من یه راهی خودم امتحان کردم برای ترک عادت؛
راه خیلی ساده ای هست ولی جذابیت و رنگ بهش دادم و باعث میشه ترغیب بشیم بهش؛
هر ۸ روز، یه رنگ نخ را انتخاب میکنیم و به مچ دست یا انگشت مون می بندیم… این کار را با ۵ رنگ و ۴۰ روز انجام میدیم…بهش میگم چله ترک عادت اشتباه.
ما در اون هشت روز باید محل تمرکزمون، مچ دست مون باشه و یادمون باشه که اون کار را هر طور شده نکنیم…
مثلا تو ذهن مون با ذوق و شوق یه چیزی میاد که پیش خودمون میگیم زود به دختر خاله ات بگو …
ولی تا به مچ دست مون نگاه میکنیم، متوجه میشیم که باید تامل کنیم…
این وقت ها باید چند تا سوال و جواب از خودمون داشته باشیم، مثلا:
آیا گفتن این حرف لازمه؟ اگر نیست پس سکوت کن.
رنگ نخ ها را من زیرکانه انتخاب کردم…مثلا هفته اول خیلی سخت هست که سکوت کنیم و یا دائما تمرکزمون به مچ مون باشه…برای همین رنگ قرمز انتخاب میکنم…
اگر این ۸ روز موفق به انجامش نشدیم و شکست خوردیم، باید این دستبند را تا هشت روز تمدید کنیم…
۸ روز دوم رنگ نارنجی
۸ روز سوم رنگ زرد
۸ روز چهارم رنگ آبی
و ۸ روز آخر رنگ سبز
حقیقتا من بارها این نخ ها را بستم …نخ کوبلن میخریدم…
و وقتی یک نخ به نخ دیگه تبدیل میشد جشن می گرفتم.
این مدل چله های عملی خیلی جذابیت داره و باعث میشه که انرژی خوبی برای ادامه اش داشته باشم چون بصری هست و رنگی رنگی و آخر هر پارت هم جشن و هدیه است…
میتونین مثلا خودتون را به عصرونه ای دعوت کنین…یا یه غذای خوشمزه و …
ذهن ما با این مدل کارها خیلی سریع آموخته میشه علتش این هستش که ذهن نظام پاداش و هدیه گرفتن را دوست داره…
از طرفی اگر در هر ۸ روز موفق به اتمام نشدیم، یهویی نمیسوزیم بریم مرحله قبل و یا کل روزهای رنگی شده قبلی بسوزه(مثلا رنگ نارنجی هستیم و اگر بسوزیم نمیریم رنگ قرمز بلکه رنگ نارنجی تمدید میشه و در واقع رنگ قرمز قبلا در کارنامه مون ثبت نهایی شده)
یه مثال از رژیم بدون قند بزنم …من خودم این مدلی رژیم گرفتم :
رنگ قرمز: فقط خوردن عسل در تایم صبحونه آزاده
رنگ نارنجی : فقط خرما در روز ۲ تا آزاده
رنگ زرد : فقط شیره خرما /شیره توت/شیره انگور آزاده
رنگ آبی : کوکی میپزم با موز و فقط یه دونه در روز آزاده
رنگ سبز : کیک میپزم با کدو حلویی و فقط یه تیکه کوچیک در روز آزاده
البته من رژیم را زیباتر هم کردم…هم رنگ دستبندها، هم خود خوراکی ها…
یک مثال دیگه:مثلا میخوایم ۴۰ روز عادت کنیم ورزش کنیم، پیشنهاد من اینه:
رنگ قرمز: پیاده روی هر روز نیم ساعت
رنگ نارنجی : پیاده روی نیم ساعت + دمبل دست در روزهای زوج …پیاده روی نیم ساعت + اسکات ساده پا در روزهای فرد
رنگ زرد : پیاده روی نیم ساعت هر روز بدون ورزش دست و پا
رنگ آبی : پیاده روی نیم ساعت + شنای به دیوار برای دست در روز زوج ….پیاده روی نیم ساعت + اسکات بلغاری در روز فرد
رنگ سبز : پیاده روی ۴۵ دقیقه هر روز بدون ورزش دست و پا
من چون کتاب نیمه تاریک وجود را خوندم، قصرم و اتاق هام را به صورت عملی تو مغزم ساختم…، برای همین این تکنیک های عملی و رنگی و بصری خیلی به ذهنم خطور میکنه…در نگاه اول اینها ساده به نظر میان ولی واقعا موثرن و فرسوده کننده نیستند…
مثل این هستش که شما بخواین ۴۰ روز برید تو یه مکان خاصی…
تمایل دارید برید تو زیرزمین سرد و تاریک یا یه اتاق رنگی و خوشکل و پر نور؟ قطعا ۴۰ روز تو اون اتاق خوش میگذره ولی تو زیر زمین نه…
مطلب جالبی هم در نت پیدا کردم لینک میدم:
دیدگاه ها (118)
ستارهمی گوید:
۹ آبان ۱۴۰۳ در ۱۵:۵۳مهشید جون ❤️😍.
ممنون از پست خوبت❤️😍.
اتفاقا منم یک سری عادت غلط دارم که دوست داشتم ترک کنم و حتما از این روش استفاده می کنم امیدوارم روی من جواب بده و بعد بیام و از تجربه ام براتون بگم😍🥺❤️🎀💋🩷🌸🪷.
مهشیدمی گوید:
۹ آبان ۱۴۰۳ در ۱۶:۰۴جونت سلامت ستاره عزیزم❤️😍
خیلی دوست دارم تجارب تون را برام تعریف کنین…
یکی از بچه ها پارسال تعریف میکرد یه عادتش را ۳ ماه طول کشید ترک کنه ولی بلاخره شد😍
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۰۹:۴۷من اینو برای ۲ ۳ تا عادت غلط برمیدادم
مهشیدمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۰۲فیدبکش را دوست داشتی به ما هم بگو👌👌
نازیمی گوید:
۹ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۰۵سلام مهشید جون. مرسی عزیزم😍
مهشیدمی گوید:
۹ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۳۸خواهش میکنم 🥰🙏
نازگل_بانوومی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۰۸:۰۷عالی بود مهشید جان
فکر میکنم جریمه کردن خودمون هم جواب میده.
من خودم رو جریمه میکنم، مثلا اگه فلان کار رو کردم به حساب فلانی که علاقه ای بهش ندارم، پول واریز کنم یا اون کاری که بهش علاقه دارم رو انجام ندم. برم جایی که دوست ندارم و سعی کردم کمتر برم و حقیقتا کارهای بدم رو ترک کردم تا پولی که به زحمت به دست میارم رو به افراد مختلف ندم😁
مهشیدمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۰۱نازگل جان عزیزم خوبی😍😍😍
ممنونم
بله بله جریمه هم خوبه با این روشی که گفتین👌👌
ماه ستیمی گوید:
۹ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۱۸واای چقد نیاز داشتم به چنین پستی
اینطور باعث خستگی نمیشه و در واقع ما داریم پارت های ۸ روزه رو ترک عادت میکنیم و بنظر کوچیک و شدنی میرسه و اول کار سنگ بزرگ بر نمیداریم😍
مهشیدمی گوید:
۹ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۳۸خدا رو شکر دوست داشتین🥰🙏
در جستجو جوابمی گوید:
۹ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۵۵من مشابه این عادت رو قبلا انجام دادم
هفته اول هر روز تیک می زدم داخل دفترچم
ولی برای ماه بعد فقط تا تاریخ تموم شدنش سر می زدم ینی دیگه روزشماری نمی کردم این روش رو دکتر اذرخش مکری معرفی کردن
واقعا هم جواب گرفتم
مهشیدمی گوید:
۹ آبان ۱۴۰۳ در ۱۹:۵۰👌👌👌😍
فرشتهمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۰۱:۳۵سلام عزیزم
اسم این ویدئو دکتر مکری که این روش رو گفتن چی بود ؟
مهشیدمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۰۰اگر تمایل دارید ممنون میشیم کلیپی یا آموزشی از ایشون را لینک بدین اگر دارید😍
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۰۹:۴۰روش جالبیه یکی از دوستام برای رژیمش انجام میداد
من برای عادت سازی کتاب خرده عادت ها رو خوندم
و از کم شروع میکرد تا زیاد
برای من وقتی از کم انجام میشد حس خوبی پیدا میکردم و روزای بعد هم انجامش میدادم
اینطوری تونستم سحرخیز بشم
یا برای مسائل دیگه فکر میکردم چرا اصلا دارم میگمش
بعد میرفتم سراغ نظام فکریم
اونجا یه دیدگاه پیدا میکردم که من رو قانع کنه دیگه اون عادت پر میکشید میرفت
مهشیدمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۰۱چقدر خوب👌👌👌👌
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۰:۱۵تو تاپیک قبلی گفته بودم به آدم ها اعتماد ندارم تو یسری حوزه ها
دیشب بعد یه اتفاقی که افتاد
با خودم گفتم دردهایی که کشیدم بیشتر از چهارتا غیبت الکی نبودن؟
اگر بحث آبرو باشه که ترجیح میدم آدم هایی بیان سمتم که خرد روشن دارن
و اکر بحث دوست داشتن باشه و شکست بخورم
خب همون تایمی که یکی رو دارم تا دوسش داشته باشم چه دختر چه پسر غنیمته
خب پس فکر این نیستم که بخوام دوری کنم
مهشیدمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۰۳من متوجه نشدم دقیقا فلفلی جون به چه نتیجه ای رسیدی…اینکه دردهایی که کشیدی در حد ۴ تا غیبت بوده پس مسیری که دوری میکردی ازش را ادامه میدی؟ 😁
کلا مفهوم را نگرفتم
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۲۶تو مطلب قبلی رو نخوندی راستی
اونجا گفتم احساس تنهایی دارم
چون میترسم اعتماد کنم
هم از اینکه شکست بخورم
بخاطر اعتبارم و بخاطر اینکه دلبسته میشم و یهو بخوره تو ذوقم
معمولا کسی رو توی یه محدوده ای از احساساتم راه نمیدم
ولی تصمیم گرفتم راه بدم
چون من از چیزای کوچیکی میترسم که بزرگترش رو تجربه کردم و ازش گذر کردم
به هر حال دستاوردهاش از هزینه هاش بیشتره
مهشیدمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۵۶آهاااان گرفتم فلفلی جون👌👌👌👌👌👌
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۳:۱۴مهشید شیرینم❤️
تو که همیشه جای مخصوص در قلب و زندگیم داری❤️
مهشیدمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۳:۳۸فدات بشم عزیزم
همیشه جویای احوالتم و همیشه گوشه ذهنم هستی دل انگیزجان❤️❤️
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۵:۰۸مایه خوشحالی و افتخاره🤗
Saharمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۰۳چه پست خوبییی ❤️
منم نیاز داشتم بهش باید چند تا خرده عادت رو دور بریزم 🦋
و چقدر این عکسا قشنگه فکر کنم با این نخا دستبند هم درست کنیم اوکی باشه
مهشیدمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۴۸ممنونم❤️
آره اینا را میشه دستبند خوشکل کرد…کلا هر چقدر آب و اب بدیم تو ترک عادت برای خوشکل کردن روزها، بهتره و راحت تر عادات ترک میشه …
Saharمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۵:۰۸این عکسایی ک شما گذاشتین قشنگه من گشتم مثله شونو پیدا نکردم میشه بگین از کجا عکس گذاشتین؟
مهشیدمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۳۵https://doris.ir/product/1889/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A8%D9%86%D8%AF-%D9%82%D9%84%D8%A8-%D8%AA%D9%88%D9%BE%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D8%AE-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-%D8%AA%DB%8C%D8%B1%D9%87
لینکش را دادم.البته وسطش طلاست برای همین قیمت میلیونه …میتونی خودت با نقره و یا مروارید بسازی
Saharمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۰:۱۳سپاس ❤️
Saharمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۰۹خالم یه روش واسه ترک عادت خودش انجام داده بود اینجوری بود ک اگه اون کاری ک میخواست ترک کنه رو انجام میداد با
یه کش پول به دستش یه ضربه ی کوچیک میرد اونجوری ذهنش شرطی میشد ک اگه اون کارو انجام بده دردش میاد😂🥲
مهشیدمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۴۹این جریمه خوبی هست 😂…نازگل جان میگفتند برای جریمه پول بدیم به یکی که دوستش نداریم😂
Saharمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۵:۰۵این دردناک تره که 👆🏻😂🥲
امروز شنیدم یکی برای ترک غیبتش ۱۰ میلیون جریمه گذاشته بود
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۵:۰۷من بخوام هم ندارم بدم😂
Saharمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۵:۱۰😂😂 اون وضعیت مالیش خوب بوده بعد استادشون میگفت اگه وضعیت مالیت بهتر تره ۱۰۰ میلیون بزار
ولی مثلا ما میتونیم از کم شروع کنیم مثلا ۵۰ تومن حالا دیگه بستگی داره چقدر اون کارو تو روز انجام بدیم
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۵:۳۵خب بعد این گذشتن از کمالگرایی ها و این که باید اینطور باشم باید اونطور باشم
این چند وقت دیدم خب من خیلی مسائل رو در خودم شدتش رو کم کردم
دیدم یسری چیزا هستن که هیچ دلیل روانی پشتش نیست
مثل تکانشی بودن در بعضی جاها
عجول بودن
صحبت کردن شاخه به شاخه
فعال بودن خیلی زیاد
تمرکز پایین
فرار از قانون
و چندتا علائم کوچیک دیگه
رفتم تست بیش فعالی دادم
چون بچگی من تمرکزم خیلی پایین تر بود و در تست سنجش بهم گفتن تمرکز پایینی دارم و احتمال دادن adhd باشم
بابام بدش اومد و هیچ وقت منو نبرد پیش روانپزشک که ببینه هستم یا نه
امروز یه تست نتی دادم دیدم خفیفش رو دارم
خب خیلی مشکلات شخصیتی که برام پیش اومد منطقی بود
مثلا کودکی لکنت داشتم و موجب شده بود مسخره ی خاص و عام بشم و خیلی عزت نفسم و اعتماد به نفسم رو تحت تاثیر قرار داده بود😑
کلا بیش فعال ها دچار عزت نفس پایین و اعتماد به نفس پایین میشن
باز شکر مال من شدتش کمتره
میدونی خوبی فهمیدن اینطور مسائل اینه که میفهمم این یه جیز طبیعیه و توقعاتم و برنامه های روزانه ام رو میتونم واقع بینانه تر بچینم
حالا انشالله برم پیش روانپزشک و ازش مطمئن تر بشم
ستارهمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۵:۵۱آخی عزیزم🥺😍 درکت میکنم .
من خیلی از دست این و اون کشیدم و اذیت شدم .چون منم تو بچگیام یه خورده شیطون بودم😍❤️. ماشاالله هنوز که هنوزه ولم نمیکنن و کلا حرف پشت سرم زیاده ولی عادت کردم که دوست داشتنی و موزدعلاقه خاص و عام نباشم و یه مدت اعتماد به نفسم پایین اومد فلفلی جون ❤️ 😍 ولی خداروشکر الان که باهاشون قطع رابطه کردم حالم خیلی بهتر شده فلفلی جون ❤️ 😍.خوبه☺️. فکر خوبیه☺️. با پیش روانپزشک رفتن حداقل از خودت مطمئن میشی فلفلی جون ❤️😍
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۲۷من قبلا فکر میگردم حق با اوناست
چون خانواده ام میگفتن تو با بقیه مشگل داری وگرنه حق بااوناست
البته بابام کلا دنبال اینه بگه همیشه مشکل از منه
و منم ساده بودم فکر میگردم حق بااونه
دوران دبیرستان شهریه مدرسه ام رو نداد مدیر باهام لج افتاد پرونده رو نداد بهم
هیچی بابام میگفت این یکار کرده انقدر ازش بدش میاد
هر وقت یاد این خاطرات میوفتم بابام نفرت انگیزترین آدم برام میشه
امروز داشتم به یکی میگفتم
بجای اینکه از غریبه ها بترسم باید از بابام بترسم
یه دوران مامانم بخاطر رفتار زشتش باهاش لج افتاد
رفت سراغش به کتک زدن
یا سر یه بحث الکی لیوان رو خورد کرد روی کلش
برا همین چیزا ازش متنفرم نکبت
وگرنه اگر عقلم میرسید که میتونم خودم باشم بدون اینکه توجه کنم به حرف بقیه که خوب بود
این ها هم وقتی کوچیک بودن ازش میترسیدند میومدن بغل من از گریه
که بابام ناراحت بود چرا این ها ازم فرارین؟
البته الان خیلی بهترم
کمتر توجه میکنم
فقط یکم نگران این مسئله هستم
چون از وقتی یادم میاد توی زندگیم اشکال ایجاد کرده
و این هم اثباتی بود برای حرف بقیه
توی روابطم
توی کارهای شخصی
توی وظایفم
توی افکارم
توی درس هام
البته الحمدالله بزرگتر شدم خیلی بهتره
قبلا نمیتونستم جمله ها رو کامل کنم حتی
ولی خب اینکه میدونم چقدره و چطوره باز مناسبه آگاهی داشتن خیلی بهتره
من قبلا فکر میکردم اضطرابه
و یا وسواس فکری
ولی خب دیدم نه من اگه فکرم کار نکنه خودم میخوام فعال باشم بازم
و نمیتونم آروم بشینم
البته میگن دارو درمانی دیدم
تا ببینم چی میشه
بهت افتخار میکنم که انقدر قوی و خودساخته هستی❤️
ستارهمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۲۳ممنون فلفلی جون 😍❤️
این رفتارهایی که بابات داره دقیقا مامان من داره 😐😑😬.
از بچگی ام خیلی منو میزد و موهامو می کند🙁😭.
کلا همیشه مامان منم هرچی میشه میگه تقصیر توعه ستاره 🙁😭.
از بچگیام هم مامانم و هم فک و فامیلاش روم عیب میذاشتن و میزارن که تو مشکل داری ستاره یا به مامانم میگن دخترت نرمال نیست و مث آدمیزاد نیست چون من از نظر همه چیز باهاشون فرق دارم و شبیه شون نیستم 😐😑🙁😭.
حتی بچه بودم خیلی ازم بدش میومدو الانم بدش میاد سر کوچکترین بهانه منو می زد و بهم فحش ناجور می داد اصلا یه بارم گفته بود خدایا چرا بهم دختردادی ازش معلومه آخرش جن*ده از آب درمیاد باورت میشه فلفلی🙁😭.
پدربزرگ و مادربزرگ مادری ام زن و شوهر بداخلاق و عقده ای بودن و خیلیم پسرپرست.ازمامانم و دوتاخاله هام بدشون میومده و توخونه آدم حساب شون نمی کردن و کلا مامان و خاله هام و دایی هامم نرمال نیستن و خیلی عقده این و پدربزرگ مادری رفتارش با نوه هایش خوب نبود حتی بامن .خیلی با نوه هایش بد حرف میزد خیلی بدرفتار می کرد جوری که نیم ساعتم خونه شون نمی موندیم .مامان و خاله و دایی هامم اخلاق های گند مادر و پدرشون رو به ارث بردن متاسفانه و آدمای خیلی خوبی نیستن 🙁😑😐😬😭.
من مامانم موقعی که راهنمایی بودم سه سال تو مدرسه شون درس خوندم .مامانم شهریه به مدیره نداد و باهاش تند حرف زد.این مدیره هم سه سال باهام لج افتاد با اینکه درسم خوب بود و نمره خوبی میگرفتم ولی زورش میومد بهم جایزه ام رو بده و یه بارم منو زد🙁😑😐😬😭 .تا آخرین لحظه هم ولم نکرد که گفت تو همونی که شهریه ام رو ندادی زبون مامانتم دراز بود 🙁😑😐😬😭.
کلا من از دست مامانم زیاد کشیدم فلفلی ❤️😍 ولی حالا دیگه یه چند ماهیه خیلی محل مامانم نمیذارم ارتباطم باهاش خنثی شده با فک و فامیل دوطرفم که قطع رابطه ام و دیگه هیچکسم به کتفم نیست این از همین الان که توی سایت مهشیدم معلومه ❤️😍😎.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۵۱چقدر خوب باهاش کنار اومدی عزیزم
تا حدودی بهت غبطه میخورم
البته باز پیشرفت کردم
ولی تا زمانی که نتونم حرف های دلم رو مستقیم بهش بزنم یا از جلو چشمم حذفش کنم به همین راحتی نمیتونم به طور کامل اون رو از قسمت آدم های نفرت انگیز زندگیم حذف کنم
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۰۰:۱۸عزیزم😍❤️
چون خوندم که تو افسانه ها بهترین شوهر و بهترین مرد برای پرسفون هادسه و پرسفون هم جزو زنای مورد علاقه هادی تایپ هاست و هادی تایپ ها از زن های آفرودیت متنفرن☺️🌸🩷.اما آرس تایپ ها زن مورد علاقه شون آفرودیته و از پرسفونه ها متنفرن🩷🌸☺️.
فلفلی جون ❤️😍.
میتونم یه سوال ازت بپرسم؟
من باید با چه مردی ازدواج کنم و چه مردی خصوصیاتش به آفرودیت ها میخوره ؟
مرسی عزیزم 😍🙏.
پ.ن:بابای خودم دیونوسوسه.مامانم هرا.یک ترکیب سمی .احتمالا اگه بابام با پرسفون یا آفرودیت ازدواج میکرده خوشبخت میشده.
ولی بابای تو باید با یه آفرودیت ازدواج می کرده که خوشبخت بشه که برعکس شده و با به دیمیتر ازدواج کرده فلفلی❤️😍.
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۰۰:۲۳البته فلفلی ❤️😍
هادس ها مردای مرموزین و یه خورده شناخت شون سخته و تو ایران خیلی مرد هادی تایپ پیدا نمیشه و اگه باشه خیلی کمه .اون پسری که باهاش تو رابطه بودی چه ویژگی هایی داشت برام بگو تا بگم هادی تایپ بوده یا نه ؟
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۵۱قسمت تاریک هادس رو داشت
یه مرد روانی که تو خودش بود
البته فکر کنم قسمت های منفی هفاستئوس هم داشت
خودم با اون هایی که هفاستئوس و دیونوسس و یا هادس و یا پوزیدون دارن خوشم میاد
یعنی ترکیبی از این چیزا باشه
یه مرد خانواده دوست کاری
که اخلاق خوب و فهم بالایی داره نسبت به زن و زندگی و آدم ها و آدم پایه ایه برای تفریح و شیطنت
چون خودم روحیه سنتی طور دارم و خانواده یه ارزش بالاییه واسم
دوست دارم آتنا رو بخاطر همین بیارم پایین و هستیا رو بیشتر کنم
البته متوجه شدم پرسفون سالم ترکیب ضعیفی از آفرودیت و هستیا میشه
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۵۲خب تو که آفرودیت تنها نیستی
طبیعتا باید با مردی که ۲ ۳ تا تایپ رو داره جور بشی
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۰۷فکر کنم باید با مردی ازدواج کنم که ترکیب زئوس و هرمس و آرس باشه فلفلی جون ❤️😍.
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۱۰درست میگی فک کنم اون پسره هادس تایپ بوده ولی هادی منفی .منم آفرودیتم ولی مرد زئوس و هرمس و آرس میپسندم❤️😍💋.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۱۴جالبه هر چقدر میرم ترکیب پرسفون با بقیه تایپ ها رو میخونم اول و آخرش یه نسخه میده براش😂
حفظ تمرکز
بالا بردن اعتماد به نفس
حفظ تعادل
و …
ماه ستیمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۴:۳۷آخی عزیزم😢😢چقدر ناراحت شدم که والدینی که باید پناه و حامی فرزندشون باشن چنین رفتارهایی بکنن.
اما خداروشکر هم فلفلی هم ستاره خیلی عاقل و خانوم هستن و میخوان تو زندگیشون تغییر ایجاد کنن.
رفتار والدین شما ناشی از مشکلاتیه که تو وجودشونه و چه بسا خودشون هم بیخبر باشن ازونا.
هربار که به این رفتار ها فکر میکنید بچگی والدتون رو به یاد بیارید که خودش یه بچه ی طفلکی بوده و اون رفتار ها باهاش میشده.🥲اینطور شاید بشه یکم ازون نفرت کاست.
موفق باشید🥺
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۴:۵۹ممنونم از شما ماه ستی خانم😍❤️.ممنونم از اینکه بهم انگیزه میدی عزیزم 😍❤️💋.درسته حقیقت و واقعیت های زندگی خیلی تلخ تر از اون چیزی هست که فکر می کنید ولی هیچی توی این جهان غیرممکن نیست😍❤️🪻🪷🩷🌸💋.
منم امیدوارم شما هم توی سفر قهرمانی زندگی تون موفق باشی عزیزم 😍❤️🙏🌸🩷🪷🪻.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۵:۵۸مرسی ماه ستی جان
آره یکی از چالش های بزرگ من اینه که بتونم با بابام آشتی کنم
و بپذیرمش
دارم سعی میکنم مثبت ها و دارایی های زندگیم رو ببینم
و بتونم قدردانشون باشم
اینطوری شاید بتونم جایی در قلبم واسش باز کنم
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۲۲:۱۱تو سایت میگشتم که ناخودآگاه با سایتی برخورد کرون که سفر قهرمانی پرسفون رو نوشته و پیشم جالب بود که من الان توی سفر ۴ امش هستم
یعنی پذیرفتن بابام
و بابام همون شخصیت هادسه
و جقدر جالب بود واسم انقدر دقیق همه چیز نوشته شده
https://naserzohrevand.ir/%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%81%D9%88%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF%D9%87/
ستارهمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۲۲:۵۸فلفلی❤️😍 هادس ها که عاشق پرسفون هان😍.با آفرودیتا حال نمیکنن😐😑.مطمئمنی بابات هادسه؟ چون اگه هادسه نباید ازت بدش بیاد .
من مامانم خیلی ازم بدش میاد و قطب مخالف منه .به خاطر همین فهمیدم هرا تایپه مامانم😐😑🙁🤦.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۲۳:۰۷نمیدونم اما هر جی هست توی سفر قهرمانی میگه باید شخصیت هادس زندگیت رو ببخشی
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۲۳:۴۰درست گفتی ستاره بابام هادس نیست آرسه
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۰۰:۱۴اون پسری که دو سال اذیتم کرد هادس بود
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۰۰:۲۵فلفلی 😍❤️ اگه یه ذره آفرودیت شی مطمئنم مشکلت با بابات حل میشه 😍.
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۰۰:۳۳آقا چرا کیبورد من چت کرده رو هادی نکنه کیبوردمم عاشق شده😍😐🤦.
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۰۱:۰۹فلفلی 😍❤️
بهترین مرد برای اینکه شوهرت بشه یه مرد اصیل و خوب و کاریه.یه مرد هفایستوس تایپ زوج مناسبیه برات اگه ترکیب پرسفون و آتنایی😍❤️ .
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۰۱:۱۰فلفلی ❤️😍.
من توی سایت مدوان یه رمان نوشتم اسمش سیب سرخ حواست .سرچ بزنی گوگل میاد .بهت پیشنهاد میدم بخونیش حتما به کارت میاد عزیزم😍❤️☺️🌸🩷.
ستارهمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۵:۴۵مهشید جون 😍❤️
یه سوال داشتم 🥺.
اگه از نظر خانما هرزه و بی حیا به حساب بیای و از نظر آقایون فرشته و خانمهای مذهبی هرزه و بی حیا بدوننت و خانمهای قرتی ساده و خنگ و بی کلاس جزو ویژگی آفرودیت 😍محسوب میشه🤔؟
مرسی بانو
{من یه خورده تو مدرسه تودار بودم و با کسی دوست نمی شدم کسی از زندگی شخصی ام چیزی نمیدونست و کسی خیلی منو نمیشناخت.
بعد کلاس دوازدهم یه همکلاسی چادری داشتم که خیلی درسش خوب بود و بهترین نمره های کلاس رو می گرفت و همه بچه های کلاس رابطه شون باهاش خوب بود الا من .چون دختره از من خیلی بدش میومدو دختره خیلی اخلاقای خوبی نداشت .بعد یه بار اتفاقی داشتم رد می شدم این دختره با اکیپش نشسته بودن نمیدونست من پشت سرشم بعد شنیدم داشت به دوستش میگفت من از این دختره ستاره خیلی بدم میاد .دختره قیافش مث این دخترای خراب و هرزه است😐😑 و عقده کمبود و توجه داره و دنبال پسراست .هرچی ام که گناهه روشنفکری میدونه😑😐.(ازنظر عقیده صدور هشتاد درجه با من فرق داشت).خودشو هم خفن و باحال نشون میده ولی قیافش مث دیوونه هاست😑😐 و خودشو ساده و مظلوم نشون میده ولی موذیه😑😐 .
بعدا فهمیدم که کل بچه های کلاسه با من لجن و خیلیاشون پشت سرم بد میگفتن.اصلا یکیش بود عاشق یه پسر اطراف مدرسه مون بود پسره به اون شماره نداد.اومده بود دنبال شماره و اکانت من میگشت که چون به هیچ کدوم شون شماره نداده بودم نتوانسته بود شماره رو پیدا کنه🤣😂 .این بود که در مدرسه مزاحمم میشد که منم هرباربهش جواب رد دادم 😏چون پسره هم زشت بود و هم خل وضع 🤢🤮.بعد یکی از همینا اومده بود گفته بود نمیدونم این دختره ستاره چی داره که ما نداریم ما ازش خوشکل تریم (راست میگفت .چون خیلی بیشتر از من آرایش میکردن و تازگیا دختره عمل کرده بود)تیپ و قیافه اشم خیزوخیله بعد پسره دربه در دنبال شماره اشه😐🤦.بعد اگه ما باشیم پسره همون بار اول میره و به خودش از این زحمتا نمیده😬.
کلا در این حد بگم که دخترای سمی بودن🤮🤢. کلا تو این دوازده سال که درس خوندم تو همکلاسی رفتم بی دلیل بچه هاش باهام لج افتادن و پشت سرم خیلی بدگفتن .اصلا چندبارتا کتک زدنم پیش رفتن 😐😑😬.باورتون میشه🤦.
من دوازده سال با به مشت آدم سم و مدیرو معاون و معلمای عقده ای درس خوندم و یه حالا معلماو مدیرامم خیلی ازشون خیری ندیدم چون اونا هم باهام خوب نبودن و خیلی بهم میپریدن و خیلی دل خوشی ندارم که خودشونم کم بی تقصیر نیستن😐😑😬🙁🥺🤦}
ببخشید اگه سرتونو به درد آوردم 🥺😭.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۲۸نوجوون ها کمبودهاشون خیلی بیشتر نمایان میشه
کمبودهایی که توی کودکی گذروندن
چون یه پلیه بین بزرگسالی و کودکی
و این دوره میتونه روش تمرکز کنه
قطعا احساس بدی داشتی
متوجهم خودم اینطور جاها احساس تنهایی میکنم
ستارهمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۴۵خیلی احساس تنهایی کردم فلفلی ❤️😍کلا تو مدرسه که با هیچکس دوست نشدم 😐😑😬🙁🤦.
Saharمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۰۲منم نداشتم 😃❤️
Saharمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۳۳ستاره جان درکت میکنم منم با اینجور آدما بودم مخصوصا پارسال (یازدهمم و همچنین دهمم ولی کمتر)
اصلا یه وضع افتضاحی بود اونموقع داغ بودم نفهمیدم ولی الان که به گذشته فکر میکنم میگم وااای چقد سم بودن اونا 😂😂
احتمالا یه بار دیگه هم ببینمشون موقع امتحانای نهایی حوزه مون یکی باشه ولی این سری دیگه مثل سال پیش که وقتی همکلاسی های پارسالمو میدیدم میترسیدم و خیلی نسبت بهشون گارد داشتم که بیان بپرن بهم و … (خدایی الان فکر میکنم میبینم همشون ادعا داشتن فقط) ولی احتمالا امسال اگه ببینمشون پیش دوستام میمونم یا اگرم خیلی هیجانی بشم چندتا خاطره ی سمشون رو واسه کم کردن استرس احتمالی امتحانا واسه بچه ها تعریف کنم غش کنیم از خنده 🤭
راستی پارسال واسه امتحانای نهایی رفته بودیم حوزه بچه های سال دهمم اونجا بودن یه اکیپ بودن ک شر های مدرسه به حساب میومدن
منم یه گوشه تو فاصله ی دومتری شون وایساده بودم بعد من گوشام خیلیی تیزه
یکی شون ک خیلی خودشو میگرفت اروم گفت ک بچه ها سحرو ببینین چقد داف شده 😐 (فقط کرم ضد آفتاب زده بودم )
اونام یواااش سرشو برگردوند بعد من صاف و مستقیم داشتم تو چشاش نگا میکردم 😂😂😂
بعد دید نگا میکنم آروم سرشو برگردوند طرف خودشون 😂🤦🏻♀️
منم خیلی اینجا تعریف کردم ازشون البته از حال بدم گفتم حالم خیلی بهتر شد فلفلی و مهشید تحملم کردن واقعا اون دوره 😂🥺
توهم تعریف کن واسمون هر کی هم کامنتت رو نخونه من میخونمش و هر کاری یا ایده داشته باشم بهت میدم عزیزم ❤️🦋
بعد یه چیز دیگه وقتی ک کسی از چیزی اطلاع نداشته باشه نمیتونه درست قضاوت کنه
اوناهم درمورد شخصیت های ارکتایپ اطلاع ندارن نمیدونن چه خبره تو وجودشون چی کم دادن چی زیاد من حس میکنم اون گارد طبیعی نسبت به زن دلبر توی وجودته عزیزم ❤️
ستارهمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۴۲ممنون سحرجان❤️😍
اتفاقا درست گفتی عزیزم چون آفرودیتا همیشه بین خانوما وجهه خوبی ندارن🥺🤦.
اتفاقا من از وقتی که دیپلم گرفتم ندیدمشون دیگه😂.
یه خاطره براتون بگم :
امسال که رفته بودم کارنامه کلاس دوازدهمم رو بگیرم .تیپ زدم رفتم .یک مانتوی مشکی جلوباز مجلسی که فرمش بامزه بود و یک شلوار تنگ مشکی و یک شال سرخابی انداختم سرم و یک کفش تخت مشکی پوشیدم بعد یه آرایش خیلی ملایم کردم و ناخن هامو لاک قرمز زدم آقا رفتم کارنامه بگیرم فک همه شون افتاده بودا سحرو فلفلی ❤️😍.
کلا همه شون نگاه من میکردن ❤️😍😂.
یکی شون که قبلاً باهاش دوست بودم و من باهاش کات کرده بودم تا منو دید گفت :عه چه خوشکل شدی ستاره 🙃.
منم تو جوابش گفتم خوشکل بودم شما خبر نداشتی😏.
بعد چندتا دیگه از همکلاسیام مستقیم بهم نگفتن ولی اتفاقی شنیدم یکیشون داشت به دوستش می گفت:وای اونجا رو نگاه کن چه ستاره خوشکل شده .
منم به روی خودم نیاوردم🙂 .
بعد رفتم روی صندلی نشستم یکی از فضولای کلاس که دختر بیخودیم بود با دوستاش درست اومد کنارم نشست .هی سعی می کرد باهام حرف بزنه منم خیلی محل سون نذاشتم و خودمو گرفتم وجواب سربالا دادم .بعد دختره زورش گرفت آروم به دوستش گفت :دختره(یعنی من)چقدرم از خود راضیه انگار از دماغ فیل افتاده 🤢🤮.
بعد هیچی کارنامه ام رو گرفتم و اومدم خونه قبول شده بودم.
یعنی اون روز یه بلایی سرشون آوردم تاته سوخته بودنا سحر و فلفلی😂🤣.
اصلا منو اون تیپ و قیافه که دیده بودن کف سون بریده بود.
منم به روش خودم حال شون رو جا آوردم حسودای عقده ای چندشای میترال🤮🤢😎😏.
Saharمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۰:۱۷تصورت کردم واقعا جیگر شده بودی 🤭😂😍
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۱۳میسی میسی خلگوشیم 😍❤️🥰🙏🪻🌸🪷.
Saharمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۵۶راستی فلفلی یه شعر خوندم یاد کامنتت افتادم ک بالا نوشته بودی درمورد اعتماد نداشتن گفتم برات بفرستم 😃❤️
راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی
هر که را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم
راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی
عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم 🐟
خیلی دوسش داشتم 🐟❤️
اومدم باهات همذات پنداری کنم : منم مثله توام با هر کسی ک دوست معمولی میشم نمیتونم بهش اعتماد کنم و حرفای دلمو بهش بزنم میترسم ک مثلا ارتباطمون خراب بشه و اون بره فاش کنه همیشه ترس اینو داشتم توی ذهنم
البته یه بار به اصرار یکی از همکلاسی هام باهاش حرف زدم و گفتمش چون حالم خیلی بد بود و از بخت خوب اونم آدمی بود ک خیلی چیزای روانشناسی میخوند و خیلی آرومم کرد و حالم خوب شد و تونستم اصلا به کمک همون ادم متوجه گره ذهنیم بشم فکر نکنم به تنهایی میتونم حالا حالا ها پیداش کنم واقعا ممنونشم ولی الان اون ازم بدش میاد😂🤦🏻♀️🤦🏻♀️
اگه بعدا اوکی شدی خودت با این موضوع و راهکاری چیزی داشتی حتما بهم بگو فلفلی جان❤️
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۱۷چقدر شعر قشنگی بود عزیزم
من خیلی واسم غیبت مهم نبود راستش
چیزی که بیشتر من رو آزار میداد
این بود که کسی رو دوست بدارم و بعد به دلایلی طردم کنه
چون من خیلی عاطفی هستم
در رابطه با غیبت و رازدار نبودن
ببین چند حالت داره
اینکه چقدر خرف بقیه برات مهمه؟
من خب در حد اینکه آدم معتبری از لحاظ اخلاقی و پاکدامنی باشم برام مهمه
برای یک نفر ممکنه غرور براش مهم اعتبار باشه
برای یک نفر درستکاری و امین بودن
اگر مثلا از مشکلات مالی من کسی حرف بزنه واسم مهم نیست
ولی اگر بگه من خرابه ام چرا
و خب پس خروجی من مهمه این که چه دیتایی رو بروز بدم
و بعد میرسه به اینکه چی رو به کی بگم؟
من دوستی دارم اخلاق مادرانه داره
خیلی خویشتن داره
تایید دیگران براش مهمه
و از لحاظ اخلاقی و معنوی و مذهبی خیلی سخت گیره
باید و نباید های زیادی هم داره
باهوشه و همدل خوبیه
خب این در سال و در موقعیت بهم ثابت شده
و میدونم اگر چیزی بهش بگم همون جا خاک میشه
گاها نه دوستی دارم اتفاقا بیخیاله
ولی ندیدم تا حالا حرف از کسی بزنه
و حافظه کوتاهی هم داره
و ممکنه یادش بره تو چی گفتی
خب من مطمئن میشم این آدم امنیه
ولی ببین شاید خالی بشم ولی راهکاری دستگیرم نشه
که بعضی جاها بنظرم خوبه
چون اعتماد باعث صمیمیت میشه
و گاها چه خوبه با دوستان خوبت صمیمی تر بشی
و چیز دیگه ای که بهش زیاد فکر کروم
این بوده که من خب پیش اومده خرف هایی پشتم زده بشه
ولی به این نتیجه رسیدم جلوی دهن مردم رو نمیشه بست
پس باید جکار کنم
همه جا برم جار بزنم من این نیستم؟
نمیشه!
ولی میدونم آدم هایی هستند که تا چیزی نبینند قضاوتی نمیکنن
و یا اون مسائل براشون مهم نیست
و من میخوام همچین آدم هایی رو پیدا کنم و توی دل این مشکلات میشه پیداشون کزد
من نامزدم رو توی این مشکلات شناختم
وقتی که آبروم در مرز خطر بود
و خب سابقه ام خراب شده بود
و اون شخص حرف های قشنگی به نامزدم نمیزد
ولی با این حال پشت من رو گرفت
و براش اصلا بی ارزش نشدم
اونجا ایمان پیدا کردم در دل تاریکی روشنایی هست
حالا به کسای دیگه هم گقته بودم و مشورت میخواستم اون ها فقط دنبال سود بیشتر بودن
یه چیز دیکه هم بهت بگم
غیبت برای وقتیه که اون شخص جرات نداره جلوی خودت بگه
پس اگر طرز فکرها واست مهم نیست و فقط عمل طرف برات مهمه پس خیلی درگیر نشو
من سر مسئله مالی میدونستم یه نفر پشتم حرف میزنه و با این حال باهاش گفتگو داشتم
چون برام مهم نبود جه فکری داره من ارزش خودم رو در حد مادیات نمیدیدم
خلاصه به حرف های پشت سرت بها نده بذار پشت سر بمونن
گاها خوبی هایی دارن گاها بدی هایی
البته گاها نیازه به عزیزانت ثابت کنی اینطور نیست که اشکال نداره ذهن همه آدم ها قوی نیست
ولی هر چی که پشت تو هست پشت همه هم هست
گاها ممکنه ببینی یکی پیش تو از کسی غیبت میکنه ولی باید بگم عیبت تو رو هم پشت اون شخص میکنه
و یه چیز طبیعیه و آدم ها با این حال کنار هم زندگی میکنن
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۲۰ولی اگر تو هم مثل من میترسی احساسات آسیب بخوره
خب تنهایی برات سنگین تره یا شکست عاطفی موقت؟
طبیعتا تنهایی برام سنگین تره
من دوست دارم قلبم پر باشه
پر ار عشق پر از احترام پر از ارزش پر از اعتماد
و برای هر دستاوردی هزینه ای هست
اشکال نداره این هزینه رم میدم
خیلی در دنیا طبیعیه شکست و آسیب
نباید زیاد روش حساس بشم
چون هر زخمی که روی بدن بیوفته به مرور پاک میشه
نگران جای زخمی؟
اشکال نداره
این بهت ثابت میکنه تو با وجود آسیب ها زنده ای
و جنگنده ی خوبی بودی🤗👌
Saharمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۰:۲۵فلفلی مرسی ک زمان گذاشتی و واسم نوشتی ❤️🦋
آره به حرف مردم اهمیت میدم ولی میدونم ک هر کاری کنم بازم نمیشه کاریش کرد دارم رو خودم کار میکنم
و اینکه نوشته ات بهم کمک کرد مرسییییی❤️
راستی من یکیو میشناسم ک خیانت دیده و خیلی بی اعتماده نسبت به مردا و … با اجازه ت این متنو براش میفرستم شاید حالش بهتر بشه …🦋
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۵۴خوشحالم که راهگشا بوده عزیزم❤️
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۵۶فلفلی جون ❤️😍
میتونم یه سوال ازت بپرسم؟
من اگه ویژگی های مامانم رو بگم میگی آرکیتایپش چیه؟
مامانم خونه داریش خیلی خوبه ولی شوهرو بچه اش رو دوست نداره.خودشو خیلی عقل کل میدونه و بقیه رو احمق .خیلیم ایراد گیره و به خونه داری همه ایراد میگیره و میگه خونه داری من بهتره.از زنای لوند و عشوه ای خیلی خوشکل بدش میاد و میکوبونت شون ولی کارای همون هارو انجام میده.یه بارم یه زنی که عشوه گر بود من بچه بودم زد همچین شتکش کرد فلفلی😍❤️که دیگه زنه خونه مون نیومد😐😑.مامانم خیلی هاره و خشنه و اصلا لطافت زنونه نداره و خیلیم زبونش تنده و از همه طلبکاره.آرایش های غلیظ میکنه مامانم و به خودش خیلی میرسه و خیلی خودخواهه.خیلیم حسوده حتی به من که بچه اسم حسودی میکنه از بچگیام بهم .همش خودشو از من و بابام سرتر میدونه میگه که خیلی از ما قشنگتره .خیلیم پسرپرسته و داداشم رو میپرسته منو نه.تازه هیچی برام نمیخره اگه بابام برام یه چیزی بخره یا خودم برای خودم یه چیزی بخرم میاد ازم میگیره دیگه بهم نمیده فلفلی ❤️ برمیداره برای خودش .روزی صد دفعه با بابام دعوا میکنه ولی از بابام طلاق نمیگیره چون میگه اگه طلاق بگیرم آبروم جلوی فامیل میره و حرف مردم براش خیلی مهمه .دلم نمیخواد اینو بگم ولی از بابام طلاق نمیگیره که هیچی تازه دوست پسرم داره مامانم .مامانم میره با پسرای جوون ولی زشت که اخلاقای سمی دارن و بی پولن و به زن به چشم یه اسباب بازی نگاه میکنن و روانی هستن دوست میشه ولی میگه از بابام خیلی بهترن دوست پسراش.(نه فقط مامانم فلفلی ❤️ بلکه همه ی زنا و دخترای فامیل پدری و مادری ام همین ویژگی هارو دارن و خیلی بهم حسادت میکنن و چشم دیدنم ندارن).
فلفلی جون ❤️😍 موندم مامان هرا تایپه یا آفرودیت تایپه؟چون هم ویژگی هاش برخلاف منه.هم از اخلاق های من خوشش نمیاد.هم اینکه اگه آفرودیت بود نباید از من بدش بیاد.خلاصه اینکه موندم فلفلی جون ❤️😍😐😑🙁🥺.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۴:۰۳خب هم هرا منفی رو داره هم بنظرم پرسفون منفی رو
چون پرسفون منفی از تعهد بیزاره
و هرا هم خودکم بینی زیادی داره
اما هر جی که هست مشخصه نسل بالاترشون پسرپرست بودن و دختراشون رو خیلی زیاد سرکوب کردن و واسشون تبدیل به عقده شده
گاها از مامانت تعریف کن
شاید یخورده حس بهتری پیدا کنه
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۴:۴۸درسته .به نظر خودمم هم مامانم و هم تمام زن و دخترای فامیل مادری و پدری ام پرسفونه و هرا هستن اونم از نوع منفیاش.به خاطر همین منم ویژگی های منفی پرسفون و هرا رو دارم😑😐🙁🥺🤦.
اصلا فلفلی جون ❤️😍.حرفشم نزن اگه ازش تعریف کنم که دیگه هیچی منو می کنه زیر زمین . همین جوریش خودش رو سرتر از من میدونه.اتفاقا بابام خیلی از مامانم تعریف می کنه حس بهتری که نمیگیره هیچی. تازه یه بار به بابام گفت معلوم نیست باز چه گندی زدی که داری ازم تعریف می کنی که فحشت ندم 😑😐🙁🤦در این حد یعنی فلفلی❤️😍
ستارهمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۴۴البته منم با شما و فلفلی هم عقیده ام سحرجان 😍❤️ و نسبت به همه بی اعتمادم و حتی با مامان و بابای خودمم درود دل نمی کنم 🙁🥺😭.
ازبس که آدمای دروبرم غیرقابل اعتمادم🥺😭🤦.
ستارهمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۴۶شعر قشنگیه سحرجون 😍❤️.
قشنگ حرف دل منو میزنه☺️🌸🩷🪷.
Saharمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۰:۲۶عزیزممم❤️😍
منم تا خوندمش به دلم نشست 🥰
ستارهمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۲۰:۳۵اتفاقا سحر جان❤️😍
من دیشب یک شعر از مولانا خوندم که به موضوع این کامنت ربط داره.
چه خوش میگه مولانا😍:
دانی که چرا سِرنهان باتو نگویم
طوطی صفتی،طاقت اسرار نداری
خیلی کوتاه، نغز و مفید و پرمغز❤️😍.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۲۲:۰۳ستاره رفتم زدم ترکیب آتنا و پرسفون چی میشه
اصلا کپی خودم بود😁
پیشم چیز جالبی بود.تا حالا ترکیب آفرودیت و آتنا یا آفردویت و پرسفون رو برای خودت زدی؟
ستارهمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۲۲:۳۶من ترکیب آتنا و آفرودیت هستم کمی هم پرسفون و هرا دارم.حتی توی طالع بینی ماه تولدم که مرداده هم اومده ترکیب آفرودیت و آتنام😍❤️.فک کنم اگه آفرودیت یا هستیات رو یه کمی تقویت کنی ترکیبت متعادل میشه و کمال گرا هم نمیشی فلفلی جون ❤️😍.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۲۳:۰۶آره خودم همچین حسی دارم اتفاقا
Saharمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۰:۲۸🥰😍❤️
یادداشتش کردم 🥰
Saharمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۰۱یه همذات پنداری دیگه با فلفی: یادته تو یه مدت خیلی درگیر این بودی ک دلت میخواست خیلی اطلاعات درمورد همه چی داشته باشی و همه چی رو بفهمی ؟!
منم چند روزیه با حرف یکی فهمیدم ک منم اینجوریم
قبلا فکر میکردم فقط تو موضوع اقتصاد و سرمایه گذاری و اینا اینجوریم ولی فهمیدم کلا اینجوریم داستان اینجوری بود ک من یه سوالی ازش داشتم ک هنوز اتفاق نیوفتاده بود اصلا معلوم نبود ک اون اتفاق میوفته یا ن داشتم واسش دنبال راه چاره میگشتم که چیکار کنم براش بهم گفت: تو کنکورتو بچسب اونو خوب بده بعد به فکر دانشکاه تویه شهر دیگه باش اصلا معلوم نیست ک لازم باشه اصلا انتقالی بگیری *درمورد انتقالی دانشگاه به شهر دیگ درحالی که هنوز کنکور ندادم
بعد فکر کردم دیدم این ریشه اش چیه؟
فهمیدم ک ریشه اش به خاطر اینه که من یه اطلاعاتی درمورد یه موضوعی داشتم و مامانم بهم گفت که افرینن این اطلاعات از کجا آوردی
بعد ک چند بار این اتفاق افتاد من تشویق شدم ک درمورد چیزایی ک حتی ممکنه اتفاق نیوفته هم تحقیق کنم شاید یکی نیاز داشت من بهش گفتم درحالی ک همون موقع هم میشه بدستشون آورد
بعد فهمیدم ک این از برنامه ریزیه زیاده از اینکه واسه همه چی پلن بی دارم هست
یا همین نشخوار فکری که دارم هم واسه همینه از قضا واسه اتفاقات آینده س که واسه اونا هم پلن بی میچینم یا شایدم سی و دی هم بچینم و این خیلی انرژی منو میگیره به خاطر همینم نمیتونم درس بخونم
الانم به خاطر همینه راجب هر پستی که مهشید میزاره من یه تجربه یا خاطره یا دونسته ای دارم یا تجربه ی بقیه رو خوندم درموردش
انقددد زیادن ک من میتونم به عنوان مامان بزرگ سایت باشم 👩🏻🦳😂🤦🏻♀️
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۲۲خب عزیزم بعدا حساب کتاب کن ببین
این چه خوبی ها و چه بدی هایی برات داره
قصد داری حذفش کنی
یا به تعادل برسونیش؟
یا نگهش داری ولی به شکل سودرسان تر ببریش؟
مثلا برای درس هات اینکارو کنی
برای من بخاطر این بود که اشتباه نکنم
چون تمرکز پایینی داشتم بچگی و اشتباهات خیلی زیادی داشتم
ولی خب تو برای گرفتن تشویق بوده
حالا اگر سبک سنگین کنی میتونی به یه نتیجه ای برسی
ستارهمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۵۳یک شعر تقدیم به فلفلی😍❤️:
بهت حق میدم سخت نیست لااقل برای تو 🙂
راحت باشم نزدیکم به تو و دنیای تو ❤️
راحت باش هیچکس نمیاد جای تو💋
دلشوره دارم من برای نمک و فلفل بودن تو😂🥰.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۲۸چه با احساس و بانمک عزیزم🤣😍
Saharمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۰:۳۲برای من فکر کنم یه جنبه هاییش خوبه که بعدا حتی بهش بالو پر هم بدم ولی یه جاهایش نه
به تعادل میرسونمش 🥰
مرسی از راهنماییت زیبا❤️
ستارهمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۸:۴۹مامان بزرگ سایت کی بوده تو 😂🤣.
فکر کنم سحر❤️ از اون مدلاست که به مادر اکیپ معروفه درست گفتم سحر جون❤️😍؟
Saharمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۰:۳۴😂😂😂😂😂😂😅
تقریبا درسته ستاره جان
هی نصیحتشون میکنم میگم دانا و خوش بیان باشین 😂😅🤭
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۲۸وای چه کیوت😍😂🤣❤️.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۱۷:۵۱ستاره جان متوجه شدم پرسفون شخصیتیه که میتونه به هر سمتی بره
و هر تایپ دیگه ای به حضورش برای به تعادل رسیدن نیاز داره
خود پرسفون سالم شخصیت تعادل بین دنیای ناخودآگاه و خودآگاهه
یا بین روح و جسم
یا سنت و مدرنیته
و …
چون پرسفون کنجکاو و منعطفه
و شخصیت واحدی نداره
و این موجب میشه به هر چیزی که بخواد تبدیل بشه
دقیقا شخصیت منه
یمدت هستیا شده بودم
یمدت آرتمیس
یمدت آتنا
یمدت دیمیتر
یمدت هرا
یمدت آفرودیت
و توی هر کدوم افراط گر هم بودم اتفاقا
میدونی چیه
از این شخصیت خیلی خوشم اومده
همین رو میخوام یکم وسعت بهش ببخشم🤔😍
و چون یدور تو هر آرکتایپی بودم
میتونم با استفاده از تجاربم
توی همین به تعادل برسونمشون
فکر میکنم وقتی از خانواده جدا بشم
بهتر هم بشه
چون اونطور بهتر میتونم خودم باشم
حس میکنم پذیرفتن این شخصیت خودش من رو از کمالگرایی دور میکنه
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۴۱هی من که یه آفرودیتم ولی یه آفرودیت سینگل و بدبخ فلفلی 🙁🥺🤦.
خوبه که پرسفونی فلفلی😍❤️.پرسفون میتونه ملکه بشه ولی آفرودیت نه🙁🥺.
توی رمانم شخصیت اصلی رو یه دختر پرسفون تایپ نوشتم 😂🤣.
خودم آفرودیتم نمیدونم چه جوری شخصیت پرسفون خلق کردم اینه که عجیب است فلفلی 😍❤️😂🤣🤦.
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۴۶فلفلی جون ❤️😍
من حس میکنم همه ی شخصیت ها رو زندگی کردم یعنی من الان چه آرکیتایپی ام😐😳🙄🤔؟
راستی مربی مهد و پرستاری بچه (وووش خدانی نی ناناص😍😋) و هنر یعنی رمان نویسی و بازیگری و بلاگری رو دوست می دارم .
فلفلی 😍❤️ دلم میخواد دختر دار بشم اسم دخترمو بذار همراز یا ارغوان 😍🥺❤️.
خوبه؟
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۲۱اسم های قشنگین😍
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۲۷رفتم واسه کمالگرایی نخ بستم که نیاز نیست همه مشکلات شخصیتی حل بشن میشه ازشون استفاده کرد
داداشم گیر داده بده منم میخوام ببندم😂😑
حالا فعلا همین نخ رو دارما
گیری کردیم😂
یه نخ هم باید ببندم تو کافی ای نیاز نیست رشد کنی
ستارهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۲۲:۳۳فلفلی جون ❤️😍.
یه خبر خوب برات دارم .
چند وقت پیش اتفاقی یه مصاحبه درباره خدابیامرز عسل بدیعی خوندم .
وای نمیدونی فلفلی جون ❤️😍 چقدر حس پرسفونی از خدابیامرز گرفتم.
خیلی عکسش حس ملیحی به آدم می داد.
خدابیامرز پرسفون تایپ بوده ولی یه پرسفون ملکه و قوی فلفلی ❤️😍.
ترکیب پرسفون و آتنا بوده عسل بدیعی خدابیامرز😔🖤.
یه مثال دیگه میتونم برات بزنم پردیس پور عابدینی بازیگر نقش راضیه توی سریال آقازاده است.
پردیس پور عابدینی هم پرسفون تایپه ولی یه پرسفون ملکه و قوی هست و اونم ترکیب پرسفون و آتناست فلفلی ❤️.
این مثال هارو برات زدم فلفلی ❤️ که بدونی که چقدر دوست داشتنی هستی و پرسفون چقدر شخصیت خوبیه و تو هم مثل این شخصیت ها دوست داشتنی هستی😍❤️.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۲۰مرسی قشنگم😍🤗
حقیقتا دارم سعی میکنم خودم رو بپذیرم و این حس خوبی هم داره بهم میده
اینکه هم یک پرسفون باشم هم یک adhd
چون میبینم خوبی هایی دارن
یسر پرسفون رو از دیدگاه mbti بررسی گردم و میانجی گر بود و وقت هایی که گرایش پیدا میکنن سمت آتنا تبدیل میشه به منطق گرا
چون پرسفون راحت میتونه بپره به شخصیت دیگه ای
ازش راضیم و میخوام همین باشم
ولی خب راستش گمی واسم یسری مسائل سخت میشه
مثل تعهد در کارهای طولانی مدت
یا دفاع کردن از حقم
ولی خب یا با تمرین یا با استقلال یا با مشاوره درست میشه
البته من خیلی وقته پرسفون رو رشد داده ام
فقط چندتا نکته کوچیک مونده
مثل دفاع از حقم
و مسئله ای مثل تعهد خب بیش فعالی هم اذیت میکنه
اما چون شناخت پیدا کردم میدونم باید سمت چی برم که اذیت نشم و چطوری برم
خلاصه وضعیت داره خوب پیش میره و ممنونم از مثال هایی که زدی😍🤗
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۱:۳۲من یه زمان تست ریون برای آیکیو دادم و ۱۳۰ و خورده ای در اومد و نزدیک انیشتن بود
و میدونم بخاطر بیش فعالی و نقص تمرکز بود
چون باعث میشه مغز فعالیتش خیلی سریع باشه
و این من رو شیطون و فعال کرده
و ترکیبش با پرسفون کنجکاو و جستجوگر و منعطف
خب حیلی ترکیب خوبیه
ولی این ترکیب توی شرایط من در روابط و خودم خوب هست
نه در زمینه شغلی یا حرفه ای😁
اونجا باید فقط به خودم سخت بگیرم😂
ولی میدونی چیه دوست دارم بعد کنکور برم سمت چیزایی که دوست دارم و با شیطونی هام جوره😍
مثل نقاشی/آشپزی/خیاطی/پرورش گیاه
و ورزش و …
ستارهمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۴:۰۴خوبه عزیزم ☺️🌸🩷.
ستارهمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۴:۰۳فلفلی جون ❤️😍.
من میتونم یه سوال ازت بپرسم🥺؟
من از بچگی ام تا الان همه ی تایپ ها و کهن الگوها و زندگی کردم.
یه مدت پرسفون ،یه مدت هرا،یه مدت آتنا،یخ مدت آرتمیس،یه مدت آفرودیت،یه مدت دیمیتر،یه مدتم هستیا😐.یعنی یه شخصیت ثابت ندارم.
فلفلی ❤️ به نظرت آرکیتایپم چی بوده که تونستم همه شو زندگی کنم؟
مرسی عزیزم ☺️🌸🩷🪷.
ستارهمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۴:۰۶فلفلی جون ❤️😍
اگه میخوای درباره پرسفون مطالعه کنی یه سربه لینک زیر بزن.
https://bluewings.blog.ir/2022/01/08/%D8%A2%D8%B1%DA%A9%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D9%BE-%D9%87%D8%A7-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۴:۳۲احتمال داره بخاطر پرسفون باشه
چون پرسفون نماد تعادله
و چون خواش خیلی منعطفه میتونه مثل آب در هر قالبی شکل بگیره
پس پذیرای این شخصیت ها هست
ولی بنظر تو آرتمیس به همین راحتی میتونه شکل دیگه ای بگیره؟
مگه اینکه قسمت های دیگه ای رو زیادتر کنه
و خب این کهن الگو باز بقیه رو تحت پوشش قرار میده
البته بازم بستگی به شدتش داره
گاها یه آرتمیس مثلا ۵۰ درصدی راحت میتونه به آتنا یا هستیا تبدیل بشه
یا باز هم بستگی داره کنارش چه کهن الگوهایی بالا هستن
به خیلی چیزا بستگی داره
ولی اینکه یه گذری به هر جایی بزنی فکر میکنم به خاطر پرسفون باشه
چون پرسفون وقتی وارد شناخت خودش بشه میتونه ملکه باشه
ملکه چه ویژگی هایی داره؟
همون چیزی که قبلا راجبش مطلب گذاشته بودی
خردمند و متعادله
که این پایه اصلیه بقیه ارکتایپ ها میتونه باشه
مثلا ممکنه بگی پس دانایی و کمالگرایی آتنا کوش
یا استقلال و اراده آرتمیس؟
خب خرد میتونه انتخاب کنه هر یک از این در جای مناسبش باشه
یا دلبری آفرودیت
و مدیریت خانواده هرا چی؟
خب باز اینجا بحث تعادل پرسفون میاد وسط
و اینکه تو انقدر دنبال پیدا کردن دنیای خودت هستی این نشان دهنده همینه
پرسفون چون گشایش زیادی نسبت به دنیا داره ممکنه بنظر بیاد شخصیت ثابتی نداره
و اتفاقا برعکس
پرسفون با جهان یکیه و گسترش اون در وسعت جهانشه و این موجب خرد میشه
چون انعطاف خرد و دانش میاره
البته باید به خودش اعتماد کنه و تکلیفش رو با خودش مشخص کنه
اگر پرسفون میخواد دانشمند باشه خب پس همینقدر خودش رو منعطف نگه داره
ولی اگر میخواد با مسائل دیگه ای دست و پنجه نرم کنه بهتره یک چهارچوب هایی برای خودش مشخصه
و این باعث میشه با حقوقش آشنا بشه و ازش دفاع کنه
و اینکه بفهمه در چه مسیری میخواد قدم برداره و به چشم یک کاوش و کشف نگاهش کنه
البته این مسئله وقتی که پرسفون در سختی قرار بگیره و از خانواده جدا بشه راحت تر براش اتفاق میوفته
چون اون موقع باید به فکر بقا باشه و میتونه تکلیفش رو با دنیای اطرافش مشخص کنه
البته همین قدر که به خودشناسی برسی هم میتونی به این حد برسی و حلش کنی
ستارهمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۴:۳۶پس با این حساب من پرسفونم فلفلی ❤️ ولی یه پرسفون ملکه درسته😐🥺چ
ستارهمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۴:۴۰اون چ اشتباهی اومد به جای علامت ؟.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۲۰:۵۳به چیزی که باهاش به دنیا اومدی نگاه نکن به چیزی که پرورش دادی نگاه کن
اگر الان آفرودیت هستی پس یعنی پرورشش دادی
پس آفرودیت هستی
یه آدم نقاش وقتی که نقاشی میکشه نقاشه
توهم همین طور
سخت نگیرش
باهاش لذت ببر
از بخش های مثبتش استفاده کن
ستارهمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۰۷دلم برای سحر تنگ شده فلفلی🥺❤️.کاش سحر بود🥺.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۱۲اما ستاره ببین این خردی بود که امروز بهش دست پیدا کردم
و نمیدونم برای تو هم مناسبه یا نه
فقط باید بگم
این مدت من با ترس هام میجنگیدم
با بابام میجنگیدم
با اون پسری که اذیتم کرد میجنگیدم
یا در حال فرار و سرکوب بودم
در حال فرار از اینکه میترسم آغوش مادری رو ترک کنم
فرار از اینکه نمیتونم کارام رو راست رو ریست کنم
و سرکوب اینکه من به خیلی ها نیاز دارم برای اینکه به چیزای بزرگ برسم
و سرکوب اینکه میترسم اشتباه بزرگ کنم و نتونم جبران کنم
اما عزیزم همه ی ما در زندگی ترس ها،دست اندازها و مشکلاتی داریم
من خیلی اوقات زندگی ایده آل بیرون و با زندگی خودم مقایسه میکنم
و میگفتم اگر زندگی ایده آل بیرون رو داشتم رشد میکردم
اما حقیقت اینه هر کس تو یه موردی آزادی بیشتری برای رشد کردن داره
و مسئله دیگه اینه پذیرفتن این دست اندازها خودش یه رشد دیگه است
من فکر میگردم پذیرفتن یعنی حذف کردن
اما پذیرفتن در واقع قبول کنی این هم بخشی از زندگیه
و بعد بری مرحله بعد
من توی ترس هایی که در گذشته ایجاد شده مونده بودم
اون مسائل تموم شدن من الان یه بزرگسالم ولی هنوز من اون تو موندم
و باهاش میجنگم
و میدونی ستاره فقط باید صادقانه باهاش رو به رو شی و گذر کنی
باید بیای توی حال
با مراقبه و ذهن آگاهی و مدیتیشن میتونه خیلی بهت کمک کنه
بری تو جایگاه ترست
قبولش کنی که باشه و بعد بری جلوتر
پرسفون اینطوری رشد میکنه
وقتی از جایگاه ترسش خارج شه
وقتی توانایی هاش رو باور کنه
وقتی قبول کنه دوست داشتنی و باارزشه
و عزیزم فکر کتم بتونیم توی جایگاهی که هستیم آروم آروم با ترس هامون رو به رو شیم
با مورد تایید نبودن دیگران
با فضا ندادن دیگران
با ضعیف بودنمون
با …
با خیلی چیزای دیگه
ستارهمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۱۷منم میخوام یه سفر قهرمانی جدید رو شروع کنم فلفلی ❤️
میخوام با ترس هام رو به رو بشم فلفلی ❤️
و میخوام با یه سری از نقاط تاریک وجودم آشتی کنم 🙂.
میخوام چله بگیرم و سفر قهرمانی ام رو شروع کنم و با نقاط مثبت پرسفون درونم کنار بیام و رشدش بدم فلفلی جون ❤️
ممنونم ازت 🙏🌸.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۲۱موفق باشی عزیزدلم
نتیجه رو به منم بگو
تو الگوی منی و خیلی قوی هستی🤗❤️
ستارهمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۴:۳۳راستش فلفلی ❤️ من خیلی سعی کردم دیگران رو راضی نگه دارم که نشد و اینکه فکر می کنم اگه از خانواده ام جدا بشم و مستقل بشم بیشتر میتونم شخصیت واقعی خودمو زندگی کنم فلفلی ❤️.
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۲۰:۵۴بله متوجه هستم
من هم همین فکرو میکنم
هنگامهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۰۱:۳۲سلام ادمین جان
من یه سوال دارم. دارم وی جواب به خواستگارم فکر می کنم و کمک لازم دارم.
من به تازگی دکترای دانشگاه تهران قبول شدم. رشته ام مهندسی نرم افزاره.
قبل از این با پسری آشنا شده بودم و قصدمون ازدواج بود. ظاهرش عالیه، خانواده خوشنام و خوش رفتاری داره. اخلاق و ادب و متانت خودش عالیه. از نظر مالی هم یه آپارتمان کوچولو داره تو شهرمون و یه ماشین تیبا.
اما دوتا مساله هست یکی اینکه لیسانس مدیریت داره از پیام نور یه شهر کوچیک. یکی هم اینکه کارمند فروش یه شرکت خصوصیه. پدر و مادرم بعد از قبولی دکترا تغییر رویه دادن و سفت و سخت مخالفت می کنن و میگن این پسر در شان تو نیست. تو باید با کیس بهتری ازدواج کنی. اگه با این ازدواج کنی ما رومون نمیشه دامادمون رو معرفی کنیم به فامیل و اینجور حرفا
نظر شما چیه؟ شما هم فکر می کنی واقعا کیس مناسبی نیست؟
هنگامهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۲۰:۴۵ادمین کاش بهم مشاوره می دادی.
البته می دونم احتمالا سرت شلوغه روز تعطیل
ولی من توی شرایط فورس هستم از سمت خانواده ام و باید زودی تصمیم بگیرم و اعلام کنم
از همه دارم مشورت می گیرم
هم مشاور متخصص
هم دوستای صمیمی و قابل اعتماد هم آدمایی که تجربه یه زندگی مشترک آرام و موفق رو داشتن دلم میخواد نظر شما هم بدونم
هنگامهمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۲۰:۴۹توی سایت هم یکی دو نفر بهم معرفی کردن که موقعیت مشابه من داشتن شوهرشون پایین تر بوده. بهشون درخواست دادم کامنت گذاشتم ولی جواب نمیدن انگار تعلیقن چون آخرین تاپیکاشون مال خیلی وقت پیشه.
شما کسی نمیشناسید با شرایط مشابه من؟
مهشیدمی گوید:
۱۱ آبان ۱۴۰۳ در ۲۱:۰۴سلام به روی ماه تون
حقیقتا مردی که زندگی را بخواد مدیریت کنه الزاما ربطی نداره مدرکش مال کجا باشه….
نمیگم مهم نیست ولی مثال نقضش زیاده…شما ممکن هست با هم سطح خودت ازدواح کنی و نتونی زندگی خوبی تشکیل بدی …ممکن هم هست بشه…یعنی باید منتظر بشی که مردی بیاد که هم سطح علمی با خودت باشه و سواد رابطه عاطفی را هم بلد باشه…ممکن هست به زودی بیاد یا اصلا چنین شخصی را ملاقات نکنی…
از نظر من عقل سالم میگه که آدمی که قدم حلو گذاشته را کامل بررسی کنم و صرفا برای اینکه از فلان جا مدرک نگرفته، رد نکنم…
شما مقدمات آشنایی را فراهم کنین اگر اوکی نبود ادامه ندین
هنگامهمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۱۰:۵۱مرسی عزیزم ممنونم از جوابت
فلفلی_قلقلیمی گوید:
۱۲ آبان ۱۴۰۳ در ۲۲:۳۶مهشید خواهر بیا تل
راجب اون مسئله کارت دارم😂🥲