-
مهشید
- داستان زندگی
- ۱۳ شهریور ۱۴۰۳
۱۰) سفر برزخی من
خاطرات سمی قبلی از جلوی چشمم رژه می رفتن...1) من در سن کم وارد شرکتی…
-
- داستان زندگی
- ۱۲ شهریور ۱۴۰۳
۹) مخالفت خانواده اش
خانواده اش دخترعموش رو بهش پیشنهاد داده بودند...در کل نظرشون این بود که دختر مورد…
-
- داستان زندگی
- ۱۲ شهریور ۱۴۰۳
۸) معرفی خودم
در جلسه هشتم ماجرا جدی شد و شروع کرد سوالات جزئی تر پرسیدن.هر طور به…
-
- داستان زندگی
- ۱۱ شهریور ۱۴۰۳
۷) کوکو با طعم زنانگی
سه چهار بار رفتیم رستوران و کافی شاپ های خوب...بهش پیشنهاد دادم که ساندویچ خونگی…
-
- داستان زندگی
- ۱۰ شهریور ۱۴۰۳
۶) دومین چالش در کوه
قرار کوه را گذاشتیم .من قبول کردم بخشی از وسایل را بیارم و اون هم…
-
- داستان زندگی
- ۹ شهریور ۱۴۰۳
۵) وقت طلایی و سانسور در چالش ها
یک بار قرار گذاشتیم که بریم کوهنوردی.قرار بود صبح زود بریم .اون تایم باشگاه می…
-
- داستان زندگی
- ۸ شهریور ۱۴۰۳
۴) ادامه روند آشنایی
بعد از جلسه اول، من پیگیری نکردم و پیامی بهش ندادم ...فرداش پیشقدم شد و نظرم…
-
- داستان زندگی
- ۷ شهریور ۱۴۰۳
۳) ورژن قبلی و ضعیفت را تیمار کن
دیدین یه سری از صحنه های زندگی چقدر خجالت آوره؟ 1) مثلا یه پسر بی ارزش…
-
- داستان زندگی
- ۶ شهریور ۱۴۰۳
۲) همدیگه را دیدیم
نیم ساعتی بود که داشتیم تو چت صحبت می کردیم ...و قرار گذاشتیم همدیگه رو…
-
- داستان زندگی
- ۵ شهریور ۱۴۰۳
۱) آنچه قسمت توست از کنارت نخواهد گذشت
میشناختمت...دیده بودمت...نه کششی از سمت تو بود و نه دلبری از من!نه زیبایی خیره کننده…
