
جلسه اول یا به قولی دیت اول
اینکه چی بپوشیم و چی بگیم را میذارم در پست بعدی… فعلا دو مورد بسیار مهم که در دخترها زیاد دیدم را میخوام براتون بگم:
۱) تصویر ذهنی ایجاد کردن
بدترین چیزی که تو دخترها وجود داره،تصویرسازی از ازدواج و پارتنرشون در دیدارهای اول هستش که به صورت غیر واقعیه…
مثلا میری اولین قرار و وقتی میای خونه، تا روز پوشیدن لباس عروسی را متصور میشی،در حالیکه قرار ملاقات تا جلسه حداقل پنجم، صرفا فقط قرار ملاقات و اشنایی مقدماتی هست فقط همین!…هیچ چیز دیگه ای نیست…
اولین روز دیدار هم فقط برای این هستش که از نظر ظاهری و لهجه و بوی بدن و تیپ و اینها، بتونی طرف را بسنجی…
از هنر و یا شغل و یا هر مشغولیتی که داری کمی حرف بزنی و اونم حرف بزنه…یه سری حرف مقدماتی و تیتر وار…
بنابراین اگر از اون دسته دخترایی که خیلی تصویر سازی ذهنی داری، باید به ذهنت هشدار بدی که متوقف بشه
هر چقدر از معایب این تصویر سازی بگم بازم کم گفتم…به ذهن تون یه سری تصویرها میدین که واقعی نیست و رخ نداده اما ذهن تون متوقع میشه…اگر هر موردی در طول اشنایی رخ بده که خلاف تصویرها باشه، شما را ناامید و چه بسا افسرده کنه…خیلی هم دیده شده که پسر اصلا هنوز حرفی از ازدواج نزده ولی دختر تصورش کرده و اگر به نشدن برسه، دختر فکر میکنه که اون پسر گولش زده…در حالیکه ذهن دختر روی تصاویر ساختگی، اونقدر مانور داده که به عنوان واقعیت پذیرفته ….
خیلی زیاد دیدم این مورد رو…هم دخترانی که رفتند تو جلسات درست و حسابی آشنایی و پسری هم کفو و آدم حسابی اومده براشون…هم دخترایی که در روابط اشتباه قرار گرفتن…
دختری را میشناسم که با سن ۲۰ سال، عاشق یه مرد ۴۰ ساله شده بود…به قدری تصویر ذهنی قوی ای از ازدواج و بچه برای خودش ایجاد کرده بود که موقع کات، سالها در افسردگی بود…
اون آقا نه ازدواجی بود نه بچه میخواست نه اصلا این دختر را دوست داشت…صرفا برای چند بار خوشگذرونی و رابطه جنسی با این دختر ارتباط گرفته بود…
بعدش هم زده بود بلاکش کرده بود…این دختر چون روی تصاویر ذهنش زندگی میکرد، چند سال تلاش کرد که اون آقا را دوباره پیدا کنه و به دستش بیاره و از بلاک بودن خارج بشه ( با خط های مختلف ارتباط میگرفت باهاش)
هنوزم مهمترین سوالش اینه: چرا من را نخواست؟ من که میتونستم براش بچه بیارم؟ میخواستم بهترین زن بشم براش…چرا نخواست؟
خب همه اینها تصورات توئه نه اون مرد!
بعد از جلسه اول که میای خونه، باید به این فکر کنی که ایا طرف را می پسندی؟ اندامش، قدش، و نوع نگاهش و کلا ظاهرش چه حسی بهت میده؟ دخترهایی دیدم که اولین سوالشون اینه: آیا پسندیده شدم؟ وقتی فقط میخوای به هر قیمتی ازدواج کنی، دقیقا دنبال پسندیده شدنی…در حالیکه وقتی عزت نفست خوب باشه، انتخابگری…
اگر دیت اول حس منفی نداشتی بهش و تو سلیقه ات بود یا نزدیک به سلیقه ات، باید زمان بدی که ببینی اون پسر هم تو را پسندیده یا نه…این آمادگی را به خودت بده که پسند کردن دو طرفه است و اگر از طرف اون پسر منتفی شد، حس بی ارزشی نکنی…
من یه کیس ازدواج داشتم که جلسه اول یه بوی عجیبی از بدنش میومد…بوی عرق نه ها…یه بوی خاصی میداد که برای من دلپذیر نبود…اودکلنش هم با اون بو مخلوط بود و من از ترکیبش واقعا اذیت می شدم….
تحمل جلسه اول سخت شد…ولی ظاهر اون پسر خیلی خوب بود و غیر از بو، مابقی موارد برام اوکی بود…
اون بو باعث شد که من حس منفی بگیرم…یه جوری انگار دوست داشتم زودتر برگردم خونه و اون بو تموم بشه…
دختری که خودش را بشناسه و اولویت به خودش بده، به نظرم به این چیزای ظاهری همون اول دقت میکنه…چون قراره یه عمر باهاش زندگی کنی…خب وقتی تحمل طرف سخت باشه چطور میخوای حتی دستش را بگیری؟
یه موقع ادم بعد از ازدواج به چنین بویی برخورد میکنه اون فرق داره…باید برای حلش کاری کنی …تلاش کنی راهکار بدی و با خوبی با همسرت مطرح کنی…
چون ازدواج قرارداد بزرگی هست و متعهد میشیم به هم کمک کنیم و هزینه های ازدواجم چه روحی چه مالی پرداخت کردیم…پس میریم سراغ راه حل…
ولی وقتی داری با طرف اشنا میشی، هنوز نه متعهدی نه قراردادی داری...
خیلی از آدمها هم ظرفیت شنیدن نقد در چنین مسائلی را از طرف یه غریبه ندارن! یعنی مثلا اگر بهش خیلی قشنگ و با برخورد صحیح بگی که بو میدادی، احتمال اینکه تو را محکوم به وسواس کنه هست …احتمال اینکه بدش بیاد و ۴ تا حرف بارت کنه هست…احتمال اینکه برگرده بگه اره ما با هم مچ نمی شیم و منم نپسندیدمت هست(مخصوصا آدم هایی که ترس از رهاشدگی دارند، وقتی حس کنند که ممکن هستش ترک شون کنی، زودتر خودشون ترکت میکنند…زودتر کات میکنند که حس بد نگیرند و نمیذارند تو بهشون بگی نه و زودتر میگن که نه گفتن از سمت اونا باشه و پیروز ماجرا باشن:))
بنابراین اگر به نرمال بودن کیس مورد نظر مطمئن هستین و از قبل یه کمی شناخت دارید ازش، میتونین مشکل را باهاش در میون بذارید…
مثلا بگین اندام و ظاهر شما خوبه ولی استایل کردن تون خیلی بهتر میتونه باشه …
خلاصه وقتی رسیدم خونه، پیام داد و سر صحبت باز شد و مایل به ادامه آشنایی بود و میخواست جلسه بعدی را بذاریم…
بهش با لحن خوبی گفتم:
ظاهرتون و استایل تون عالی بود و ممنون از وقتی که گذاشتین و جلسه خوبی بود …فقط یه بوی خاصی بود که برای من خوشایند نبود و وسواسم نیستم که بگم از وسواس هست…میتونم بپرسم که ادویه خاصی مصرف میکنین؟ یا نوشیدنی ای چیزی؟
اون پسر گفت بله من گاهی خیلی کم مشروب میخورم و احتمالا این بو به همین دلیل بود و دو روز پیش نوشیده بودم و سعی میکنم دفعات بعدی ننوشتم و بخواین ترک میکنم و …
خلاصه اینکه ادامه ندادم چون مشروب خط قرمزم بود …شاید بگین شاید واقعا دوستت میداشت و ترک میکرد…بله شاید! ولی من طبیب فردی که سالها سبک زندگی اش نوشیدن بوده، نمیتونم باشم …
بعد از تصویر سازی، مورد دوم که بسیار مهم هست، همین طبابت افراده…
۲) طبابت نکنین
در رابطه های آشنایی قبل از ازدواج، فکر نکنین شما باید اعتیاد آدم ها را ترک بدین…فکر نکنین باید بسازیدش…فکر نکنین آدم عصبی را شما باید باهاش سازگاری کنین تا خوب بشه یا خوب بمونه….
من همیشه میگم که “عشق” معادلات را به هم میزنه…خودمم عاشق شدم…با وجودی که عاشق شدم میتونم با صراحت بگم که هیجانات اوایل آشنایی روزی فروکش میکنه و افراد شاید دوباره دنبال همون هیجانی مثل مشروب بگردند…ما نمیدونیم چی میشه و خیلی ریسک هستش…آیا هیجانات اوایل ازدواج که فروکش کرد، اون آدم وارد تعهد و اراده میشه؟ یا چون به دستت آورده خیالش راحته و میره سراغ هیجانات و تفریحات قبل از ازدواج؟
طبابت در رابطه های آشنایی، بسیار بسیار ریسک داره و عقل سلیم اصلا نمی پذیره…مردی که برای ازدواج تصمیم میگیره، باید قبل از دیدن کسی، کارهایی که به ازدواج آسیب میزنه را با میل خودش ترک کنه نه با هیجانات دیدار شما…
من یه کیس ازدواج داشتم که از اقوام بود دو سه روز یه بار سیگار میکشید…گفت ترک میکنم…همین اواخر تو یه دورهمی دیدمش و سالهاست ازدواج کرده و سیگارش بیشترم شده! دو نخ تو مهمونی کشید!
با من همراه باشین…
دیدگاه ها (25)
سارامی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۱:۰۱عالی بود ممنون مهشید جان👌👏
ستاره🌟می گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۲:۱۸ببخشید سارا خانم تو پست قبل نخواستم چیزی بگم این آخرین کامنتی هم هست که تو این سایت میذارم .چون از دیشب تا حالا کم بهم توهین نکردید ولی خب من بدتر از این هارو از کسای دیگه هم شنیدم برای همین برام مهم نیستید و به خاطر تون آرامشم رو از خودم نمیگیرم و نه حساس شدم و نه عصبی.نه شماهم داری اشتباه میکنی چون من نگفتم با کسی اینجا دشمنم نه حساسم نه چیزی .شماهم داری منو بد قضاوت میکنی نه خانم اینجا کسی نخواست بهتون بتوپه کسی همچین قصدی نداره .مگه من سگم بلانسبت یا اینجا باغ وحشه خانم محترم ؟من چرا باید بهت بتوپم ؟
من حتی دیشبم به اون دوتا خانم کاری نداشتم و نمیشناسمشون.
تو دیگه اشتباه اونا روتکرار نکن.الان به زبون خوش دارم میگم نه باهات دشمنی دارم سارا خانم نه چیزی نه میشناسمت که باهات دشمنی داشته باشم. داری اشتباه میکنی چون منو نمیشناسی .شما خودت یه سر بادقت کامنت کاربر عقیق و فاطمه رو بخون که در جواب من گفتن ، بعد منو قضاوت کن.متوجه میشی که چقدر توهین کردن نه به من حتی به یه کاربر دیگه .انگار اینجا از یه نفر دیگه هم متنفرن نه حتی از من .حتی از پیشرفت فلفلی هم ناراحت هستن و ازاونم متنفرن .
انگار نه تو نه کس دیگه نه حتی خودمهشید نمیتونید به من کمک کنید چون شما روانشناس نیستید حتی خود مهشید هم گفت روانشناس نیست و تجربیاتش رو داره میگه .
نکنه شما از این خانومایی هستید که به حس ششم و وایب اعتقاد دارید؟
من اعتقاد ندارم .همه جاهم گفتم به این چیزا اعتقاد ندارم هی یه چیز مسخره از *** سایت یاد گرفتید وایب و حس ششم و این حرفا .این چیزا جزو مضخرفاته مضخرفات.
اصلا برام مهم نیست سارا خانم از من چه وایبی میگیری و من دوست ندارم یه چیزی رو صدبار برای همه توضیح بدم .
من نگفتم میخوام شوهر کنم یاهمین الانم خواستگار برام پیدا نشده که تو بخوای همچین وایبی بگیری یا به خاطر یه همچین چیزای مسخره ای به من بتوپید.اصلا ازدواج کردن یا نکردنم به خودم مربوطه اولا.
ثانیا فکر کنید عشقم به شوهر جزو شخصیتمه .یعنی یکی این مورد عشق به شوهر نمیتونه جزو شخصیتش باشه یا چون جزو شخصیتشه مثل من باید توهین بشنوه؟
ثالثا تا وقتی که ما زنا زن علیه زن هستیم و شخصیت و راه روش همجنس هامون رو مسخره میکنیم و میکوبیم و به خاطر عقایدشون بهشون توهین می کنیم ایران هیچوقت پیشرفت نمیکنه سارا خانم عزیز❤️.
شما و اون بنده خدا رو به خدا واگذار میکنم چون من از بد قضاوت شدن و زن برعلیه زن بودن دلم شکسته .
یاعلی مدد 👋🏻.
Admin_Dgbahaمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۲:۳۱ستاره جان من ادمین سایت هستم که در نبودشون کامنت ها را می بینم و تایید میکنم.
اجازه بدین خود مهشید جان آمدند پاسخ دهند.
ایشان تا شنبه نیستند.
خودتان را ناراحت نکنید.به هر صورت تبادل نظر با دیگران این چالش ها را هم دارد.
تعطیلات خوش باشید😍🙏
ستاره🌟می گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۲:۵۱خیلی ممنون ادمین جان ❤️💕.
من کامنت هایی که مینویسم برای مهشید خانم مینویسم و دوست دارم ایشون درباره کامنتام نظر بدن نه کاربران سایت چون مهشید خانم منو خوب میشناسند و منو از پارسال میشناسند اما کاربران سایت منو نمیشناسن و بد قضاوت میکنن و براساس نوع نوشتار کامنت هام نظر میدن و من هر کامنتی اینجا نوشتم و سوال پرسیدم خطاب به مهشید خانم گرانبهای عزیز بوده و من نظر شخصی ایشون رو میخوام نه کاربران سایت رو ادمین عزیز.
نه من کاربران سایت رو میشناسم نه چیزی که بخوام باهاشون تبادل نظر کنم .
ازتون ممنونم که گفتید مهشید جان نمیتونن بیان پس من تا اومدن مهشید جان صبر می کنم تا ایشون بیاد نظرات شخصی شون رو درباره کامنت های من بدن .
فقط خود مهشید جان درباره کامنت های نظر بده نه هیچ کاربر دیگه ای .
از شما ادمین عزیز سایت بابت اطلاع رسانی و رسیدگی تون مچکرم 🙏🏻.
روز و روزگار بر شما خوش ادمین عزیز🙏🏻❤️.
ناهیدمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۱:۵۸سلام گرانبهای عزیز
من اطلاعاتم را ایمیل کردم
ممنون میشم جوابش را بدین
آیا میتونم تو طرح تون شرکت کنم؟
نازگل_بانوومی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۲:۰۹ممنون از وقتی که میذاری مهشید جان❤️❤️❤️
ستاره🌟می گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۲:۲۸سلام مهشید خانم عزیز.
این پست تون خیلی خوب بود و خیلی به درد من میخوره که مجردم شاید بعداً ازتجربیات شما استفاده کردم.
اگه الان نیان به من بتوپن که تو پیک می و عشق شوهری و شخصیت منو بکوبند چون من همیشه سعی کردم دختر متعادلی باشم و کاری به کار کسی نداشته باشم اما انگار دیگران به کار ما کار دارن .
چون من اتفاقا فمینیسم هستم و عقاید خاص دارم درباره ازدواج و اگر موقعیتش پیش بیاد ازدواج می کنم و اگه پیش نیاد ازدواج نمی کنم چون به آقایون احتیاجی ندارم .در ثانی که من به خاطر تفکراتم نباید جواب به کسی پس بدم ولی به هرحال .
مهشید خانم خودتون که با عقایدآدمایی مثل آشنایی دارید ؟
خواستم بگم من یا ازدواج نمی کنم یا اگر ازدواج کنم با شوهرم مثل دوست و همکارم و ازش برابری حقوق میخوام .
فکر کنم من هرا یا پرسفونم یا آتنا و آرتمیس.
حس میکنم آتنا و آرتمیس هستم چون این دوتایپ توی ایران کمه و مخالف زیاد داره ولی تو خارج مدپورد هست و تحسین میشه .
به خاطر همینه که خانوما بامن گارد دارن ولی برام مهم نیست .
ستاره🌟می گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۲:۳۹ببخشید مهشید خانوم.دوست ندارم این حرف رو بزنم ولی جدیداً سایت شما به جای اینکه حالمو خوب کنه داره حال منو بد میکنه.
شده مثل *** سایت که حال منو بد میکردن کاربراش.
عوض رشد کردن به حال خرابی رسیدیم .
مهشید خانم مگه این سایت مال شما نیست؟
به سایتت رسیدگی کن تا از این مشکلات پیش نیاد.
یاعلی مدد.
خدانگهدار 👋🏻.
زینبمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۲:۵۵مهشید جون ، این پست تون خیلی کاربردی و پرمغز بود 👌😊
مشتاقانه منتظر پست بعدی تون هستم .
حسنینمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۳:۲۸گرانبها جان ایمیل فرستادم
جواب ندادین
من شرایطم تو طرح تون نیست یا هنوز ایمیل چک نشده
مرسی ❤
Admin_Dgbahaمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۳:۴۳حسنین جان ادمین سایت هستم.
نه هنوز مهشید جان چک نکردند.شنبه به بعد پاسخ داده می شود.
ممنون که در طرح شرکت داشتید😍🙏
آرتمیسمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۳:۵۲منم ارسال کردم🙏
سارهمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۳:۳۸نکات خیلی خوبی میگین
ممنون که بی منت در اختیارمون میذارید
من تو همین ماه بعد از تعطیلات قراره برم دیت
خیلی خوب بود این پست را قبلش دیدم
🙏🙏🙏
فاطمهمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۴:۰۲عالی
نکات خوبی میگین و دقیقا کاربردی با مثال👌
من با یکی رفتم سر قرار و پسندش نکردم و بازم ادامه دادم و بعد از هدر دادن وقت خودم و متاسفانه وقت اون اقا ، گفتم نه
هنوزم عذاب وجدان دارم
هر جلسه با دیدن خوبی هاش میگفتم درست میشه و حسم تغییر میکنه
ولی هر بار قرار گذاشتیم مثل شما بودم که میخواستم فرار کنم بیام خونه
مهریمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۴:۱۲ممنون از وقت و انرژی ای که میذارید
این طرحی که تو نظرات میگن چیه؟
مربوط به امضاتون تو *** سایت میشه؟
آترینامی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۵:۰۵👌👌👌
دو نکته خیلی مهمی گفتین
راحلهمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۵:۲۷مهشید جان ممنون اطلاعات خوبی دادید
رابطه ج.ن.س.ی کامل در دوران عقد به نظرتون ریسکه؟
خیلی اطمینان دارم بهش
*** بودیم.همدیگه را کامل می شناسیم.تا حداقل یک سال نمیتونیم عروسی بگیریم
شاترهمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۵:۳۲نکات خوبی گفتین👍
البته از ما گذشت
یه پست دیگه کامنت گذاشته بودم و گفتین سواد رابطه داشتین و شانس نداشتین
من الان متوجه شدم که درست میگین.من خیلی جاها فکر کردم شوهرم ادم میشه و نشد.همون اولشم اخلاق سگش و دیدم
فکر کردم دیر میشه و بله دادم
سنی ندارم ولی نمیدونم چرا اینقدر ما دخترا تحت فشار الکی ایم.۱۸ سالگی چرا فکر میکردم دیر شده؟؟؟😒
خانواده م زورم نکردن ولی خودم خواستم.البته خانواده م نباید اینقدر حس اضافه بودن میدادند.شایدم خودم مقصرم نمیدونم.کور و کر شدم.
فکر میکنم باید طلاق بگیرم😔
گلبوتهمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۵:۴۰گرانبهای عزیزم😍😍
چه سایت دنجی ساختین
خدا قوت 👏👏👏
تازه امروز فرصت داشتم بیام سر بزنم
ممنون از دعوت تون🙏🙏
حتما در ورژن جدید سایت شرکت میکنم.باعث افتخاره
خدا بهتون نعمت فکر و ایده های خوب داده😍
ریحانهمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۷:۱۵من این پست تون را خیلی دوست داشتم
بهترین پست وبلاگ تون بود از نظر من
سمیهمی گوید:
۱۱ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۹:۴۰مهشید جان موضوعی که انتخاب کردی 👌
زیر نور ماهمی گوید:
۱۲ فروردین ۱۴۰۴ در ۰۲:۲۵سلام مهشید جان
از اینستاگرام باهاتون آشنا شدم🤝
این پست ها را اونجا نذاشته بودین؟
خوشحالم اینجا سر زدم و این همه پست جدید دیدم👏👏👏
۲ نکته ای که گفتین واقعا مهمه
من خودم تصویر سازی هام زیاد بوده البته بین ۱۴ سالگی تا ۲۵ سالگی که در فضا زندگی میکردم😅
الان دیگه اینجوری نیست ولی مورد رفتار دومی را دارم.فکر میکنم اینم ریشه در ککدکی ما داره که دوست داریم طبیب بشیم
جذاب تو دلیمی گوید:
۱۲ فروردین ۱۴۰۴ در ۱۰:۰۴مهشید جان
مطالب وبلاگت عالیه👏👏👏
اون کاربره که***
فریمامی گوید:
۱۲ فروردین ۱۴۰۴ در ۲۰:۳۹سلام مهشید
من همیشه یکی از ترسام راجع به ازدواج همین فروکش کردن هیجانات، عادی و تکرای شدن هست میترسم اگه طرف اخلاق بدی داشت نتونم تحملش کنم قبله ازدواج که ادم عاشق میشه صبرش راجع به اخلاقای بد طرف بیشتر میشه ...
راستی مهشید من یه مشکلی برام پیش اومده شدیدا به کمک و مشورت احتیاج دارم ، میخواستم با تو در میون بزارم اما نمیخوام اینجا کسی ببینه کجامقدوره پیام بزارم ، البته میدونم سرت شلوغه ، سرفرصت اگه نظرتو بگی خوشحال میشم 😞🙏🙏🙏
Mesiمی گوید:
۱۲ فروردین ۱۴۰۴ در ۲۳:۰۴سلام مهشید جان
نکات و مثال هاتون عالی👏
خدا کنه یکی بیاد خواستگاری یا بیاد آشنایی تا روش اجرا کنم
خواستگار دیگه نیست
دوستامم میگن اکثر پسرها میان برای رابطه و دوستی