روز استراحت بده به خودش
انقدر که همه کار هارو خودش کرده دیگه هر کی میره خونش کمکش نمیکنن
به خاطر همین هم شده که خالم بچه ی ۲،۳ ساله شو گذاشته اینجا رفته مسافرت خارج از کشور در صورتی که بچه اش اصلا تنها وای نمی ایسته
یا حرف هارو متوجه نمیشه مثلا بگیم مامانم زود میاد میگه مامان بعد گریه 😂🥴🥲
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۵ مهر ۱۴۰۳ در ۲۰:۴۹وای درست گفتی خیلی درست گفتی
سحر جان متوجه شدم شما نسبت به تجارب نگاه دقیقی داری و این خیلی خوبه
چون میتونی از تجارب خودت درس های زیادی بگیری و اطلاعاتت رو قاطی تصمیم ها و خاطرات ذهنیت کنی
Saharمی گوید:
۱۶ مهر ۱۴۰۳ در ۱۷:۰۶مرسی از تعریفت فلفی جان 💕🦋
راستش فکر کنم به خاطر اینه: من کلا آدم کم حرفی هستم و بیشتر گوش میدم و خیلییی دوست دارم که از تجربه ی بقیه استفاده کنم با خودم میگم که اونا یه وقتی گذاشتن یا حالا حس بد یا خوبشو تجربه کردن بزار منم ازشون استفاده کنم
به خاطر همینه که وقتی بقیه دارن با هم حرف میزنن گوش میدم به حرفاشون اونا دارن با هم حرف میزنن و شاید متوجه نکاتی که شاید به درد من بخوره نشن مخصوصا تو خانواده مادری که همه شرکت دار و اهل بخر بفروشن و منم که عاشق مسائل مالی 🙂 واسم جذابن
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۶ مهر ۱۴۰۳ در ۱۹:۴۲توی کم سن ها گم پیش میاد پندگیرنده و عبرت گیر باشن😍
انشالله دارای موفقیت های بیشمار باشی🥰
ندامی گوید:
۱۵ مهر ۱۴۰۳ در ۲۰:۵۴سلام فلفلی،
دقیقا محبت زیادی خیانت هست در حق اطرافیان،
منم جایی خوندم ایثارگرها بچهاشونم ایثارگر تربیت میکنن،
و گاها هم ایثار میکنن تا توجه هارو جلب بکنن،
بالاتر گفتین از دیگران خشم دارین،
حق دارین درکتون میکنم ولی شما با روال وشخصیت جدیدتون جلو برید دیگرانم ب مرور شما رو ایتطور ک هستین میپذیرن فقط سعی کنین واکنش افراطی و خشمتوت رو کنترل کنین و به جاش نه گفتن ها رو تمرین کنین، اولش بگین نیاز ب فرصت دارین تا درباره خواستشون قکر کنین و بعد نه بگید و به مرور عادت میکنین همون اول نه بگین، سعی کنین مهارت جرات مندی رم تمرین کنین، ب مرور ک یه مدت نه گفتین دلتون خنک میسه و خشمتون کمتر میشه
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۵ مهر ۱۴۰۳ در ۲۱:۱۱سلام ندای متفکرم❤️
بله درست میگید باید ذره ذره جلو برم
آنقدر زخم قربانی شدن درون خودم دارم تبدیل به کینه شده
باید راهی پیدا کنم که این زخم ها بدون نیاز به گذر زمان درمان بشن
نمیدونم آشتی کردن،
مهربان بودن با خود،
یا آشتی با اطرافیان
باید این رو خودم ساده سازی کنم تا راهی بتونم پیدا کنم
ندامی گوید:
۱۵ مهر ۱۴۰۳ در ۲۲:۳۰کلیپهای بخشش از دکتر چراغی رو دیدم ولی هنوز گوش ندادم ببینم محتواش چی هس، بنظرم به دردت بخوره، ولی بنظرم بخشش زمان بر هست خودتو ریاد تحت فشار نذار، حتی روانشناسا میگن که بخشش جوری هیت ک باید هرازگاه تمدید بشه، یعنی ممکنه بخشیدی یکی رو ولی یهو عود میکنه کینه و مجدد باید ببخشی
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۶ مهر ۱۴۰۳ در ۰۹:۴۳حتما عزیزم
ممنونم از معرفی که کردی❤️
دونه برفیمی گوید:
۲۳ آذر ۱۴۰۳ در ۱۹:۵۷شما دختر دویت داشتنب هستی
مهشیدمی گوید:
۲۴ آذر ۱۴۰۳ در ۱۶:۲۳خیلی هم محترم هستند …دختر با ادبی هستند
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۵ مهر ۱۴۰۳ در ۱۹:۲۶البته الان که فکرش رو میکنم خیلی صفر و صدی با ایثارگری برخورد کردم
حقیقتا ایثارگری در جای خودش موجب رشد و آرامش و پیشرفت میشه
ولی در جای خودش
Saharمی گوید:
۱۵ مهر ۱۴۰۳ در ۲۰:۰۰👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻
ندامی گوید:
۱۵ مهر ۱۴۰۳ در ۲۰:۵۷مطالب عالی👏مادری ک مثامثادین خیلی ب پسرش ابثار میکنه و یه حالت مادر افراط گونه هس بنظرم پسرش رو خودشیفته میتونه بار بیاره و خودشیفتگی پسر و انتطارات و خشم مادر چتر میشه رو زندگی عروس
فاطمهمی گوید:
۱۷ مهر ۱۴۰۳ در ۱۳:۳۰این تله هارو در زندگی مشترک کاملا حس کردم مخصوصا جایی که گفتید اگر زن مهرطلب باشه و مرد ایثارگر
واقعا وحشتناکه زندگی
فاطمهمی گوید:
۱۷ مهر ۱۴۰۳ در ۱۹:۰۴بعضی از مطالبتون منو یاد کتاب نیمه تاریک میندازه
انگار یه بخشی از وجودمو نشون میده
اون تیکه که گفتید تیپ ایثارگر میتونه ضربه زننده بشه با تمام وجود حس کردم
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۶ مهر ۱۴۰۳ در ۱۶:۴۶سلام مجدد مهشید جان
خواستم اینجا از دوستان بخوام اگر کنجکاو بودن راجب قضاوت در روانشناسی و اثر هاله ای مطالعه کنند
من همیشه برام سوال بود اگر نتونم قضاوت کنم پس کی عبرت بگیرم؟
یعنی عبرت و قضاوت با هم دو چیز متفاوت هستن ولی فکر میکردم یکی هستن
در واقعا قضاوت میشه پیش داوری
بعنی با توجه به اطلاعات گذشته ام نتیجه رو پیش بینی کنم
ولی در عبرت گرفتن
با توجه به اطلاعات جدید یا قدیم نتیجه جدیدی بدست بیارم
قضاوت در قالب چهارجوبه
و عبرت در قالب کنجکاوی
و همیشه در روابط میگن کنجکاو باشید
ولی در جایگاه خطر قاضی😁
اصلا قضاوت یعنی پیش داوری
که باز با داوری فرق میکنه
خلاصه قاضی نباشیم
کنجکاو و عبرت گیر باشیم🤗
Saharمی گوید:
۱۶ مهر ۱۴۰۳ در ۱۷:۴۶فلفلی یه چیزی رو یادم رفت تو پیام بالا بگم بهت
من امروز یه تصمیم گرفتم گفتم به توام بگمش😃
دیدی خیلی تو اینستا و تل وایرال شده که میگن :
نکات رندمی که تا xسالگی یاد گرفتم:
منم گفتم که الان که سنم داره بیشتر میشه منم یه همچین چیزیو تو یه دفترچه برای خودم داشته باشمش که هر ۶ ماه یا ۱۰ ماه یا کلا وقتی حس کردی یه تغییری رو تو خودت ایجاد کردی آپدیتش کنی
اینجوری متوجه میشی تفکراتت با توعه ۶ ماه قبل چه فرقی کرده
حالا خوب بوده یا بد ؟
منم اگه بخوام یکی شو بهت بگم
نکات رندمی که تا ۱۷ سالگی و ۶ماهگی یاد گرفتم اینه که :
هیچوقت تا وقتی که یه مدت ۳ یا ۴ ماهه از دوستیت با کسی نگذشته تعریف از ظاهرش نکن چون بعدا برات شاخ میشه و خودشو میگیره این میتونه در صورتی باشه که طرف مقابلت خیلی اشتیاق به دوستی با تو باشه ولی تهش خراب میشه
نمیدونم چقدر درسته ولی من تا الان هر وقت ازین حرکتا زدم اخرش جوری شده که اصلااا دلم نخواسته اونو دیگه هیچوقت ببینم
پ.ن من این ازمایشو روی تعریف از اخلاق کسی امتحان نکردم
و اینکه فکر میکنم توی روابط عاطفی هم اینجوریه
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۶ مهر ۱۴۰۳ در ۱۹:۵۰کار خوبی میکنی عزیزم
و جلوتر بری هم میبینی اون تفکر قبلی چقدر ناقص بوده
میدونی من خودم از تعریف کردن ها جیزی که یاد گرفتم اینه هیچ وقت از دیکران جوری تعریف نکن که برای طرف مقابل تبدیل به بت بشه
گاها ممکنه اون در جایگاه شغلی باشه و این باعث بشه اشتباه اخلاقی در اون شخص نمایان بشه و هم شخص اول کیفیت کارش به چشم نیاد هم من بی اعتبار بشم
اگر برای ازدواج باشه خب باز همین میشه
بالاخره هر کس بدی هایی داره
اگر برای دوستی باشه باز همین طور
چون انسان سطحی بینه و معیارهای خاص خودش رو داره
گاها من تعریف میکنم از طرف میگم خیلی حالیشه خیلی خویه
خب من شاید دارم دانایی و قضاوت طرف رو میگم
ولی مخاطب فکر کنه دارم راجب اخلاقیاتش حرف میزنم
متوجه شدم باید تعریفی که میکنم
تاییدی که میکنم
واضح و در حد انداره باشه
مثلا
_بهمانی دانایی خوبی داره
فکر میکنم اهل مطالعه باشه
_فلانی کیفیت جنس هاش اصل هستن ولی بستگی به سلیقه ات داره که خوشت بیاد یا نه
_فلانی قیمت جنس هاش پایین هست ولی از کیفیت کارش خبر ندارم
چون این تجربه واسم ایجاد شد و کسی که واقعا کیفیت کارش خوب بود رو پیشنهاد کردم
ولی چون اخلاق خوب و قضاوت گر خوبی نیست اون تعریف های اولم کلا از چشم افتاد و فکر نکنم دیگه روی حرف من حساب بشه😐
یادم اومد توی تاپیک بانو آرتمیس هم راحب آیت مسئله صحبت شده