یک روز بعد از ظهر داشتم با دوستان شاغلم گپ می زدم؛
ما آدمهای موفقی از نظر شغلی و اجتماعی و خانوادگی هستیم؛
اون روز خسته بودیم…خستگی بدنی نه ولی خستگی روح داشتیم!
هر کدوم از ما داشتیم داستان اون روزمون را تعریف می کردیم ..هر آدمی در روزی که پشت سر گذاشته، مثل این هستش که سفری را شروع کرده باشه…
یکی از دوستانم گفت:
امروز شاکی هستم چون کارهام در شرکت نادیده گرفته شده…
جالب بود من هم در اون روز تجربه مشابه دوستم داشتم! یه پروژی ای را اون روز شروع کردم و با موفقیت به پایان رسوندم ولی همکاران دیگرم اون کار را به نام خودشون زدند! در واقع من پوشونده شدم و همکارانم که کاری نکرده بودند، دیده شدند…
من و دوستانم مدتهاست که خودمون را شخم زده ایم و می زنیم (هوش هیجانی)…
وقتی از چیزی ناراحت باشیم یا چیزی در زندگی مون درست نباشه، شروع می کنیم حرف زدن و حرف زدن و حرف زدن …
حرفهایی از نوع واکاویِ درون و بلند فکر کردن…
البته جمع دوستان بی نظیری دارم چون ما تو اون جمع قضاوت نمی شیم…افکارمون را راحت مطرح می کنیم و محکوم نمی شیم؛ تشویق الکی هم نمی شیم …شنونده های خوبی هستیم…
خلاصه می گفتیم و شندیده می شدیم تا اینکه از لا به لای حرفامون، متوجه شدیم که امروز انرژی “دانشمند” ما زخمی شده!
افراد با انرژی دانشمند، با دستاوردهای کاری و شغلی خیلی خوشحال می شن!
اما اون روز دانشمندانی بودیم که از بهشت مون پرتاب شده بودیم بیرون…
وقتش بود که به انرژی دلبر، اجازه می دادیم تا اوضاع را در دست بگیره …
وقتش بود که انرژی مادر باید کاری انجام می داد …
و وقتش بود که به انرژی دانشمند می گفتیم برو فعلا بخواب..
دوش خوب…یه لاک دلبرانه…یه لباس زیبا و معاشرت با بچه هامون و همسرمون و یا شب نشینی در پارک چاره کار بود…
انرژی مادرانه و دلبرانه چاره کار بود!
وقتی از تعادل انرژی زنانه صحبت می کنیم، یعنی همین …یعنی بتونی از حال بد به حال خوب بری…
اینکه بتونی تشخیص بدی الان وقت کدوم انرژی توست که خواب مونده و بیدارش کنی و کنترل زندگیت را بدی دستش…باید صدای اون انرژی زخمی را برای مدتی قطع کنی تا با روحیه خوب دوباره بشی دانشمند موفق در محیط کارت!
به این جابجایی از یک انرژی به انرژی دیگه من میگم: سفر قهرمانی
میخوام یادتون بدم که چطور سفر قهرمانی داشته باشین…
این فقط یه مثال بود …مثال های خیلی زیادی در راه هست..
خصوصیات انرژی مادر و دانشمند و دلبر و … را در ادامه میگم براتون…
دیدگاه ها (21)
آنه شرلیمی گوید:
۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۴:۴۷مشتاقانه منتظر ادامه اش هستم?❤❤
مهشیدمی گوید:
۲۹ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۸:۴۳حتما ??
ندامی گوید:
۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۶:۲۳???
مهشیدمی گوید:
۲۹ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۸:۴۳??
فاطمهمی گوید:
۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۶:۴۵???
مهشیدمی گوید:
۲۹ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۸:۴۳???
شاید نگار ?می گوید:
۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۷:۵۰و چقدر خوبه که بشه بی پرده حرف زد ونگران قضاوت نبود ….. ??
دریامی گوید:
۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۹:۲۱چقدر زیبا و با وضوح و شفاف توضیح دادید?
من عاشق مبحث زنانگی و انرژی زنانه ام
مهشیدمی گوید:
۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۹:۲۸???
نورامی گوید:
۲۸ مرداد ۱۴۰۳ در ۰۰:۱۵سلام مهشید جان
از شما متشکرم که برای آگاهی زنان وقت میذاری ??امیدوارم انرژی مثبتش برگرده به زندگیتون
من از ۱۸ سالگی مطالب شما رو بارهااا خوندم و واقعا دیدگاهم نسبت به خیلی از مسائل عوض شد و ازتون یادگیرفتم
مشتاق خوندن مطالب جدیدتون هستم
متشکرم ???
مهشیدمی گوید:
۲۸ مرداد ۱۴۰۳ در ۰۸:۵۱سلام به روی ماه تون نورا جان??
خدا را شکر مطالب مفید بوده براتون??
مبینامی گوید:
۲۸ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۶:۴۷سلام عزیزم میشه توضیح بدین راجب اینکه چطوری انرژی زنانه رو کامل بیدار کنیم و ازش استفاده کنیم؟
مهشیدمی گوید:
۲۸ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۹:۱۰سلام به روی ماه تون.قطعا در ادامه توضیح میدم??
مریممی گوید:
۱۱ شهریور ۱۴۰۳ در ۲۲:۴۳عالی هستین مهشید خانوم
مهشیدمی گوید:
۱۲ شهریور ۱۴۰۳ در ۱۰:۳۰ممنونم از شما و همراهی تون
4) زن با درایت - وبسایت دیجی بهامی گوید:
۲۷ شهریور ۱۴۰۳ در ۱۸:۰۰[…] انرژی های زنانه ام را در تعادل نگه می […]
yasamanمی گوید:
۱۶ آبان ۱۴۰۳ در ۱۳:۲۴دختر گرانبهای عزیزم
شما هر بار من رو شوکه میکنید
فوق العاده هستید
خدا نگهدار سلامتیتون باشه؟
مهشید جان قبلا به یاد دارم که گفتید هم قدم شدن با یه استاد به شما کمک کرد
می تونم اسم ایشون رو بدونم؟
yasamanمی گوید:
۱۶ آبان ۱۴۰۳ در ۱۳:۲۴دختر گرانبهای عزیزم
شما هر بار من رو شوکه میکنید
فوق العاده هستید
خدا نگهدار سلامتیتون باشه؟
مهشید جان قبلا به یاد دارم که گفتید هم قدم شدن با یه استاد به شما کمک کرد
می تونم اسم ایشون رو بدونم؟
####
مهشیدمی گوید:
۱۶ آبان ۱۴۰۳ در ۱۶:۱۷سلام عزیزم 😍
دکتر شیری بودند😍
yasamanمی گوید:
۱۷ آبان ۱۴۰۳ در ۰۹:۰۱سپاسگزارم؟
مهشیدمی گوید:
۱۷ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۰۵سلامت باشین