ESC را فشار دهید تا بسته شود

کمی گپ بزنیم (۱)

یه جایی نوشته بود که جلبک ها یکی از عامل های مهم حیات کره زمین هستند!! غذای خیلی جانوارن آبزی و بیش از نیمی از اکسیژن زمین را تامین میکنند!

جلبک ها منبع کلروفیل هستند…

در واقع داشتم سرچ میکردم روی کلروفیلی که این روزها همه میگن بخوریدش تا سالم تر باشین، و رسیدم به جلبک …شنیدین وقتی به آدم دست و پا چلفتی میخوان اشاره کنند میگن جلبک:)

خیلی از موارد در زندگی هامون مثل همین واژه جلبکه…جایی که شناخت از چیزی نداریم و فکر میکنیم چقدر فلان چیز کم بهاست ولی…

خلاصه که ما هم به جمع کلروفیل استفاده کنندگان پیوستیم…حقیقتا برای من خیلی موثر بود…روی پوست و شفافی اش اثر گذاشت.

یه نصف لیوان در روز یا صبح یا بعد از ظهر میخورم …

اینها را استفاده میکنم:

نعناع

خیار

ترخون

سیب سبز

فلفل دلمه ای

اسفناج

هر کدوم یا یکیش را در میکسر با یه لیوان آب میکس میکنم و از صافی رد میکنم و مینوشم…اینها باید تازه باشن…

از تفاله هاشم برای ساختن یخ استفاده میکنم…یخ برای پوستم …

20250320 171710 scaled 20250320 171707 scaled 20250320 171652 scaled

روی پرپشتی موهامم رزماری اثرگذاشته …

رزماری را میجوشونم و سرد که شد از صافی رد میکنم و میریزم داخل شیشه اسپری و یک روز در میون  صبح میزنم و میرم سرکار و شب میشورم (من پوست سرم چربه و یک روز در میون باید شامپو بزنم)

تازه من از خشک شده رزماری عطاری استفاده کردم و نتیجه گرفتم…فکر کنم تازه اش خیلی خوب تر اثر کنه

20250320 171737 scaled

برخی روزها خیلی شلوغ پلوغه سرکار، مثل دوشنبه ها…ولی با کاهش قیمت دلار، بازار ساکتی را شاهد هستیم…امروز فرصت کردم کمی با خانم ها گپ بزنم و انرژی بگیرم و بدم …

ساعت ۱۷ اومدم خونه و ورزش کردم

20250414 184027 scaled

امروز ورزش عضلات پا و سرینی بود و حدود یک ساعت …

آشپزی کردم:

20250414 184105 scaled

و نشستم باهاتون گپ بزنم …

من به عنوان یه زن شاغل و بیرون از خونه، همیشه با عشق آشپزی میکنم و ورزش میکنم….

خیلی ها میگن چه جونی داری برای هم شغلت هم مجازی هم آشپزی و ورزش و…

حقیقتا بله انرژی های زیادی دارم…

میخوام یه نکته بهتون بگم که این انرژی ها از کجا میاد:

سال اول ازدواجم بود …ساکن اصفهان شدیم و البته از مرکز اصفهان دور بودیم …خانواده ام و فامیل مادری ام، شهرستانی در اصفهان ساکن هستند …برای دید و بازدید، باید مسیر را میرفتیم و میآمدیم…

حقیقتا کمی دلهره داشتم …از اینکه دید و بازدیدها، برای همسرم باعث فرسودگی اش بشه…دیدن آدم هایی که تا به حال ندیدی، خریدهای خوراکی های پذیرایی، نوع پذیرایی و …چیزایی بود که تصور میکردم همسرم شاید خسته بشه …

اتفاقات خوبی افتاد:

همسرم قبل از آمدن میهمان، سعی میکرد تا جایی که پولش میرسه،موارد پذیرایی را بخره و کامل هم باشه …

کمک میکرد خونه را مرتب کنیم و جارو برقی میکشید و گردگیری و …

وسایلش را روی اپن آشپزخانه میذاره اغلب…اونها را هم جمع کرد ریخت تو یه کمد که نامرتب نباشه …میهمان که میآمد، در پذیرایی فعال بود…بعد از رفتن میهمان ها، دوباره جارو برقی به دست بود…تمیز میکرد و پیش دستی ها را جمع میکرد و …

تمام طول اون عید، با صبوری رفت و آمد کرد…همسرم درونگراست و باید برای آرامش مثل هر درونگرای دیگه، بره تو خلوت خودش را بزنه به شارژ…سعی میکرد از یکی دو ساعت تنهایی هایی که میتونست داشته باشه استفاده کنه فیلم ببینه و ورزش کنه…

وقتی میخواستم برای میهمونی آماده بشم، خودش آماده می شد و می نشست و غر نمیزد تا من آماده بشم …

سعی میکرد ارتباط با فامیلم در میهمانی برقرار کنه …

و خیلی موارد دیگه…

فکر میکنم من در زمانی تصمیم به ازدواج گرفتم که در زمین قدم میزدم نه در فضا…

ما موقع انتخابات و ازدواج ، بمب هورمون و انرژی هستیم…فانتزی های زیادی داریم…دنبال قیصرها و فرهادها هستیم…فیلمهای عاشقانه می بینیم و تصویر میسازیم و منتظر چنین سکانس هایی از فیلم های عاشقانه هستیم…پسری که اومد دختر را بغل کرد و در هیاهوی ناراحتی ها نجات داد و …

اما حقیقتا موقع ازدواج باید پاهامون روی زمین باشه و ذهن مون سرجاش:) تو فضا سیر نکنیم.

زنها وقتی میتونن زنانگی کنند و انرژی زیاد داشته باشند که آرامش و شادی در زندگی براشون فراهم بشه… مردی که به زن این آرامش را بده، زنانگی هاش را هم زنده میکنه…

معیارهایی هستند که این روزها برای دخترها مثل جلبک شده …کم بها …حتی بهش فکر نمیکنند…درست مثل همین ها که گفتم…

همین چیزای کوچیک که زندگی بهشون وابسته است …البته زندگی زمینی نه فضایی…وقتی فقدانش را بچشیم می فهمیم چقدر مهم بوده..

شنیدین میگن که دخترها دنبال پسرای بد میرن چون جذابن؟ دقیقا همینه…ذهن دختر دنبال قدرت مردانه است…

و یادش میره که یه مواد اولیه ای برای هر زندگی آرومی نیازه…مردی که درکت کنه…خیلی پسرهای خوبی هستند که شاید بلد نباشند احساس شون را بهتون نشون بدن…بلد نباشن تو دعوا با هم جنس هاشون، دماغش را به خاک بمالند…شاید تریپ قیصر نباشند…شاید نتونن عاشقانه حرف بزنن…ولی باهاشون آشنا که میشی میفهمی که قلب های وسیعی دارند …چه بسا پر از معیارهای اساسی زندگی باشند که زنانگی هاتون را روشن نگه داره…آرامش بده…استرسی تون نکنه…سرتون داد نزنه…نگه این وظیفه توئه اون وظیفه من…همکاری کنه …

خواستم تو این گپ، تجربه ای از خودم را بگم …در انتخاب مردها، خیلی از گزینه ها را رد میکنین چون فانتزی های فضایی دارید و پسرهای خوب را شاید از دست بدین….

اونی که مرد عصبی و عربده زن و استرس دهنده داره میفهمه من چی میگم…برخی زندگی ها را زیست نکردین ولی از اونی که زیست کرده، تجریه اش را بگیرین…تیپ و استایل مردها را میشه تغییر داد…میشه محبت کلامی را هم عادت شون داد و فضا را آماده کرد که خجالت نکشن و بزنن ….ولی خیلی سخته مردی که کنترل خشم نداره را آروم کرد…سخته مردی که استرس میده را درست کرد…با فقدان اینها، انرژی زنانه تون گرفته میشه و انرژی ای برای بهبود اون زندگی نمیمونه.

در انتخاب هاتون، دقت کنین که اون پسر چقدر در خانواده خودش وظایفی را انجام میده…آیا تو خونه شون کمک میکنه به مادر و خواهرش؟ یا مثل پادشاه ها میشینه و دست به چیزی نمیزنه؟

خلاصه که شناخت کسب کنین و در انتها توکل کنین به خدا

مهشید

مهشید هستم.یه دختر دهه شصتی که نرم افزار کامپیوتر خوندم. دیجی بها dgbaha برگرفته از عبارت "دختر گرانبها" است. تلگرام : t.me/dgbaha

دیدگاه ها (54)

  • آواتار hana

    hanaمی گوید:

    ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ در ۲۰:۵۹

    سلام مهشید جانم خداقوت❤همیشه وقتی احساس میکنم افسار زندگیم از دستم خارج شده شما مهشید جان و سایتتون و پی دی افتون قدرتم رو برمیگردونه…و مطالبتون در مورد ازدواج ی آرامش خاطری رو برای مسیری که هنوز نرفتم بهم میده…
    برام دعا کنید که آدم درستی سر راهم قرار بگیره و انتخاب درستی کنم💞

  • آواتار بنفشه

    بنفشهمی گوید:

    ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ در ۲۱:۰۴

    سلام مهشید جان
    عاشقتم من
    فقط کاش در مورد فرزندپروری تونم بگین دخترتون همسن و سال پسرمه
    لطفا بگین بااینهمه مشغله چجور ب ایشون رسیدگی میکنین

    • مهشیدمی گوید:

      ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ در ۲۲:۴۱

      سلام به روی ماه تون بنفشه جان😍
      حقیقتا در مورد فرزند چون خیلی سوالات پیش میاد،خودم را متخصص ندونستم که صحبت کنم.
      انشاله اونایی که بهتر از من بلدن در طرح تولید محتوام شرکت کنن…
      اما خب مختصر در مورد برنامه ریزی:
      من یک بار در روز غذا میپزم برای ظهر و شب …
      شاید این قضیه خیلی به وقتم کمک کنه..
      یا اینکه سعی میکنم صبح ها یه سری موارد را آماده کنم…

    • مهشیدمی گوید:

      ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ در ۲۲:۴۵

      فاطمه جان لینک را دیدم و اون کاربر هم کاربر خوبی هست…
      فکر نمیکنم در مورد من گفته باشه با توجه به تاریخ و ساعت کامنت…. چون امروز عصر من اصلا تو سایت نبودم که جایی کامنت بذارم
      شاید کسی را اشتباه گرفته…
      ولی در کل از اسم ائمه که مورد احترام معتقدین هست نباید این طور برای کوبوندن دیگران استفاده کرد و کار بدی بود

      • آواتار فاطمه

        فاطمهمی گوید:

        ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ در ۲۳:۰۹

        فکر میکنم اشاره داشت به تاپیک آخر شما تو ***سایت.
        یه چیزی را در مورد شما و اونها متوجه شدم.میتونم جایی با شما صحبت کنم که راحت تر باشه؟
        من تو گروه تلگرام اونها عضوم.
        حرفاشون و غیبت ها و تهمت هاشون با اعتقاداتی که تو امضاهاشون نوشتن نمیخونه…
        اونا نمیدونن من کدومشونم.
        نمیخوامم اسکرین از اون گروه بدم یا ابروشون را ببرم.
        فقط میخوام یه سوال در مورد یه مسئله ای که اونجا شد بپرسم.
        ذهنم درگیره
        فکر کنم مربوط میشه به ***

        • مهشیدمی گوید:

          ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۰۸:۰۱

          فاطمه جان
          لطف دارید🙏🙏
          من متمرکز روی کدهای سایتمم و کار روی ایده هام.
          حتی یه سری مسائل هم بوده که اصلا رصد نمیکنم…
          غیر از یک مورد که اسم سایت من اورده شده بود در جایی…و تهمتی زده شد…اون را بعد از خرداد ماه میخوام اقدام کنم چون اسم سایتم بوده…
          تمام قد از سایتم دفاع میکنم..اما اینقدر هدف خرداد ماه که دارم اولویت هست که برخورد و شکایت را هم به تعویق انداختم…
          یعنی اهمیت هر چیزی در مجازی برام کمتر از خرداد ماهه…
          در ایمیل تون سلام دادم.اگر در مورد خودم سوالی دارید بفرمایید.در غیر اینصورت من ایمیل تون را خرداد ماه چک میکنم🙏🙏
          بازم از شما ممنونم که با دید باز دارید قضاوت میکنین🤝

  • آواتار منیره

    منیرهمی گوید:

    ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۰۰:۳۷

    مثل همیشه عالی بود مهشید جان،خوشبختانه همسر من هم مثل همسر شما درک‌بالایی داره و همیشه همراهم بوده❤️❤️❤️

  • آواتار خانوم مهندس

    خانوم مهندسمی گوید:

    ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۰۲:۲۹

    سلام میشه بگید برای جوشانده رزماری چند گرم رزماری استفاده می کنید؟ چقدر آب می ریزید و چند دقیقه باید بجوشه؟ شعله گاز کم باشه یا زیاد؟

  • آواتار ریحانه_k

    ریحانه_kمی گوید:

    ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۰۹:۰۲

    گرانبها جان رزماری به صورت برگی که تازه باشه من خریدم یه مقدار چربی داشت.
    موهام چرب میشد ولی مثل ژل هم عمل میکنه و حالت میداد
    برای من که موهام کم بود چون حالت میداد پرپشت تر نشون میداد
    حدود چند ماه مداوم میزدم و مثل شما صبح ها میرفتم سرکار و شب می شستم
    خیلی تاثیر داره.

    گپ تون خیلی خوب بود.منم همسرم خوش اخلاق و صبوره و سنتی ازدواج کردیم.تو ذهنم فانتزی یه پسری بود که خشن باشه 😇
    راستش اوایلش هم علاقه زیاد نداشتم و فقط چون خوب بود بهش بله گفتم.یه هفته بعد از آشنایی عقد کردیم 😁
    بعد که *** سایت شنیدم که چقدر مرد بداخلاق بده و زندگی جهنم میشه تازه قدر دونستم.
    کم کم علاقم بهش زیاد شد.مرد خوش اخلاق و صبور نعمته

    • مهشیدمی گوید:

      ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۵:۴۳

      ریحانه_k عزیز
      همون خشکش هم انگار لایه چربی یا ژل طور داره…چه جالب منم دقیقا به خاطر همین خاصیتش صبح ها میزدم…موهام کم پشت نیست معمولی هستش که با اسپری رزماری خیلی خوب حالت میگیره…
      برای زندگی مشترک تون خدا را شکر عزیزم
      عشق تون پایدار😍

  • آواتار رویا

    رویامی گوید:

    ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۰۹:۵۶

    مهشید جان خوشحالم که خوشحال و خوشبختی😍 من حس میکنم مردهایی که این مدلی هستن دقیقا اونایی هستن که به چشم ما خانم ها بی جربزه و بی بخار هستن!!! و چه حیف که آدم دیر متوجه میشه امیدوارم بقیه دوستان ازین تجربه شما نهایت استفاده رو ببرن. آدم وقتی میخواد ازدواج کنه فکر می‌کنه همیشه توان داره و درک نمیکنه اون حس همکاری نداشتن همسر در خونه چقدر اذیت کننده هست البته من همسرم تو پذیرایی کمک میده ولی خیلی خط کشی داره برای وظیفه زنونه مردونه. نمیدونم گاهی فکر میکنم اگه شاغل بودم گاردش خیلی کمتر بود ولی شده باهم صحبت کردیم و مثلاً میگه برو معلم شو بعد نظرش اینه که از حقوق خودت یکی رو بیار خونه رو تمیز کنه😑 🥴🤐

    • مهشیدمی گوید:

      ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۵:۴۷

      رویا جان ممنونم لطف دارید😍
      دقیقا بی جربزه و بی بخار به نظر میان ولی در باطن اینطور نیستند…
      در مورد شاغل بودن هم برای برخی آقایون فرقی نداره که بخوان مشارکت در کار کنند.
      بستگی به باورهای درونی شون داره.
      البته خدای نکرده این مورد باعث نشه حس بد داده باشم در مورد همسرتون…یه مردایی هم هستند همه چی را فراهم میکنند ولی کار خونه مشارکت ندارند.عصبی و بدخلق نیستند.اینم خوبه

      • آواتار رویا

        رویامی گوید:

        ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۸:۱۳

        نه عزیزم حس بد نگرفتم. من خودم خیلی تو خودم نمی بینم بخوام هر دو رو هندل کنم خیلی بعضی وقتها حس اینکه مفید نبودم یا استفاده درست نداشتم از وقت و زندگیم رو دارم ولی خب شده بعضی وقتها خودم رو خیلی درگیر کردم و می بینم کم میارم واقعا. همینجا آرزوم رو می نویسم که در درست ترین مسیر زندگیم قرار بگیرم 😍 البته یکیش یکم محقق شده اینجا میام و می نویسم و تجربه م رو میگم خیلی حس و حال خوبی برام داره فقط اون قسمت مالیش مونده امیدوارم راه اونم پیدا کنم🙈شما هم دعام کن. فردا هم آزمون رانندگی دارم یادت موند دعام کن بالاخره بتونم بگیرم چند بار رد شدم سر استرس زیادی😕

      • آواتار مهشید متواری

        مهشید متواریمی گوید:

        ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۱:۰۲

        ترسیدی نه
        کاریت ندارم
        اینجا شنیدم قراره تاپیک باشه
        میشینی با *** در مورد ما به عنوان ترول میگی نه 😂😂😂
        میدونم با نی نی یارها دستاتون تو یه کاسه اس
        دیدن اون سایت داره ریزش کاربری میگیره با سایت تو میخوان بگن رقیبی در حالیکه هر دو یه هولدینگ هستین.هولدینگ میدونی چیه؟به سوادت نمیرسه.
        من کاربرهای زیادی را آگاه کردم که هم از اونجا برن هم اینجا نیان.
        دیگه دوره این کارها گذشته که بین آدما جنگ میندازن تا به هدف مالی برسن.
        اون فاطمه هم فهمیدم کیه داره ریپورت میده.
        ضمنا ما تو ایتاییم نه تلگرام 🤣🤣🤣
        جاسوسامونم شناختیم.یه حرفی میزنیم تا بیان بهت برسونن.
        ما بلدیم بازی کنیم تو و دوستات بلد نیستین

        • آواتار مهشید دمده

          مهشید دمدهمی گوید:

          ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۱:۴۹

          جالبه که پیامای ما را میذاری
          آفتاب از کدوم طرف شده 🥴
          مثلا میخوای بگی برات مهم نیست ما چی میگیم
          این ترفند هم دیگه دمده شده😂

  • آواتار Homa

    Homaمی گوید:

    ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۰:۴۰

    گرانبها جان
    من الان دقیقا تو چنین رابطه ای هستم
    به قول رویا جون این پسرها برامون بی بخار به نظر میان.
    بهش علاقه دارم ولی با معیارهای ذهنم متفاوته.
    قدش بلند و هیکلش درشته که خوب من دوست دارم ولی مثلا اگه یکی تو رانندگی رو اعصاب باشه میذاره بره و راه میده بهش.یه بار بهش گفتم پر رو باش چرا راه میدی به اینا؟
    هر وقت بهش تندی میکنم سکوت میکنه.باورت نمیشه گاهی حتی دوست دارم سرم یه دادی بکشه.
    البته اشتباه نشه دست و پاچلفتی نیستا
    درس خونده و تو کارای سخت افزار خیلی مهارت داره و حقوقشم خوبه.ولی مثل بچه درس خونا رفتار میکنه.بی بخاره انگار.
    این پست شما را که دیدم از فضا اومدم رو زمین.راست میگین دخترا قدر پسر خوب رو نمیدونن.
    ممنونم خیلی خیلی به من هشدار به موقعی دادین
    💖🥰🤗❤

    • آواتار رویا

      رویامی گوید:

      ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۲:۰۱

      وای این اگه حفظ ظاهر نمیکنه به خدا که مرد زندگیه با تجربه دوازده ساله دارم بهت میگم عزیزم. فقط و فقط یه نکته مد نظرت باشه این مدل مردها ممکنه بچه ننه هم باشند و بعضیاشون حتی زن و بچه رو فدای پدر مادرشون می کنند ببین اگه این مشکل رو نداره یه مورد ایده اله اصلا از دستش نده.خوشبخت باشید😍

  • آواتار رویا

    رویامی گوید:

    ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۲:۰۷

    ببین یه مورد دیگه هم بهت بگم ممکنه این افراد حامی هم نباشند ببین در مورد تو رفتارش چطوره. مثلاً همسر من که گفتم زود جوش هست ولی شخصیت خیلی حامی داره همیشه پشتم درمیاد تو خانواده ش حرفی بشه جواب همه رو میده اصلا نمی‌ذاره به اونجا برسه که من بخوام دفاعی از خودم بکنم . این مدل خونسرد ممکنه تو جمع ها رهات کنند یا فکر کنی پشتت خالیه برای شناختش این چیزها رو بسنج. سبک و سنگین کن . اگه دیدی تکیه گاه خوبی هست همراه و رفیق باهات احترام به پدر مادرش داره ولی در زمان مناسب طرف تو هست و خونسردیش ادا نیست و آدمیه که کنترل خشم داره خیلی ایده آل هست.

    • آواتار Homa

      Homaمی گوید:

      ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۲:۴۵

      رویا جون ممنون وقت میزارید برای من و جواب دادین.
      خیلی خوب شد این دو نکته را هم از شما شنیدم
      بچه ننه و حامی
      حامی هست ولی بچه ننه را نمیدونم.باید بیشتر دقت کنم.راهی برای فهمیدنش پیشنهاد میدین؟

  • آواتار ارام

    اراممی گوید:

    ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۲:۰۹

    مهشید جان خواستم بگم شوهرمنم اینجوره بعد دیدم عربده زن وعصبی و استرس دهنده هم هست
    بعد باز خواستم بگم اره شوهر من از اون دسته عربده زن و عصبی.. دیدم اینجوری که شما از شوهرت توصیف کردی هم هست😄😄😄
    واقعا نمیدونم شوهرم کدومه تو کارای خونه کمک میکنه حتی سبزی پاک میکنه وخرد میکنه ظرف میشوره خونه جارو میکنه لباس میشوره و… خیلی اروم و درونگراهم هست هرچی بگم بخره میخره تصمیم گیرنده نهایی منم وخیلی حسن های دیگه
    اما نقطه مقابلش هم هست هم عصبانیتهای وحشتناکی داره که هیچی جلودارش نیست نمیدونم واقعا بگم خوبه یا بده روفضاهستم یا روزمینم😄😄😅😅

  • آواتار H

    Hمی گوید:

    ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۲:۴۶

    فکر میکنم تو با دوستات فرق میکنی.
    ببین خانم گرانبها ما با اون کلاهبردار نه کاری داریم نه دوست داریم به ما بچسبه.
    ما به خاطر اعتقادات مون مورد هجمه و مسخره دوستای شما قرار گرفتیم.
    مگه دوستات شاغل نیستند؟پس چرا این قدر وقت دارند تو سایت کشیک میدن تاپیک ها را تعطیل میکنند؟
    کار و زندگی ندارند؟
    حیا هم که قربونش برم کلمه ای شده براشون بزنن تو سر بقیه.اگر نیلوفر لباس سنگ دوزی شده گذاشته به معنی بی حیایی نبود.تا به حال فروشنده لباس زیر زنانه تو اینستاگرام ندیدین؟
    هر کی مثلا کاند*** میفروشه بی حیاست؟
    به دوستات بگو که بس کنند.لایک کردن پستای قدیمی را متوقف کنند.ما کاری بهشون نداریم تا وقتی کاری به ما نداشته باشند

    • آواتار فلیسیتی

      فلیسیتیمی گوید:

      ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۳:۲۸

      نمیدونم کدومی
      هیچ فرقی نداره با اونا
      بیسوادن همه شون
      شاغلم نیستند
      اینم اگه شاغل بود این همه وقت نداشت ورزش کنه و جلبک بخوره

      • آواتار پرستوی مهاجر

        پرستوی مهاجرمی گوید:

        ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۳:۴۹

        چقدر این موضوع که گفتین برای انتخاب را قبول دارم
        تازگی ها هم که همه چی رو میگن کنسله کنسله
        پراید کنسله پسر قدش فلان کنسله
        آخرشم اخلاق و رفتاره که باعث طلاق یا ادامه زندگی میشه
        خیلی ممنون مهشید جان
        کلروفیل من اراده ام نمیکشه درست کنم.
        ولی امتحان میکنم ❤

    • مهشیدمی گوید:

      ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۶:۱۰

      در جواب H:
      من یه موردی را همیشه تو زندگی خودم اجرا کردم و به بقیه هم توصیه میکنم:
      وقتی مثلا با خواهر همسرت مشکل پیدا میکنی، دلیلی به دعوا کردن با همسرت نیست…
      اگرشما از خواهر همسرت خوشت نمیاد، دلیل نمیشه به همسرت بگی که نباید بره خواهرش را ببینه و …
      این خواهر و همسر یه مثال در زندگی واقعی بود…
      شما تعمیم بدین به بقیه موارد…
      اینکه با دوست یا دوستان من زاویه دارید، حقیقتا ربطش به من چیه؟
      یه روزی تصمیم میگیرین دسته بندی کنین و یه روز دیگه دسته بندی هاتون عوض میشه…
      این شمایید که من را از دسته ها برمیدارید و یا میذارید…
      به نظرم با هر فردی مشکل دارید با خودش مطرح کنین و حلش کنین…
      تعطیلی تاپیک ها در اون سایت هم یه باگ بزرگ هستش که قطعا روی مشتری مداری شون اثر میذاره و اعتراض اول به خود اون سایت و عواملش هست نه به کاربرانی که گزارش میزنن…بهتره از طریق همون سایت پیگیری کنین…

  • آواتار رویا

    رویامی گوید:

    ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۴:۲۶

    ببین مرز بین بچه ننه بودن و احترام به پدر مادر یه مقدار باریکه ممکنه شما احترام به پدر مادرش رو بچه ننه بودن به حساب بیاری. بچه ننه بودن یعنی اینکه هر ررچی بشه مادرش باید بدونه و باعث دخالت میشه. بی چون و چرا میگه حرف مادرم درسته و برای نظرت ارزش قایل نیست میدونی اینا اول شاید قابل تشخیص نباشند باید معاشرت داشته باشید باهم. مثلاً یه مردهایی هستن اصلا ارزشی برای حریم خصوصی خودشون قایل نیستن همهههه جا باید مادرشون همراهشون باشه برای همین میگم مرزش باریکه که خب بیرون بردن پدر مادر همراه خو‌د لزوما دلیل بر بچه ننه بودن نیست بیشتر تو رفتارش دقت کن ببین کلا رفتارش چطوره. و این مسأله فقط با گذر زمان میتونی متوجه بشی.حالا من نمی‌دونم چون شوهرم بچه ننه نیست شاید دوستانی که شوهر بچه ننه دارن معیارهای بهتری برای تشخیص داشته باشند بیشتر مطالعه و تحقیق کن امیدوارم به نتیجه برسی.یه نمونه دیگه هم یادم اومد مثلاً رفت و آمد افراطی به خونه پدر مادر می‌تونه نشونه وابستگی و بچه ننه بودن باشه. برای تشخیص این موضوع میتونی ازش درباره رفت و آمد به خونه مادرش بعد از ازدواج بپرسی ببین اگه مثلاً بگه من روزی سه مرتبه باید به مادرم سر بزنم می‌تونه زنگ خطر باشه. اگه اصرار داره حتما باید تو یه کوچه یا یه ساختمون باشید با پدر مادرش. اگه وقتایی که بیرونی خیلی مادرش مدام زنگ میزنم یا خودش هی زنگ میزنه به مادرش. خلاصه که رو این مورد هم حسابی چشمات رو باز کن. و باز هم تاکید میکنم اگه مثلاً زیر چهار پنج ماهه آشناییتون حتی اینکه بگی کنترل خشم داره هم نمیتونه زیاد قابل اطمینان باشه چون اوایل آشنایی همه اون روی خوبشون رو نشون میدن مثلاً همسر من یه جا گفته بود سر یه مسأله ای با خنده که عیب نداره من صبرم زیاده!!! ولی تو زندگی من فهمیدم اتفاقا خیلی هم کم صبره!!!یعنی منظورم اینه که سر چند تا مسأله ازش کنترل خشم دیدی خیلی نمیشه روش حساب باز کرد و نتیجه گرفت که آره حتما اخلاقش اینه برا همین گفتم اگه واقعا کنترل خشم داشته باشه عالیه. این نکته رو در نظر بگیر که شاید فقط بازیگر خوبیه

    • آواتار Homa

      Homaمی گوید:

      ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۵:۲۶

      رویا جون چقدر خوب گفتین و متوجهم کردین🤍🥰🤗❤
      دقیقا رفت و آمد نیازه و من هنوز اونقدرا پارتنرم را نمیشناسم
      میدونم که عصبانی نمیشه چون چند بار پیش اومده و من حرص خوردم ولی ایشون نه
      از طرفی هم تماس تلفنی دیدم مادرش بگیره اون وقتایی که با هم هستیم و کاملا احترام میذاره و میگه چشم ولی نمیگه کجاست و خیلی جواب های کوتاه میده.
      آهان یه بارم تا رسیدم سر قرار مامانش زنگ زد و گفت که میخواد بره جایی و پارتنرم بره دنبالش.
      ولی پارتنرم گفت دستش بنده و نمیتونه بیاد و برای مادرش اسنپ گرفت . این خیلی خوب بود چون متوجه شدم براش قول و قرارمون مهم بود.ولی خیلی احترام مامانشو داره.
      امیدوارم شناختم ازش بهتر بشه.ما بیش از ۱ ساله ارتباط داریم و البته ارتباط مون اصلا به لمس و *** چت نرسیده.اون مذهبیه و منم خب دوست نداشتم چیزی پیش بیاد ولی حس هر دومون زیاده.
      میدونین من تردید داشتم چون تو ذهنم یکی هست که کراشم روش و اون من رو دوست نداره.یعنی توجهی نمیکنه به من.از فامیل هاست
      این مقایسه باعث شده با اینکه پارتنرم رو دوست دارم ولی سراغ جدی کردن نرم.مثلا اون دوست داره در مورد ازدواج حرف بزنیم و من تفره رفتم.درست و حسابی نرفتم تو نخ شناخت و تصمیم.
      خوشحالم اینجا اومدم.شما و مهشید خیلی بهم راهنمایی خوبی دادین.
      واقعا از شما ممنونم❤❤❤❤

      • آواتار رویا

        رویامی گوید:

        ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۵:۴۷

        اگه یه ساله که تقریبا به شناخت خوبی رسیدی. چیزهایی که گفتی خیلی هم عالی هستن. خداروشکر اخلاقش خوبه .رو مسایل جنسی هم دقت و توجه کن. آدم های خونسرد ممکنه سرد مزاج باشند اگه خودت خیلی گرمی رو این موضوع هم توجه داشته باش. راستش برای این موضوع تجربه ای ندارم نمیدونم از کجا باید بفهمی. خودت تحقیق کن از بقیه ببین راه فهمیدنش چیه. اگه به نتیجه نرسیدی هم که دیگه باید مستقیم بپرسی🙈

        • آواتار بهار

          بهارمی گوید:

          ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۹:۳۰

          دقیقا من همینو میخاستم بپرسم
          اخه همیشه فک میکنم پسرهای مظلوم و اروم سردن از لحاظ جنسی
          یارفتارهای عاشقانه نداره مثلا
          کاش اینم مهشید جان وبقیه تجربه ونظرشونو بگن

          • مهشیدمی گوید:

            ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۰:۱۰

            بهار جان
            دیروز یه متنی تو اینستاگرام دیدم…اینکه وقتی با یه گروهی میرید بیرون، اون پسری که تا میرسید شروع میکنه زغال گذاشتن و آتیش روشن کردن و کباب گذاشتن و گرم کردن و …اینا مرد زندگی هستند…
            نکته داشت در واقع:
            اینکه ببین طرفت چقدر مسئولیت پذیر هست….
            مثلا وقتی پسری با پارتنرش نشسته تو ماشین، و یک ماشین دیگه شروع میکنه لایی کشیدن و اذیت کردن…دخترها فکر میکنند پارتنرشون اگر با اون ماشین کل کل کنه، خیلی مرد قوی و شجاعی هست…در حالیکه قوی ترین مرد ایران یعنی “داداشی” با اون هیکل و ابهت، توسط ضربات چاقوی یه پسر لاغر به قتل رسید…البته آقای داداشی وارد کل کل نشد فقط از ماشینش پیاده شده بود بنده خدا …
            در کل مردی که راه میده و وارد چالش نمیشه، اتفاقا عاقل تره…خودش و خانمش و ماشینش را وارد چالش نمیکنه…برای خیلی از خانمها این عاقل بودن و دوراندیش بودن، ترجمه میشه به بی بخار و چلفتی…
            پسر آروم الزاما سرد نیست و میتونه رفتارهای عاشقانه هم داشته باشه…شوهر خاله من مثلا همین طور هست…بسیار آروم و مظلوم…ولی خاله ام عاشقش هست و بسیار راضی…
            همسر خودمم همینطوره…
            میدونی بهار جان، ما دخترها هم خیلی هامون در زمان مجردی، سرد و خشک به نظرم میاییم و برای خواستگار، یه انرژی منفی میفرستیم…یعنی مردها هم همین ترجمه ها را ممکن است از دخترها بکنن..در حالیکه اون دختر اگر بهش عشق داده بشه و محبت ببینه، در زمان خودش بسیار شیطون و شاد هم میشه…به قولی ماشینش روشن نیست…
            پسرها هم همینن …شاید واقعا خاموشن چون هنوز به اون حدی که ماشین روشن بشه نرسیدن و یه زن میتونه ماشین را روشن کنه…

            باید شناخت کسب کرد…پسر مظلوم و ساکت را زودی رد نکرد…شاید اون پسر یه گنج بزرگ باشه …شاید هم واقعا بی انرژی و بی بخار و دست و پا چلفتی باشه….
            اینها با نگاه فضایی به دست نمیاد …باید واقع بین نگاه شون کرد

  • آواتار پرستو

    پرستومی گوید:

    ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ در ۲۲:۵۰

    مهشید جان ♥️بی صبرانه منتظره ایده ای هستم که درباره اش گفتین😍😍😍
    امیدوارم دیگه خبری از اون فضای سمی و افراد حسود نباشه😅

  • آواتار سما

    سمامی گوید:

    ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۵:۵۷

    مهشید میشه به من کمک کنید؟
    من آدم به شدت حساسی هستم.یعنی هر کسی هر حرف ناخوشایندی بزنه یا جواب نه بهم بده به شدت ناراحت میشم و حتی کلی خودخوری و گریه میکنم.حتی اگه حرفش به حق نباشه.کم سن هم نیستم.در آستانه ی ۳۰ سالگیم.چطور میتونم قوی تر بشم و حرفا و رفتارای آدما اینقدر بهمم نریزه؟

    • آواتار شانزلیزه

      شانزلیزهمی گوید:

      ۲۹ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۹:۳۹

      به به پس خودت نرمال نیستی میای روی دیگران عیب می‌ذاری که نرمال نیستی 😐😑.
      واقعا برات متاسفم که با همچین آدم سم و خز و خیلی آشنا شدم .
      مطمئنم که تو واقعیت اگه ببینمت اصلا ازت خوشم نیاد از بس که سم و عیب گذاری 🤮🤢.

  • اوپرامی گوید:

    ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ در ۲۲:۴۳

    سلام
    امروز بعد مدتها اومدم و کیفور شدم
    روی زمین انتخاب کردی
    تو فضا زندگی میکنی
    این خیلی خیلی مهمه
    وقتی ادم روی زمین انتخاب میکنه انگار پاهاش جای سفته چپش پره
    و سرش توی هوا و فضای عشقه
    تا باد چنین بادا

  • آواتار ماه ستی

    ماه ستیمی گوید:

    ۲۹ فروردین ۱۴۰۴ در ۲۱:۳۴

    بعد از مدت ها سلام مهشید جان.
    دلتنگتون بودم.امیدوارم سلامت باشید🩷
    از وقتی ارتباطمو با پارتنر سابقم قطع کردم؛ دچار خیلی نوسانات خلقی و حسی میشم.رابطه م رابطه ی ارومی بود.یه چیزی مثل ارتباط شما و همسرتون؛ توام با احترام؛ امنیت؛ درک متقابل .
    اما دلیل جداییمون این بود که به نظر من ؛ من انتخاب اشتباهی کردم.
    من معیارم رو گزاشتم روی اخلاق و شخصیت طرف مقابل و این ایده رو داشتم که خب ظاهر رو میشه ساخت؛ شرایط رو میشه درست کرد. اما یک جایی آدم به خودت میای و میبینی از اون رابطه مدت ها گذشته و تو هی باید هول بدی طرف رو تا بشه اونی که واقعا میخوای.
    این اختلاف سطح ها واقعیت تلخیه؛🙃هم طرف مقابل رو آزار میده و هم خودت رو.
    خلاصه ارتباطمون که تموم شد .من سوگواری آنچنانی نکردم.یعنی گریه ی خیلی زیاد یا دلتنگی خاصی.اما این عدم کنترل تو احساساتم؛ خود افشایی زیاد و اینکه حد و مرز هام با اطرافیانم رو از دست دادم‌.برام سخته من ،دختری که همه به عاقل بودنش و با سواد بودنش میشناختنش اینطور به هم ریخته.اگه کتاب یا راه حلی میشناسید متشکر میشم باهام در میون بزارید🙃🩷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *